eitaa logo
قصه های مذهبی
12.3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
1.2هزار فایل
در این کانال سعی شده قصه های مذهبی اعم از قصه های قرانی وداستان ها و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام قرار داده شود، به همراه رنگ آمیزی های جدید و شعرها ،سوره مدیر کانال @yazahra267 آیدی پاسخگویی و ادمینهای بارگذاری مطالب @Yass_94 @Sfallah8016
مشاهده در ایتا
دانلود
امام کاظم علیه السلام السلام علیک یا باب الحوائج، یا موسی بن جعفر (علیه السلام) 🔰نام:موسی 🔰لقب:کاظم 🔰کنیه:ابوالحسن 🔰مقام:امام هفتم 🔰نام پدر:جعفر 🔰نام مادر:حمیده خاتون 🔰ولادت:٧صفر١۲۸ هجری قمری 🔰محل ولادت:ابواء(بین مکه ومدینه) 🔰مدت عمر:۵۵سال 🔰شهادت:٢۵رجب ١۸۳ هجری قمری 🔰محل شهادت:بغداد، زندان هارون 🔰سبب شهادت:مسمومیت با خرمای زهرآلود 🔰نام قاتل:سندی بن شاهک (به دستور هارون الرشید) 🔰محل دفن:کاظمین ع @ghesehmazhbi
17.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 از زندگی و شهادت امام موسی کاظم (ع) ‌ 🏴 شهادت امام هفتم امام موسی کاظم (ع) بر شما و تمام شیعیان تسلیت باد. 🏴 ع @ghesehmazhbi
11.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ تصویری: آفتاب در بند 🏴 معرّفی علیه‌السلام از تا @ghesehmazhbi
کاربرگ شهادت امام موسی کاظم ع ع @ghesehmazhbi
📿▪️📿▪️📿 📌ویژگی_امام_موسی_کاظم (علیه السلام) بچه ها اگه گفتید امام کاظم (ع) ؛ امام چند ما شیعیان بودند⁉️ ✅ امام هفتم 🔻بچه ها امام کاظم خیلی خوش اخلاق بودند و هیچ وقت عصبانی نمی شدند و همیشه وقتی از دست کسی ناراحت می شدند ؛ خشم خود رو فرو می بردند و با مهربانی و صبر برخورد می کردند. 🏴این روزها؛ سالگرد شهادت آقا امام کاظم علیه السلام است و مسلمانان عزاداری می کنند. (ع) @ghesehmazhbi
🤲 دعای امام موسی کاظم (ع) 🤲 محمد بن مغیث از کشاورزان مدینه بود. وی نقل می کند: یک سال محصولات زیادی در زمین کشاوری خود کاشتم. آن سال زراعت خوب بود؛ اما هنگام فرا رسیدن محصول، ملخ های بسیار آمدند و تمام زراعت مرا خوردند. در مجموع 120 دینار خسارت دیدم. پس از این حادثه در جایی نشسته بودم ناگهان امام کاظم علیه السلام را دیدم که نزدیک آمدند و پس از سلام از من پرسیدند: از زراعت چه خبر؟ گفتم تمام زراعتم درو شده و ملخ ها ریختند و همه را نابود کردند. امام فرمود: چقدر خسارت دیده ای؟ عرض کردم یک صد و بیست دینار خسارت دیده ام. اما به غلامش فرمود: یکصد و پنجاه دینار همراه دو شتر جدا کن و به او تحویل بده. آن گاه به من فرمود: سی دینار با دو شتر اضافه بر خسارت تو داده ام. عرض کردم مبارک باشد. سپس به امام گفتم به داخل زمین تشریف بیاورید و برای بنده دعایی بفرمایید. امام وارد زمین شدند و در حق من دعا کردند. به برکت دعای امام، آن دو شتر بر اثر زاد و ولد زیاد شدند و آنها را به ده هزار دینار فروختم و زندگی ام پربرکت شد. ع @ghesehmazhbi
🌸 مهربانی امام موسی کاظم(ع) 🌸 امام موسی کاظم (ع) پیشوای هفتم شیعیان، به دلیل کنترل خشم و بردباری‌اش در برابر آزارها و دشمنی‌ها به «کاظم» (فروبرنده خشم) ملقب بود. یکی از داستان‌هایی که این ویژگی ایشان را به خوبی نشان می‌دهد، مربوط به مردی از نوادگان عمر بن خطاب است که در حضور امام به حضرت علی (ع) توهین کرد. همراهان امام خواستند به او حمله کنند، اما امام مانع شدند و به جای پاسخ دادن با خشونت، راه دیگری را در پیش گرفتند. امام کاظم (ع) به مزرعه آن مرد رفتند. مرد با دیدن امام فریاد زد که مبادا محصولش را لگدمال کنند. امام با آرامش و خوش‌رویی به او نزدیک شدند و پرسیدند: «چقدر برای کاشت این مزرعه هزینه کرده‌ای؟» مرد پاسخ داد: «صد دینار!» سپس امام پرسیدند: «امید داری چقدر از آن برداشت کنی؟» مرد گفت: «من که غیب نمی‌دانم!» امام دوباره پرسیدند: «گفتم امید داری چقدر برداشت کنی؟» مرد پاسخ داد: «امیدوارم دویست دینار برداشت کنم.» امام کاظم (ع) کیسه‌ای حاوی سیصد دینار به او دادند و فرمودند: «این پول برای توست و محصولت هم برای خودت باشد.» سپس امام به سوی مسجد حرکت کردند. مرد که تحت تأثیر این بخشش و بزرگواری قرار گرفته بود زودتر خود را به مسجد رساند و با دیدن امام بلند شد و آیه ۱۲۴ سوره انعام را خواند: «خدا بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد.» این رفتار امام کاظم (ع) نه تنها خشم و دشمنی آن مرد را از بین برد، بلکه قلب او را نیز تغییر داد. این داستان نشان می‌دهد که پاسخ دادن به بدی با خوبی و بخشش، می‌تواند تأثیری عمیق‌تر و ماندگارتر از خشونت و مجازات داشته باشد. این کار امام هفتم درس بزرگی در زمینه اخلاق، گذشت و مدیریت خشم به ما می دهد. ع @ghesehmazhbi
📚کنترل خشم (کظم غیظ/ فرو بردن خشم) مردی در زمان امام موسی‌كاظم زندگی می‌كرد. او بسیار بی‌ادب بود، تا چشمش به امام می‌افتاد، به او دشنام می‌داد (حرف‌های بد می‌زد). اما در مقابل این بی‌ادبی، امام فقط لبخند می‌زد. یك روز مثل همیشه شروع به زدن حرف‌های بد كرد. یاران امام خیلی ناراحت و خشمگین شدند و گفتند: این مرد، باید سزای بی‌ادبی خود را ببیند. او باید تنبیه شود. او حق ندارد با امام و اهل خانواده‌ی پیامبر، این‌طور حرف بزند. اما امام لبخندی زد و فرمود: «دوستان من، صبور باشید، او به اشتباهش پی خواهد برد...» روزها می‌گذشت و آن مرد هم‌چنان به رفتار نا پسند خود ادامه می‌داد. دوستان امام هم عصبانی‌تر می‌شدند، اما امام اجازه نمی‌داد آن مرد را تنبیه كنند. روزی امام از دوستان خود پرسید:«مدتی است آن مرد را نمی‌بینیم. آیا می‌دانید در كجا زندگی می كند؟» گفتند: «در بیرون مدینه مزرعه‌ای دارد و درآن كشاورزی می‌كند.» امام به‌سوی مزرعه آن مرد حركت كرد. یاران امام شگفت‌زده شدند. مرد تا امام را دید، بیلش را در زمین فرو كرد، دستانش را به كمر زد، ایستاد و اخم كرد. با فریاد از امام خواست تا ازمزرعه‌اش بیرون برود، اما امام، لبخندزنان جلو رفت. خواست مثل همیشه دشنام بگوید، اما امام با خوش‌رویی به او سلام كرد، سپس نزدیك‌تر رفت و حالش را پرسید. مرد چون بهانه‌ی دیگری نداشت، گفت:«با آمدنت به مزرعه محصول مرا از بین بردی!» امام هدیه‌ای با ارزش به او داد و با لحنی دوستانه به گفت‌وگو با وی ادامه داد و محبت خود را به آن مرد نشان داد. ع @ghesehmazhbi
استیکرهای شهادت ع
دعای با برکت.pdf
حجم: 1.1M
🌞نام داستان: دعای با برکت🌟 ✔️داستانی از زندگانی امام موسی کاظم علیه السلام ع @atashbe_ekhtear