eitaa logo
قصه های مذهبی
12.3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
1.2هزار فایل
در این کانال سعی شده قصه های مذهبی اعم از قصه های قرانی وداستان ها و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام قرار داده شود، به همراه رنگ آمیزی های جدید و شعرها ،سوره مدیر کانال @yazahra267 آیدی پاسخگویی و ادمینهای بارگذاری مطالب @Yass_94 @Sfallah8016
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸شعری که بچه ها قسمت میگیم همه رقیه جان رو بصورت جواب تکرار میکنند : دست میبریم به آسمان - میگیم همه رقیه جان تو شام اومد یه کاروان - میگیم همه رقیه جان جای همه پیمبران - میگیم همه رقیه جان عزت کل شیعیان - میگیم همه رقیه جان نابودی یزیدیان - میگیم همه رقیه جان دست خدا برسرمان - میگیم همه رقیه جان پیروزی کشورمان - میگیم همه رقیه جان فدایی رهبرمان میگیم همه رقیه جان کوری چشم دشمنان - میگیم همه رقیه جان به یاری اماممان - میگیم همه رقیه جان امید صاحب الزمان - میگیم همه رقیه جان 🔹 از این شعر می توان برای دعا آخر جلسه نیز استفاده کرد س @ghesehmazhbi
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨ ☘قرائت خانوادگی دعای سلامتی امام مهدی(عج) در لحظه افطار 💚🙏 عج 🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨ @ghesehmazhbi
یکی از شب­ های جمعه امام حسن (علیه السلام) بیدار شد و مادرش حضرت زهرا (علیهاالسلام) را دید که در حال نماز است و برای همه همسایه­ ها با ذکر نام دعا می­ کند. امام حسن (علیه السلام) از مادرش پرسید: مادرجان چرا برای خود دعا نمی­ کنید؟ حضرت زهرا (علیهاالسلام) فرمودند: اول همسایه بعد اهل خانه.(الجارثم الدار) ع س @ghesehmazhbi
🎞مجموعه رنگ آمیزی و پوستر و تصاویر خام مرتبط با مفهوم دعا کودکانه ✨جهت تزیین برد و استفاده برای تولید محتوا و محافل ویژه کودکان @atashbe_ekhtear
حضرت فاطمه علیهاالسلام گویند شنیدم پیامبر اکرم صلّى‏ اللّه‏ علیه ‏و ‏آله مى‏ فرمودند: اِنَّ فِى‏ الْجُمْعَةِ لَساعَةٌ لا یُراقِبُها رَجُلٌ مُسْلِمٌ یَسْأَلُ‏ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ فیها خَیْرا اِلاّ اَعْطاه… وَقالَ هِىَ اِذا تَدَلّى نِصْفُ عَیْنِ الشَّمْسِ لِلْغُروبِ… وَکانَتْ فـاطِمَةُ علیهاالسلام تَقُولُ لِغُلامِها: اِصْعَدْ عَلَى الضَّرابِ ـ الظراب ـ فَاِذا رَأَیْتَ عَیْنَ الشَّمْسِ قَدْ تَدَلّى لِلْغُرُوبِ فَاءَعْلِمْنى حَتّى اَدْعُوَ در روز جمعه ساعتى است که هرکس آن را مراقبت کند و در آن لحظه دعا کند دعایش مستجاب شود، و آن زمانى است که نیمى از خورشید غروب کرده باشد. حضرت فاطمه علیهاالسلام براى درک آن ساعت به خدمتکارش مى ‏گفت: بر فراز بلندى برو و هرگاه دیدى نیمه خورشید غروب نمود مرا خبر کن تا دعا کنم. @ghesehmazhbi
🔸شعر بچه ها قسمت (میگیم همه رقیه جان )رو بصورت جواب تکرار میکنند : دست میبریم به آسمان - میگیم همه رقیه جان تو شام اومد یه کاروان - میگیم همه رقیه جان جای همه پیمبران - میگیم همه رقیه جان عزت کل شیعیان - میگیم همه رقیه جان نابودی یزیدیان - میگیم همه رقیه جان دست خدا برسرمان - میگیم همه رقیه جان پیروزی کشورمان - میگیم همه رقیه جان فدایی رهبرمان میگیم همه رقیه جان کوری چشم دشمنان - میگیم همه رقیه جان به یاری اماممان - میگیم همه رقیه جان امید صاحب الزمان - میگیم همه رقیه جان 🔹 از این شعر می توان برای دعا آخر جلسه نیز استفاده کرد @ghesehmazhbi🏴
✨✨✨✨✨✨✨ امام حسن علیه السلام، آن شب ، به کلمات مادر که در گوشه ای از اتاق رو به قبله نشسته بود، توجه می کرد. او نماز و دعای مادرش را گوش می داد با اینکه هنوز کودک بود ، می خواست بداند مادرش حضرت زهرا س که این همه برای مسلمانان دعای خیر می کند برای خود چه چیزی از خدا می خواهد ؛ امام حسن ع آن شب را تا وقتی مادر نماز می خواند ، بیدار بود، اما مادر حتی یک کلمه هم برای خودش دعا نکرد.... پیش مادر رفت و گفت: مادر جان ! من هر چه گوش کردم شما برای دیگران دعای خیر کردید و برای خودتان حتی یک کلمه هم دعا نکردید؟! ⭐️حضرت فرمودند: پسر عزیزم ! اول همسایه را دعا کنیم ، بعد خودمان را❤️ @ghesehmazhbi
🌙 همسایه ماه در آسمان به ستاره ها چشمک می زند. فرشته ها بین ستاره ها بدو بدو می کنند. آنها خیلی خوشحالند. چون کلی دعا از روی زمین جمع کردند. یکی از فرشته ها به ماه می گوید: بیشتر دعاها برای یه مادر مهربونه. اون چهارتا بچه داره. ماه پرسید: تو از کجا فهمیدی؟ فرشته گفت: من از این بالا خونشون رو دیدم. حسن پسر بزرگ و شجاع اون مادر، از خواب بیدار شد و صدای مادرش را شنید‌ که دست هایش بالاست و برای فاطمه، سکینه، خدیجه، سلمان، مقداد، ابوذر و کلی اسم های دیگه دعا می کنه. نمازش که تمام شد، حسن پیش مادرش رفت. مادر مهربونش مثل همه ی مادرهای دنیا، حسن را خیلی محکم بغل کرد و بوسید. حسن پرسید: چرا برای همسایه ها دعا کردی و هیچی برای خودت نخواستی؟ مادر مهربونش، طوری لبخند زد که من از میان ستاره ها صدای قلبش رو شنیدم که می گفت: من دلم نمیاد برای خودم چیزی از خدا بخوام. آن قدر همسایه پیش خدا مهمه که پدرم گفتند: الجار ثم الدار. ماه که دلش آب شده بود، پرسید: اسم اون مادر مهربون چیه؟ فرشته از بس که مادر را دوست داشت، لپ هایش گل انداخت و گفت: حضرت زهرا (س) دختر پیامبر مهربان (ص). ماه از خوشحالی برقی زد و تصمیم گرفت این داستان را وقتی از کنار خورشید می گذرد، تعریف کند. @ghesehmazhbi
یکی از شب­ های جمعه امام حسن (علیه السلام) بیدار شد و مادرش حضرت زهرا (علیهاالسلام) را دید که در حال نماز است و برای همه همسایه­ ها با ذکر نام دعا می­ کند. امام حسن (علیه السلام) از مادرش پرسید: مادرجان چرا برای خود دعا نمی­ کنید؟ حضرت زهرا (علیهاالسلام) فرمودند: اول همسایه بعد اهل خانه.(الجارثم الدار) @ghesehmazhbi
✨✨✨✨✨✨✨ امام حسن علیه السلام، آن شب ، به کلمات مادر که در گوشه ای از اتاق رو به قبله نشسته بود، توجه می کرد. او نماز و دعای مادرش را گوش می داد با اینکه هنوز کودک بود ، می خواست بداند مادرش حضرت زهرا س که این همه برای مسلمانان دعای خیر می کند برای خود چه چیزی از خدا می خواهد ؛ امام حسن ع آن شب را تا وقتی مادر نماز می خواند ، بیدار بود، اما مادر حتی یک کلمه هم برای خودش دعا نکرد.... پیش مادر رفت و گفت: مادر جان ! من هر چه گوش کردم شما برای دیگران دعای خیر کردید و برای خودتان حتی یک کلمه هم دعا نکردید؟! ⭐️حضرت فرمودند: پسر عزیزم ! اول همسایه را دعا کنیم ، بعد خودمان را❤️ @ghesehmazhbi
🌙 همسایه ماه در آسمان به ستاره ها چشمک می زند. فرشته ها بین ستاره ها بدو بدو می کنند. آنها خیلی خوشحالند. چون کلی دعا از روی زمین جمع کردند. یکی از فرشته ها به ماه می گوید: بیشتر دعاها برای یه مادر مهربونه. اون چهارتا بچه داره. ماه پرسید: تو از کجا فهمیدی؟ فرشته گفت: من از این بالا خونشون رو دیدم. حسن پسر بزرگ و شجاع اون مادر، از خواب بیدار شد و صدای مادرش را شنید‌ که دست هایش بالاست و برای فاطمه، سکینه، خدیجه، سلمان، مقداد، ابوذر و کلی اسم های دیگه دعا می کنه. نمازش که تمام شد، حسن پیش مادرش رفت. مادر مهربونش مثل همه ی مادرهای دنیا، حسن را خیلی محکم بغل کرد و بوسید. حسن پرسید: چرا برای همسایه ها دعا کردی و هیچی برای خودت نخواستی؟ مادر مهربونش، طوری لبخند زد که من از میان ستاره ها صدای قلبش رو شنیدم که می گفت: من دلم نمیاد برای خودم چیزی از خدا بخوام. آن قدر همسایه پیش خدا مهمه که پدرم گفتند: الجار ثم الدار. ماه که دلش آب شده بود، پرسید: اسم اون مادر مهربون چیه؟ فرشته از بس که مادر را دوست داشت، لپ هایش گل انداخت و گفت: حضرت زهرا (س) دختر پیامبر مهربان (ص). ماه از خوشحالی برقی زد و تصمیم گرفت این داستان را وقتی از کنار خورشید می گذرد، تعریف کند. @ghesehmazhbi