غار ثور
پیامبر اسلام (ص) در هجرت به سمت مدینه، مدتی را به غار ثور که در حوالی مکه بود پناه آورد، تا از مشرکان مکه که در جست و جوی او بودند، رهایی یابد...
مردان شمشیر به دست از نیمه شب تا طلوع سپیده خانه ی پیامبر را محاصره کرده بودند. عاقبت با هم به داخل یورش بردند. اما بر خلاف انتظارشان علی (ع) را در بستر پیامبر مشاهده کردند و خود را با شمشیر برهنه ی آن دلاور روبرو دیدند. آنها چاره ای جز عقب نشینی نداشتند. خبر ناپدید شدن رسول خدا (ص) به سران کفر پیشه ی قریش رسید. آن ها برای کسی که او را دستگیر کند یا بکشد، صد شتر جایزه قرار دادند.
یکی از کسانی که برای پیدا کردن و کشتن پیامبر تلاش زیادی داشت، خالدبن ولید بود. او که پدرش نیز از دشمنان سرسخت پیامبر بود با گروهی از یارانش تمام نقاط مکه و اطراف آن را جستجو کرد. رسول خدا (ص) با خارج شدن از مکه در غاری که آن را ثور کی گفتند، مخفی شدن بود.
کفار قریش در تعقیب پیامبر تا جلوی در غار ثور آمدند. اما پیش از رسیدن آن ها، به دستور خداوند عالم عنکبوتی روی در غار تار تنید و دو پرنده در جلوی آن تخم گذاشتند. آنها با دیدن تار عنکبوت و لانه ی پرندگان گفتند: اگر او وارد این غار شده بود تارهای عنکبوت پاره می شد و این پرنده ها از آشیانه خود فرار می کردند. پس در این غار کسی نیست. بدین گونه خداوند پیام آور خود را در غار ثور از گزند کافران حفظ نمود.
#ویژه_نوجوان
@ghesehmazhbi
#ویژه_نوجوان
❇️ پیامبر داشتن می رفتن مسجد، تو کوچه یه یهودی جلوشونو گرفت. گفت: من از تو طلبکارم، همین الان باید طلبمو بدی رسول الله گفتن: اول این که از من طلبکار نیستی و همین طوری داری این رو میگی؛ دوم اینکه من پول همراهم نیست، بذار رد بشم.» یهودی گفت: یک قدم هم نمی ذارم جلو بروی.
رسول الله گفتن: درست نگام کن؛ تو از من طلبکار نیستی. ولی یهودی همین طور حرف میزد و بعد هم با حضرت گلاویز شد. کوچه خلوت بود کسی رد نمی شد که بیاد کمک.
مردم دیدن پیامبر برای نماز نرسیدن، اومدن دنبالشون؛ دیدند یهودی لباس پیامبر رو را لوله کرده، دور گردن حضرت پیچونده و طوری می کشه که پوست گردن مبارکشون قرمز شده.
تا دوستای پیامبر اومدن کاری کنن از دور بهشون اشاره کرد که نیایین وفرمودن: من خودم می دونم با رفیقم چیکار کنم.
رفیقش؟؟؟؟؟
منظورش همین رفیقی بود که با لباس ایشونو می کشوند.
چشمشون افتاد تو چشم هم.
یهودی گفت: بهت ایمان آووردم، با این بزرگواری، تو بی تردید، پیامبری
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#کودک
#نوجوان
#داستان
#حضرت محمد
@ghesehmazhbi