master . sofre.mp3
12.64M
نماهنگ | سفره ی عشق
بامداحی: حاج مهدی رسولی
ویژه ایام #شهادت_حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها)
شاعر: حاج محسن عربخالقی
[ @mahdirasuli_ir ]
[ @sarallah_zanjan ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
●بسم حبیب●
•
صدای دلنشین شهید حاج عمار ❤️🌱
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
•
@ghesseyedelbari
●بسم حبیب●
•
آتش ز نوایش به دلم افروزد
این خانه عزاخانه شود بار دگر
هر گاه نگاه خود به در می دوزد ...
ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺯﻫﺮﺍ (ﺱ) ﺗﺴﻠﯿﺖ ﺑﺎﺩ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج❤️
#یافاطمهالزهرا(س)
#قصهدلبری🖤
@ghesseyedelbari
هدایت شده از حاج عمار
قدم های مبارک شهید محمد خانی در دسته عزای روز شهادت #حضرت_زهرا
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#فاطمیه
@shahidmohammadkhani
4_6048430055854442338.mp3
8.69M
.
بمیرم ای یاس کبود😭💔
#حاج_عبدالرضا_هلالی🎙
#حاج_حسین_سیب_سرخی🎙
سلام بزرگواران محفل قصه دلبری
عرض ادب خدمت تمامی شما خادمین شهدا به ویژه ارادتمند به #شهید_محمدحسین_محمدخانی
روزی مون شده که با یاری شما عزیزان یه چالش معنوی راه بندازیم☺️
به نام
#خاطرات_حاج_عمار
.
هر کس از شما بهترین خاطره از شهید حاج عمار از نظر خود برای ما بفرستد تا در کانال نشر بدیم و به دلامون با نور و صفای شهید حاج عمار جلا بدیم...
منتظرتون هستیم🌹
بفرمایید...🌱
راه ارتباطی کانال #قصهدلبری💕👇
@ghesseye_delbari
●بسم حبیب●
•
محمدحسین کلا آدم شوخی بود ولی همیشه حدود رو رعایت میکرد.
همشیه به من از سر شوخی و رفاقت میگفت ؛ باقالی😅❤️
•
#طنز
#خاطرات_حاج_عمار🌹
#قصهدلبری💕
@ghesseyedelbari
●بسم حبیب●
•
زود باب رفاقت را باز میکرد،با شوخی و مسخره بازی.
پاتوق می کرد و بعد یکدفعه دستیک روحانی را میگرفت میآورد وسط.
از برخورد و کارهایش خوشم میآمد.
سال آخر دانشگاه بند و بساط و چمدانم را بردم خانه شان به قول خودش گفتم:(( من هم بازی)).
اصلا بروی ما نیاوردند که دانگ کرایه بده.
اصلا برایش پول مطرح نبود.
یک کارت بانکی داشت که همه رمزش را میدانستند.
تو کار فرهنگی تا وقتی داشت،خرج میکرد . میگفت که بچهها بخورند.
خودش هم خوش خوراک بود. یعنی ناهار و شام که حتما می بایست به راه باشد، آن هم پختنی. بنده شکم نبود می خواست اینطوری جمع رونق پیدا کند.
محرم ها می گفت: که عدسی بخوریم تا اشک چشممان زیاد شود.
گوشت بخوریم تا جان داشته باشیم سینه بزنیم.
سفره میانداخت حتماًمیبایست سس سر سفره باشد،آب میوه هم همینطور .
پولش که تمام می شد خیلی خوشگل و با ادب می فهماند که من دیگر پول ندارم.
توی خوابگاه، اتاق ما بهترین اتاق بود به نسبت به بقیه،هم مادی هم معنوی ونظافت و غذا پختن و رعایت حلال و حرام.
یک کاغذ روی دیوار داشتیم که حساب کتاب ها را می نوشتیم. فلانی اینقدر بدهکار است.
بعد میگفتیم : ((نده،حلال!))
محمد حسین دوست نداشت حساب کشی شود.
در بحث کمک کردن و نظافت و ظرف شستن همیشه پیشقدم بود. مدیریت می کرد که یک نفر جور همه را نکشد.
برشی از کتاب #عمارحلب❤️
•
@ghesseyedelbari
.
السلام علیک یا عین الله فی خلقه❤️
#عجلعلیظهورکیااباصالح(عج)
@ghesseyedelbari