eitaa logo
کتابخانه مسجد قبا
213 دنبال‌کننده
736 عکس
81 ویدیو
42 فایل
اینجا فضاییست برای تنفس لابلای ورق های خیال انگیز کتاب ارتباط با مدیر و تمدید کتابها ازطریق آیدی: @Sarbaaazevelaayat ⏰ساعات کاری کتابخانه: روزهای زوج از ساعت ۱۷ تا ۱۹ لینک کانال برای معرفی به هم محله ای هامون .
مشاهده در ایتا
دانلود
یکشنبه و سه شنبه ی این هفته کتابخانه تعطیل است. نیازی به تمدید کتابها نیست
پیامبرمان را بیشتر بشناسیم📚 @ghobalib📚
مجموعه ۲۰ جلدی پیامبر(صلی الله علیه و اله) این مجموعه هم که در قفسه موجود است،منبع خوبی برای آشنایی بیشتر با زندگانی رسول گرامی اسلام است. بخشی از متن📖 در همین آغاز روزهای بیماری اش، روزی علی به او گفته بود: پیامبرا در خواب دیدم که زرهی پوشیده ام... و ناگاه آن زره از تنم جدا شد و من [در جبهه ی سهمناک کارزار] بی زره ماندم!...😔 فاطمه نیز در رویای خود دیده بود که ورقی از قرآن برابر خویش دارد و در آن می خواند و ناگاه آن ورق همچون ابری سپید که به سرعت و در یک لحظه در افقهای دور گم می شود ، بی دلیل از برابر چشمانش گم و دور شده و در آسمان ناپدید شده بود... رو به دو گرامی محبوب دلبند و میوه های جان ارجمند خود کرده و گفته بود: من زره و قرآن شما بودم و تعبیرش آن است که بزودی از میانتان می روم و برایتان نمی مانم... @ghobalib📚
فرنگیس خاطرات فرنگیس حیدرپور ✍مهناز فتاحی ۳۵۵صفحه سرشار از صحنه های ناب مغفول مانده است. کتاب فرنگیس بخشی از صحنه های پرغرور و حماسی و در عین حال دردناک جنگ را به زیبایی به تصویر کشیده است. نقش اول این کتاب یعنی فرنگیس زنی شجاع و مقاوم است که میتواند مصداقی بارز از زن ایرانی باشد. کسانی که شعار "زن زندگی آزادی "سر می دهند، صحنه هایی از این کتاب را نمی توانند حتی تصور کنند. برشی از کتاب: ...همسایه ام فرهنگ مرجانی با چهار بچه اش به طرف سنگرها می دوید، اما دیر شده بود. اول صدای جیغ هواپیما آمد🛩 و بعد صدای انفجار بمب.💣 انگار جهنم برپا شده بود.🔥 گوش هایم زنگ می زدند. دود و آتش همه جا را پر کرد🌫🔥جلوی چشمم، زن و چهار بچه اش ، کنار سنگر افتادند و زمین خوردند. سرم را بلند کردم و فریاد زدم. بچه هایش کوچک و خرد بودند. فریاد زدم "ننه فرهنگ چی شده؟" اما صدایی از آن ها بلند نشد. فکر کردم دارم خواب می بینم. به نفس نفس افتادم. به همین سادگی ، فرهنگ و چهار بچه اش شهید شدند. هر چه اسم بچه هایش را صدا زدم خبری نشد. گیج شده بودم😧 یک دفعه یاد رحمان افتادم. رحمان توی بغلم نبود. کنارم افتاده بود. سرش را که بلند کردم، وحشت کردم😱... ✳️کتابخانه مسجد قبا @ghobalib📚
یک قمقمه دریا صد قصه و نکته از زندگی امام رضا علیه السلام ✍محمدهادی زاهدی 119صفحه سیره اهلبیت علیهم السلام ،شیرین است. برای آموختن و عمل کردن است👌 🍰برشی از کتاب: برای دخترهایت👧🏼 ریان بن صلت می خواست از خراسان به عراق برود. باید با امام رضا خداحافظی میکرد. با خودش گفت: می‌روم خداحافظی می‌کنم و یک پیراهن 👕از حضرت می گیرم تا مرا در آن کفن کنند چند درهم💰 هم میگیرم تا برای دخترانم انگشتر💍 تهیه کنم. رفت ،ولی وقت خداحافظی گریه اش گرفت😭 و از پیراهن و درهم فراموش کرد. خداحافظی کرد و به راه افتاد. چند قدمی نرفته بود که امام صدا زدند:" ریان ! دلت نمی‌خواهد یکی از پیراهن هایم را به تو بدهم تا برای خودت کفن درست کنی؟ دلت نمی‌خواهد چند درهم به تو بدهم که برای دخترهایت انگشتر تهیه کنی؟" ✳️کتابخانه مسجدقبا @ghobalib📚
شب اول ربیع، (لیلة المبيت)مبدا تاریخ هجری شب جانفشانی علی علیه السلام برای پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله🥀 شب همان شب که سفر مبدأ دوران می‌شد خط به خط باور تقویم، مسلمان می‌شد شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها مرد، مردی که کمر بسته به پیکار دگر بی‌زره آمده در معرکه یک‌بار دگر تا خودِ صبح، خطر دور و برش می‌‌چرخید تیغِ عریان شده بالای سرش می‌چرخید مرد آن است که تا لحظۀ آخر مانده در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده باده در دستِ سبو بود و نفهمید کسی و محمد خود او بود و نفهمید کسی در شبِ فتنه، شبِ فتنه، شب خنجرها باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند جان پیغمبر خود را سپر خود کردند بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد آیۀ ترس برای چه کسی نازل شد بگذارید بگویم خطر عشق مکن «جگر شیر نداری سفر عشق مکن»... باز هم یک نفر از درد به من می‌گوید من زبان بسته‌ام و خواجه سخن می‌گوید: «من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم مُهر بر لب‌ زده، خون می‌خورم و خاموشم» طاقت ‌آوردن این درد نهان آسان نیست شِقشقیّه‌ست و سخن گفتن از آن آسان نیست @ghobalib📚
خبر خوب😍 مراسم اهدای جوایز به برگزیدگان کتابخوانی دکل🎁 و مسابقه دفاع مقدس کانال دختران معراجی❤️ همراه با روایتگری جناب آقای اسکندری🎤 ✅با حضور معاونت علمی ناحیه امام حسن مجتبی و معاونت علمی حوزه حضرت آسیه پنجشنبه ۷/۷ ساعت۱۶:۱۵ مسجد قبا منتظر اهالی کتاب هستیم😇 @ghobalib📚
چهل پیشگویی خواندنی از شهداء دفاع مقدس ✍محمداسماعیل عرفان ۸۸صفحه شهداء ، تاجران خوبی بودند. جان دادند و جام جهان نما را گرفتند.. تا آنجا که از آینده خبر می دادند. به عند ربهم یرزقون رسیدند ... ☑️قطعه ای از کتاب: شهید محمدعلی باقری؛مهربان، مودب و بسیار خوش برخورد بود. حتی در شوخی هایش هم حیا داشت. وقتی که خبر شهادتش را دادند مشتاقانه برای زیارت پیکرش رفتم. خواستم پیشانی اش را ببوسم اما با پیکر بی سرَش رو به رو شدم. خم شدم قلبش را بوسیدم دیدم بدنش سوخته است. گفتم بابا تو که هیچ گاه دل من را این گونه نمی شکستی! بعد که وصیت نامه اش را خواندم دیدم در وصیت نامه اش نحوه ی شهادتش را نوشته و اشاره کرده بود که :"با بدنی سوزان و بی سر به دیدار خدا می روم." راوی : پدر شهید محمدعلی باقری ✳️کتابخانه مسجد قبا @ghobalib📚
خبر خوب😍 مراسم اهدای جوایز به برگزیدگان کتابخوانی دکل🎁 و مسابقه دفاع مقدس کانال دختران معراجی❤️ همراه با روایتگری جناب آقای اسکندری🎤 ✅با حضور معاونت علمی ناحیه امام حسن مجتبی و معاونت علمی حوزه حضرت آسیه پنجشنبه ۷/۷ ساعت۱۶:۱۵ مسجد قبا منتظر اهالی کتاب هستیم😇 @ghobalib📚
🕰ساعت کاری کتابخانه در ایام سال تحصیلی📚 ✅روزهای دوشنبه و پنجشنبه ساعت۱۶:۳۰ تا اذان مغرب @ghobalib