هفت شهر عشق
✍مهدی خدامیان آرانی
۲۶۶صفحه
با قلم کتاب آشنا شویم🖋:
اکنون تو فقط نگاه می کنی. میبینی که همه با شنیدن خبر شهادت خود غرق شادی هستند و بوی خوش اطاعت یار، فضا را پر کرده است. اما هنوز سوالی در ذهن تو باقی مانده است.
سر خود را بالا میگیری و به چهره عمو نگاه میکنیی. منتظر هستی تا نگاه عمو به تو بیفتد.
و اینک از جا بر می خیزی و می گویی:《 عمو جان! آیا فردا من نیز کشته خواهم شد؟》 با این سخن اندوهی غریب بر چهره عمو می نشانی.
دوباره سکوت است و سکوت . همه میخواهند بدانند عمو و پسر برادر چه می گویند؟ چشم ها گاه به امام حسین نگاه می کند و گاه به تو.
چرا این سوال را می پرسی؟ مگر امام نفرمود همه کشته خواهیم شد.
اما نه! تو حق داری سوال کنی. آخر کشتن نوجوان که رسم مردانگی نیست. تو تنها ۱۳ سال سن داری. امام قامت زیبای تو را میبیند. اندوه را با لبخند پیوند میزند و میپرسد: -پسرم! مرگ در نگاه تو چگونه است؟
- مرگ و شهادت برای من از عسل هم شیرین تر است.
چه زیبا و شیرین پاسخ دادی!...
#هفت_شهر_عشق
#حضرت_قاسم
#محرم
#امام_حسین
#موجود_در_قفسه
✳️کتابخانه مسجد قبا
@ghobalib📚