هدایت شده از آزاده باش
🔴اسطوره کیه؟؟
🔻یکی رفت رو #مین برای #خاک
🔷یکی رفت جلوس #دوربین برای #لایک
🔻یکی #پوتینشو درآورد یه وقت #بیت_المال حیف نشه..
🔷یکی #لباسشو در آورد یه وقت #لایک کم نشه
🔻یکی گفت میرم تا #ناموس حفظ بشه..
🔷یکی گفت بدن خودمه دلم میخواد #لخت باشه...
⚠️به کجا می رویم؟؟؟
وقتی ارزش ها عوض شوند، #عوضی_ها با ارزش می شوند...
✅👉 @Antiamericanislam
هدایت شده از کانال رسمی پاسخ به شبهات و شایعات
🔴 شمام براتون سواله؟ 🤔😎
#ناموس #زن #ایرانی #زن_ایرانی #صیغه #فحشا #خدمات_جنسی #روشنفکری #آمریکایی #عراقی #مرد #فاحشه #توریست #گردشگری #بیحجابی #آزادی #تن_فروشی
✅ @mobahesegroup
✅ @mobahesegroup
...#نوید_صفری:
مادر شهید:
چندبار وقتی تصاویر جنایتهای داعش را در تلویزیون پخش میکردند،
نوید رو به من میکرد و میگفت :
➖من هم دوست دارم بروم سوریه.
مامان راضی باش.
➖من میگفتم چطور دلم رضایت بدهد به رفتنت؟
➖ میگفت: اگر ما نرویم پای اجنبی به کشور ما میرسد.
به #ناموس ما رحم نمیکند.
بعد دوباره حرف اعزام به سوریه را مطرح کرد و دوباره دنبال رضایت گرفتن از من بود.
من گفتم:
➖ اگر رضایت ندهم چه ؟
گفتم :
➖نوید جان، ما از سهم خودمان #شهید دادیم،
👈 هم عمویت شهید است،
👈 هم داییات،
خانواده ما دیگر طاقت از دست دادن یک جوان دیگر را ندارد.
نوید خندید و گفت:
➖ نه مامان. این سهم مادرانتان است.
آنها سهم خودشان را دادهاند.
گفتم :
➖خب من هم خواهر شهیدم دیگر.
گفت :
➖نه تو باید سهم خودت را بدهی.
بالاخره آنقدر اصرار کرد که من رضایت دادم. حتی یادم هست آن موقع به خاطر حرف و حدیثهایی که دورادور شنیده میشد،
به نوید گفتم:
➖ نوید اگر تو بروی سوریه شاید بعضیها فکر کنند برای #پول رفتهای!
نوید هم خندید و گفت:
➖ مامان من یک ریال هم از این راه پول نمیگیرم.
من برای پول نمیروم.
داوطلبانه میروم.
خودم میخواهم بروم سوریه.
من برای حضرت زینب(س) و امام حسین(ع) میروم....
🍃🌻🍃
#پسر_حزب_اللهی ها بخونن انرژی بگیرن...🌸🍃
#خواهرا هم بخونن امید بگیرن...🌸🍃
نمیشه که فقط از خانوما بگیم
همیشه وقتی از #حجاب و#حیا حرف میزنیم از #خانم ها میگیم...
از #چادری ها میگیم...
اما امروز میخوام بگم:
سلامت باشه اون پسری که،
محاسن داره و بهش میگن داعش،عصر حجری،پاچه بزی...
ولی خم به ابرو نمیاره!😊
سلامت باشه اونی که،
پاتوقش مزار #شهدا س...😍
سلامت باشه کسی که،
جای #پرورش_اندام و تزریق_بازو...
پرورش #ایمان میکنه و#خودسازی!✌️🏻
سلامت باشه پسری که،
سرش و خم می کنه تا سنگ فرشای خیابونا رو ببینه...
نه #ناموس مردمو!🙃
سلامت باشه هر چی پسره که،
#بلوز آستین بلند میپوشه و #شلوار_کتان...
نه #لباس_تنگ و #شلوار_جاستین!😏
سلامت باشه اونی که،
نه #مدونا میشناسه نه #الیزابت_تیلور...
دختر رویاهاشم #سلنا_گومز نیست!😇
سلامت باشه اون مردی که،
وقتی تو تاکسی میبینه دوتا خانم نشستن،
نمی ره وسطشون بشینه...👌🏻
سلامت باشه اون پسری که،
بلده مکبر باشه و #نماز اول وقتش حجته...👌🏻
سلامت باشه هرکی که،
پیشش، روبروش، کنار دستش، تو کلاس، با "امنیت" میشینی و انگار نه انگار کنارش #دختر نشسته...✌️🏻😃
سلامت باشه اون پسری که،
بعد امتحان نمیره پیش همکلاسی های مونث و بگو بخند را بندازه به بهانه ی امتحان...😏
سلامت باشه اون پسری که،
حاضره دخترا بهش بگن مریض!
ولی اون وا نده...❤️
سلامت باشه آقا پسری که،
وقتی تو ماشینش صدای ضبطش رو بلند میکنه،
نوای #مداحی میاد...
سلامت باشه اون آقایی که،
ظهر تو #دانشگاه پشت کفشاشو خم میکنه و آستیناش بالا و آب میچکه...
جوراباشم از جیباش آویزونه!!
مهم زود رسیدن به #مسجد و حسینیه اس...
سلامت باشه اونی که،
تو تابستون میره #اردوی_جهادی...
نه #صفا_سیتی...
سلامت باشه اون پسری که،
عکس #فرمانده های #دفاع_مقدس تو جیب پیرهنشه...
از همه باحال تر عکس #حضرت_آقا .
برای سلامتی هرچی پسر مذهبیه،
برای سلامتی هرچی بچه حزب اللهیه
چه #دختر چه #پسر
چه پیر چه جوون
برای سلامتی همشون صلوات
❤️💚💙💜💛
☀️مرد اگر مثل امام رضاش غیور باشد چه شود!😔
📖 در مشهد، به خدمت #مقام_معظم_رهبری شرفیاب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضاعلیهالسلام شد. آقا فرمودند: من بچه بودم که به مسجد پدرم در بازار میرفتیم. در مسجد، مکبری بود به نام کربلایی که #نابینا بود و حتی به او کربل رضای عاجز میگفتند. (آقا فرمودند که مشهدیها به نابینا عاجز میگویند.) کربلایی رضای عاجز به مسجد میآمد و تکبیر میگفت. ما بچه بودیم و سالها بود که او را میشناختیم و کوری او را دیده بودیم. روزی من پیش پدرم بودم که این کربلایی رضا آمد، اما بینا شده بود. پدرم از او پرسید: کربلایی رضا من را میبینی؟ گفت: بله آقا و سپس قیافه پدر من را شرح داد. پدرم شنیده بودند که کربلایی شفا گرفته است و میخواستند خودشان ببینند. من هم آنجا بودم و دیدم همان کربلایی رضایی که هر روز کور میآمد، امروز بینا شده بود. این کربلایی دختری داشت که در وقت کوری دست کربلایی را میگرفت و پدر نابینایش را به مسجد میآورد. بعد از اینکه در مسجد مستقر میشد، دیگر به کسی نیاز نداشت. ما جستجو کردیم که چرا شفا دادهاند. گفتند: سالها بود که این دختر بچه دست کربلایی را میگرفت و به مسجد میآورد. کمکم #دختر بزرگ شد و بهاصطلاح آب و رنگی پیدا کرده بود. روزی بعضی از بچههای بازار متلکی گفته بودند و کربلایی هم شنیده بود. او نتوانسته بود تحمل کند و به دخترش گفته بود دست من را بگیر و مرا به حرم ببر. در حرم، کربلایی به دخترش میگوید تو برو خانه من اینجا میمانم. او به امام رضاعلیهالسلام عرض کرده بود: آقا! من سالهاست که نابینا هستم و حتی یکبار هم گله نکردم، زندگی من با فقر گذشته است، اما یکبار هم گله نکردم و گفتم تقدیر خداست و من هم راضی هستم به رضای خدا، اما تعرض به #ناموسم را تحمل نمیکنم؛ یا من را شفا بدهید یا همینجا مرگم بدهید. من دیگر طاقت ندارم متلکهای مردم را به #ناموس خودم تحمل کنم. کربلایی به حضرت متوسل میشود و بعد از مدتی خوابش میبرد. در خواب، حضرت رضاعلیهالسلام او را شفا میدهند. مقام معظم رهبری خودشان این داستان را نقل کردند و فرمودند من خودم این جریان را دیدهام.
📚منبع:بیانات حضرت آیتالله مصباح در جمع بسیج دانشجویی خوزستان و دانشگاه شهید چمران اهواز - 1391/04/17
لینک کانال قصص العلماء
https://eitaa.com/ghesasolama
#فاعتبروا_یا_اولی_الابصار
🌴گروه طلبه شهیده کربلای حسینی بانو زهرا دقیقی
https://eitaa.com/joinchat/2422669360C15ec35428a