eitaa logo
فتـــح قلّه‌ها بسوی ظهور
1.1هزار دنبال‌کننده
815 عکس
429 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💢انقلاب در قاب کنش رسولانه: تکان‌دادن • [یکم]. امام خمینی، یک آرمان‌گرای انقلابی بود که توقع حداکثری داشت؛ یعنی امکان‌ها و بضاعت‌ها را فراوان می‌دانست و معتقد به شدن و تحقّق بود. در همان شرایط، دیگرانی بودند که از نشدن و امتناع سخن می‌گفتند و تحقّق انقلاب یا پیشروی پساانقلاب را توهم تصوّر می‌کردند، اما امام خمینی، نه‌فقط مصلحِ امکان‌ها بود، بلکه امکان‌ها را نیز حداکثری و گسترده می‌انگاشت. ایشان متعرضِ بی‌عملی برخی بزرگان بود و به آنها انتقاد می‌کرد و از آنها، مبارزه و موضع‌گیری را می‌طلبید، اما چون درک دیگران از شرایط، محدود و حداقلی بود، وارد وادی عمل نمی‌شدند و کناره‌گیری و خاموشی را ترجیح می‌دادند. این‌گونه نبود که نقطۀ آغاز شکل‌گیری شرایط انقلابی، همان نقطه‌ای باشد که امام خمینی شروع به مبارزه کرد، بلکه این بستر، از چند دهه پیش فراهم شده بود، اما چهره‌ها و شخصیّت‌ها از آن بهره نمی‌بردند. پس تفاوت در «عاملیّت‌ها» بود و نه «شرایط». چنین نبود که در دورۀ کنشگری امام خمینی، ناگهان شرایط مساعد پدید آمده باشد، بلکه این شریط، چه‌بسا در گذشته، هموارتر نیز بودند، اما آنان که باید برمی‌آشفتند، نگاه حداقلی داشتند. در انتظار شرایط ننشسته بود، بلکه شرایط را برای کنشگری، فراهم می‌دید و به انفعال و خاموشی بزرگان، معترض بود. ازاین‌رو، چنین نبود که امام خمینی در نخستین واکنش‌های انتقادی خود نسبت به حکومت پهلوی، دریابد که شرایط برای قیام و نهضت، مساعد است و می‌توان پیش رفت. طرح ذهنی ایشان، در همان یادداشت سال ۱۳۲۳ مشهود است و این متن از منطق متقن امام خمینی برای درافکندن انقلاب و ستاندن حکومت از طاغوت حکایت می‌کند. ایشان پیش از عمل، امکان و شدن را دریافته بود و آن‌گاه وارد میدان عمل و عین شد. • [دوم]. برخلاف روایت‌هایی که در دهه‌های اخیر از امام خمینی ارائه می‌شود، مقصد ایشان از انقلاب، «توحید» بود و نه «مردم‌سالاری». در نظر ایشان، اصالت داشت و در حکم هدف غایی بود، اما ایشان بر این باور بودند که باید این مقصد اعلی را از طریق حضور و کنشگری مردم، محقّق کرد و جامعه را در راستای آرمان‌های قدسی و انقلابی برانگیخت. به بیان دیگر، ایشان ، جنبۀ «طریقیّت» در نظر گرفته بود و آن را در کنار و در عرض توحید ننشانده بود. فهم تاریخی ایشان این بود که «تحقّق اجتماعیِ شریعت»، وابسته به در اختیار گرفتن حکومت است و تا زمانی که حکومت در دست قدرت‌های طاغوتی باشد، آرمان‌های دینی، در تعلیق خواهند ماند. ازاین‌رو، باید حکومت را در اختیار گرفت تا تحوّل بنیادی رخ بدهد و ساختارها و نظامات اجتماعی در خدمت هدف‌های دینی قرار بگیرند. پس در انقلاب ایران، توحید جنبۀ عالی و غایی داشت و هیچ امر دیگری در عرض آن قرار نگرفت. • [سوم]. در میان لیبرال‌های رسمی، از آنجا که میل به عبور از روایت امام خمینی از انقلاب وجود دارد، کوشیده می‌شود با تاریخی تفسیر کردنِ منطق نظری و عملی ایشان، زمینه برای چنین گذاری فراهم شود. اینان بر این باور هستند که امام خمینی در نسبت با موقعیّت‌های خاص و منحصربه‌فردی که در آنها قرار داشت، موضع‌گیری می‌کرد و از این جهت، مواضع ایشان، «فراتاریخی» نیست؛ جز مجموعه‌ای از کلّیّات که جنبۀ تاریخی ندارند. در واقع، اینان نمی‌توانند به صراحت، تفکّر امام خمینی را کنار بگذارند و در برابر ایشان، پرچم انکار و نفی و عبور برافراشته کنند، اما می‌توانند با ساختن یک برداشت به‌شدّت تاریخی و موقعیّتی و اقتضایی، ایشان را در گذشته و تاریخ و وضعیّت‌هایی که تکرار نمی‌شوند، محصور و محدود کنند و به این واسطه، دستاویزی برای و هویّتی خویش بیابند. این در حالی است که آنچه که آنها، عَرَضیات تفکّر امام خمینی می‌شمارند، بارهاوبارها تکرار شدند و چه در دورۀ پیشاانقلاب و چه در دورۀ پساانقلاب، در کنش ایشان بازتاب یافتند؛ به‌طوری‌که شخصیّت فکری و سیاسی امام خمینی، گره‌خورده با همین مواضع قطعی و تکرارشونده است. به بیان دیگر، این قطعات از کنش‌های امام خمینی، «سنّت» و «منطق» ایشان بوده‌اند و نه پاره‌ای «کنش‌های اقتضایی». امام خمینی در موقعیّت‌های مشابه، از جمله مواجهه با نهضت آزادی، قائم‌مقام رهبری، گروهک‌ها، و انحراف‌های فرهنگی، آنچنان قاطع و صریح و جدّی موضع‌گیری کردند که نمی‌توان این مواضع را به تاریخ خاص، نسبت داد. مسأله، تاریخ و شرایط متغیّر آن نیست، بلکه این است که کسانی در درون ساختار رسمی، دچار استحاله و دگردیسی شده‌اند اما چون نمی‌توانند امام خمینی را انکار کنند، او را به تاریخ حواله می‌دهند تا تناقض‌ها و تعارض‌های خویش را در دیدۀ مخاطب، مستحیل نمایند. 🌐 @ghoghnuos13 ─┅═ঊঈ🔥🦅🦅ঊঈ═┅─