#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع تو مدینه یه قبر بی نام و نشون چل چراغش ستاره های کهکشون تو شهر جدش از همه غریبتره یادآوره غربت تلخ مادره ....😭 🎤حاج #میثم_مطیعی #السلام_علیک_یا_حسن_بن_علی_ع #آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج @gholch🌹🏴

◾️اربعین رفتی کربلا برا امام حسن گریه کن😭 ◾️ #شور 💚مراسم شهادت امام حسن علیه السلام @gholch🌹🏴

زنده یاد #استاد_سلیم_موذن_زاده_اردبیلی گوردی قدسیان جان ویرورحسین😔 #سینه_زنی👌 @gholch🌹🏴

🍁🍁🍁🍁🍁 @gholchin5 درویشی در کوهساری دور از مردم زندگی می‌کرد و در آن خلوت به ذکر خدا و نیایش مشغول بود. در آن کوهستان، درختان سیب و گلابی و انار بسیار بود و درویش فقط میوه می‌خورد. روزی با خدا عهد کرد که هرگز از درخت میوه نچیند و فقط از میوه‌هایی بخورد که باد از درخت بر زمین می‌ریزد. درویش مدتی به پیمان خود وفادار بود، تا اینکه امر الهی، امتحان سختی برای او پیش ‌آورد. تا پنج روز، هیچ میوه‌ای از درخت نیفتاد. درویش بسیار گرسنه و ناتوان شد، و بالاخره گرسنگی بر او غالب شد. عهد و پیمان خود را شکست و از درخت گلابی چید و خورد. خداوند به سزای این پیمان شکنی او را به بلای سختی گرفتار کرد. قصه از این قرار بود که روزی حدود بیست نفر دزد به کوهستان نزدیک درویش آمده بودند و اموال دزدی را میان خود تقسیم می‌کردند. یکی از جاسوسان حکومت آنها را دید و به داروغه خبر داد. ناگهان ماموران دولتی رسیدند و دزدان را دستگیر کردند و درویش را هم جزو دزدان پنداشتند و او را دستگیر کردند. بلافاصله، دادگاه تشکیل شد و طبق حکم دادگاه یک دست و یک پای دزدان را قطع کردند. وقتی نوبت به درویش رسید ابتدا دست او را قطع کردند و همینکه خواستند پایش را ببرند، یکی از ماموران بلند مرتبه از راه رسید و درویش را شناخت و بر سر مامور اجرای حکم فریاد زد و گفت: ای سگ صفت! این مرد از درویشان حق است چرا دستش را بریدی؟ خبر به داروغه رسید، پا برهنه پیش شیخ آمد و گریه کرد و از او پوزش و معذرت بسیار خواست.اما درویش با خوشرویی و مهربانی گفت : این سزای پیمان شکنی من بود من حرمت ایمان به خدا را شکستم و خدا مرا مجازات کرد. از آن پس در میان مردم با لقب درویش دست بریده معروف بود. او همچنان در خلوت و تنهایی و به دور از غوغای خلق در کلبه‌ای بیرون شهر به عبادت و راز و نیاز با خدا مشغول بود. روزی یکی از آشنایان سر زده، نزد او آمد و دید که درویش با دو دست زنبیل می‌بافد. درویش ناراحت شد و به دوست خود گفت چرا بی خبر پیش من آمدی؟ مرد گفت: از شدت مهر و اشتیاق تاب دوری شما را نداشتم. شیخ تبسم کرد و گفت: ترا به خدا سوگند می‌‌دهم تا زمان مرگ من، این راز را با هیچکس نگویی. اما رفته رفته راز کرامت درویش فاش شد و همه مردم از این راز با خبر شدند. روزی درویش در خلوت با خدا گفت: خدایا چرا راز کرامت مرا بر خلق فاش کردی؟ خداوند فرمود: زیرا مردم نسبت به تو گمان بد داشتند و می‌گفتند او ریاکار و دزد بود و خدا او را رسوا کرد. راز کرامت تو را بر آنان فاش کردم تا بدگمانی آنها بر طرف شود و به مقام والای تو پی ببرند. @gholch🌹

#دعای_شبانه پروردگارا❣ دراین🌙شب✨ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﮐﻪ ﺣﺮﻣﺖﺩﻝﻫﺎﺭﺍﺍﺯﯾﺎﺩﻧﺒﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﺑﯿﺎﻣﻮﺯﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢﻭﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯﺧﺎﻃﺮ ﻧﺒﺮﯾﻢ @gholch🌹

یادخدا آرام بخش دلهاست..❤️ روزت را متبرک كن با نام و ياد خدا خدا صداى🍁 بنده هايش را دوست دارد 🍁بسم الله الرحمن الرحیم🍁 الهی به امید تو.. @gholch🌹

به رسم ادب روزمونو با سلام بر سرور و سالار شهیدان آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام شروع میکنیم.. اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ @gholch🌹

﷽ ای باد صبا سلام یاران برسان شرح غم ما به غمگساران برسان گر صبحدمی به شهریاران گذری از ما خبری به شهریاران برسان #فیض_کاشانی ســ🍁ــلام ☀️صبحتون ناب ناب امید دارم ..🙏 در پناه لطف #خدا همیشه دلتون شاد و لبتون خندون باشه @gholch🌹

#خودمونی_با_خدا😍 خـــــدایا تــــــــــو رهایم نڪن ! تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم ! تو را بخشنده پنداشتم و گناهڪار شدم ! تو را وفادار دیدم و هر جا ڪه رفتم بازگشتم ! تو را گرم دیدم و سردترین لحظه ها به سراغت آمدم ! تــــــــــو مرا چه دیدی ڪه @gholch وفادار ماندی خـــ❥ـــدایم آنقدر بی تو تنها هستم ڪه بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ” ! پس نـــ💫ــورتـــــــــــــــ را هرروز به دلم بتابان و دستم را رها نڪن💎 آمین🙏 @gholch🌹

💚السلام و عَلیک یا امام الرئوف 💚 سلام ای که بوی خدا میدهی جواب سلام مرا میدهی؟ سلام ای طبیب گرفتارها مریض مرا هم شفا میدهی؟ شنیدم که دستت همیشه شفاست به درد دل من دوا میدهی دو چشم رمق دیده ام را فروغ به دیدار کرببلا میدهی؟ رضا ای کَس و کارم ای دلبرم به پابوسی، آقا، رضا میدهی؟ تو از بس خبر داری از حال من که حاجات قبل از دعا میدهی کریمی کرمزاده ای، از وفا چه بسیار لطف و عطا میدهی شما خرج دنیاییم را جدا برات شفاعت جدا میدهی هر آن چه فقط لایق شاهی است ز لطف و کرم بر گدا میدهی غذاخانه ی حضرتی داریُ سه وعده به یک شهر غذا میدهی برای تو فرقی ندارد، چه کس و یا از کجا، کیست؟ جا میدهی #محمد_قاجار گروه هیئت حضرت امام رضا علیه السلام 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2406547476Ce6bcb82e3e 🌏ایتا