@gholch
دل من گرفته یا رب به هوای بوی یارم
تو بگو چه سان روم با دل خود به کوی یارم
من اسیر و پایبندم نه که رومیام نه زنگم
ز نگاه خستهام خوان که به جستجوی یارم
من و درد بیقراری، نه امید بردباری
به خدا خوشم که مست از قدح و سبوی یارم
"سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی"
من و ماهتاب سرخوش که در آرزوی یارم
غم آبرو ندارم که رود به باد هستی
که خدا نظر به من کرده به آبروی یارم
"همه دلخوشند مطرب بزند به تار چنگی"
به چه چیز چنگ باید که اسیر موی یارم!
من و طبع شعر خسته و دلی ز هم گسسته
به خدا غزل نگویم مگر از سبوی یارم
همه آرزویم اما به خدا که من نمیرم
مگر آن دمی که بنشسته به روبروی یارم
#مهدی_شاهواری
@gholch