💐 داستان زیبا💐
🔖 پيرمرد حريص و هارون الرّشيد
🔻روزى هارون الرّشيد به خاصّان و نديمان خود گفت: من دوست دارم شخصى كه خدمت رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم مشرّف شده و از آن حضرت حديثى شنيده است زيارت كنم تا بلاواسطه از آن حضرت آن حديث را براى من نقل كند. چون خلافت هارون در سنه يكصد و هفتاد از هجرت واقع شد و معلوم است كه با اين مدّت طولانى يا كسى از زمان پيغمبر باقى نمانده، يا اگر باقى مانده باشد در نهايت ندرت خواهد شد.
🔷 ملازمان هارون در صدد پيدا كردن چنين شخصى بر آمدند و در اطراف و اكناف تفحّص نمودند، هيچكس را نيافتند بجز پيرمرد عجوزى كه قواى طبيعى خود را از دست داده و از حال رفته و فتور و ضعف كانون و بنياد هستى او را در هم شكسته بود و جز نفس و يك مشت استخوانى باقى نمانده بود.
🌹او را در زنبيلى گذارده و با نهايت درجه مراقبت و احتياط به دربار هارون وارد كردند و يكسره به نزد او بردند. هارون بسيار مسرور و شاد گشت كه به منظور خود رسيده و كسى كه رسول خدا را زيارت كرده است و از او سخنى شنيده، ديده است.
🔸گفت: اى پيرمرد! خودت پيغمبر اكرم را ديدهاى؟ عرض كرد: بلى.
♦️هارون گفت: كى ديده اى؟ عرض كرد: در سنّ طفوليّت بودم، روزى پدرم دست مرا گرفت و به خدمت رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم آورد. و من ديگر خدمت آنحضرت نرسيدم تا از دنيا رحلت فرمود.
▪️هارون گفت: بگو ببينم در آنروز از رسول الله سخنى شنيدى يا نه؟ عرض كرد: بلى، آنروز از رسول خدا اين سخن را شنيدم كه مىفرمود:
يَشِيبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ
«فرزند آدم پير مىشود و هر چه بسوى پيرى مىرود به موازات آن، دو صفت در او جوان مىگردد: يكى حرص و ديگرى آرزوى دراز.»(۱)
🔷هارون بسيار شادمان و خوشحال شد كه روايتى را فقط با يك واسطه از زبان رسول خدا شنيده است؛ دستور داد يك كيسه زر بعنوان عطا و جائزه به پير عجوز دادند و او را بيرون بردند.
همينكه خواستند او را از صحن دربار به بيرون ببرند، پيرمرد ناله ضعيف خود را بلند كرد كه مرا به نزد هارون برگردانيد كه با او سخنى دارم. گفتند: نمىشود. گفت: چارهاى نيست، بايد سؤالى از هارون بنمايم و سپس خارج شوم!
😳زنبيل حامل پيرمرد را دوباره به نزد هارون آوردند. هارون گفت: چه خبر است؟ پيرمرد عرض كرد: سؤالى دارم. هارون گفت: بگو. پيرمرد گفت: حضرت سلطان! بفرمائيد اين عطائى كه امروز به من عنايت كرديد فقط عطاى امسال است يا هر ساله عنايت خواهيد فرمود؟
🔶هارون الرّشيد صداى خندهاش بلند شد و از روى تعجّب گفت: صَدَقَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّى اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ؛ يَشِيبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشِبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ!
«راست فرمود رسول خدا كه هر چه فرزند آدم رو به پيرى و فرسودگى رود دو صفت حرص و آرزوى دراز در او جوان مىگردد!»
اين پيرمرد رمق ندارد و من گمان نمىبردم كه تا درِ دربار زنده بماند، حال مىگويد: آيا اين عطا اختصاص به اين سال دارد يا هر ساله خواهد بود. حرص ازدياد اموال و آرزوى طويل او را بدين سرحدّ آورده كه بازهم براى خود عمرى پيش بينى مىكند و در صدد اخذ عطاى ديگرى است.
۱. در كتاب «أربعين» جامى طبع آستان قدس رضوى، ص 22، /مجموعه ورّام ابن أبى فراس به نام «تنبيه الخَواطر و نُزهة النَّواظر» طبع سنگى، ص 204 /با این مضمون در «خصال» صدوق، طبع اسلاميّه (سنه 1389) ج 1، باب الإثنين، ص 73،
📚نرم افزار کیمیای سعادت/علامه طهرانی معاد شناسى، ج1، ص: ۲۸
#پیامبر_اکرم #حرص #حریص #آرزو #آرزوی_دراز #امل #طول_الامل #حب_دنیا #محبت_دنیا #داستان_تاریخی #پیری #پیرمرد #طمع #طماع #آز #مرگ #یاد_مرگ #دنیا #علامه_طهرانی
@ghoranvasonat
📢 #روشنگری کاروان کربلا....
سر شهیدان #کربلا را از دروازه "توما" به #شام آوردند در حالی که شهر را آذین بسته بودند.
هنگامی که #اهل_بیت امام #حسین(ع) در کنار در #مسجد جامع بودند، #پیرمردی نزد آنان آمد و گفت:
📢 ستایش خدایی که شما را کشت و نابود کرد و مردم را از شر شما آسوده نمود و #یزید را بر شما پیروز کرد.
📌 امام #سجاد(ع) به او فرمود:
آیا #قرآن خوانده ای؟
پیرمرد گفت آری.
امام فرمود: پس آیه( #مودت) را شنیده ای که خداوند فرمود:
بگو من هیچ پاداشی از شما دربرابر رسالتم درخواست نمی کنم، جز دوست داشتن نزدیکانم.(اهل بیتم) (شورا: ۲۳)
#پیرمرد گفت: آری.
امام سجاد(ع) فرمود:
ما همان اهل بیتی هستیم که خدا این آیه را مخصوص ما نازل کرد.
پیرمرد، خجل شد و گریست. سپس سر به آسمان برداشت و گفت:
📢 خداوندا در پیشگاه تو از #دشمنان آل محمد علیهم السلام، از #جن و انس بیزاری می جویم.
📚شیخ صدوق، امالی، ص۲۳چ
📚ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۳۰
👇👇
🌻 @ahlebait110