🔶 حضرت امام زمان (علیه السلام) می فرماید: ای محمد بن عیسی! آن وزیر - که لعنت خدا بر او باد - در خانه اش درخت اناری دارد که وقتی شکوفه می زد، قالبی از گل انار ساخت وآن را دو نیم کرد وآن کلمات را که دیدی روی انار نقش بسته بود. داخل هر دو قسمت قالب حک نمود.
آنگاه آن را به اناری که هنوز کوچک بود، محکم بست. وقتی انار بزرگ ورسیده شد، همان طور که دیدی، آن کلمات بر روی آن به طور برجسته نقش بسته بود.
🔷فردا وقتی به نزد والی رفتید، به او بگو: جواب را یافته ام اما آن را در خانه وزیر بیان خواهم نمود. وقتی به خانه وزیر رفتید، سمت راست حیاط اتاقی را می بینی، به والی بگو: جواب در آن اتاق است.
🔶آن گاه وزیر دست پاچه وسعی خواهد نمود که از ورود شما به اتاق جلوگیری کند. اما تو اصرار کن ومواظب هم باش که او را رها ننمایی تا جلوتر از تو وارد اتاق شود.
▪️وقتی وارد اتاق شدی، طاقچه ای را می بینی که کیسه سفیدی روی آن نهاده شده است. آنرا بردار وبازکن! خواهی دید که قالبی که او به وسیله آن، این حیله را اجرا نموده است، در آن است. آن را مقابل والی بگذارد وآن انار را داخل آن قرار بده! خواهی دید که کاملا منطبقند. بدین ترتیب موضوع روشن خواهد شد.
🔺ای محمد بن عیسی! به والی بگو که ما معجزه دیگری نیز داریم وآن این که، این انار طبیعی نیست. داخل آن انباشته از دود وخاکستر است.
🔶 اگر می خواهی صحت اداعای من ثابت شود، به وزیر امر کن که آن را بشکند! وقتی وزیر انار را بشکند دود وخاکستر آن به هوا برخاسته وبر چهره وریشش خواهد نشست.
🔷وقتی محمد بن عیسی این سخن را از حضرت شنید، بسیار مسرور گشت ودر مقابل امام (علیه السلام) به خاک افتاده زمین ادب را بوسید، واز محضر حضرت مرخص شده وبه سرعت به نزد یاران خود باز می گردد، ومژده احسان مولا را به شیعیان بحرین ابلاغ می نماید.
🔶صبح هنگام، همه به اتفاق نزد والی رفته ومحمد بن عیسی مو به مو تمام آنچه را که امام (علیه السلام) فرموده بود اجرا کرد، وهمه شاهد اثبات درستی دعوای او وعنایت وتفضل امام (علیه السلام) شدند.
🔻در این حال، والی رو به محمد بن عیسی نموده وگفت: چه کسی تو را مطلع کرد؟
گفت: امام زمان (علیه السلام).
والی پرسید: امام زمان کیست؟
محمد بن عیسی گفت: داوزدهمین امام، حضرت مهدی (علیه السلام).
آنگاه یک یک امامان را تا امام زمان (علیه السلام) نام برد.
🔸والی که از دیدن این نشانه آشکار منقلب شده بود به محمد بن عیسی گفت دستت را به من ده! من می گویم:
أشهد أن لا اله الا الله، وأن محمد عبدوه ورسوله، وأن الخلیفه بعده بلا فصل امیرالمؤمنین علی (علیه السلام).
آن گاه به امامت اهل بیت (علیه السلام) تا امام زمان (علیه السلام) اقرار واعتراف نمود وبه مذهب شیعه اثنی عشری مشرف وبه راه راست هدایت گشت.
سپس دستور داد تا وزیر را به قتل برسانند، ورسما از مردم بحرین عذر خواهی نمود، واز آن هنگام با آن ها به نیکی رفتار می کرد.
🔻راوی گوید: این قصه در بحرین مشهور است، وقبر محمد بن عیسی زیارتگاه شیفتگان اهل بیت (علیه السلام) می باشد.
📖بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۸ - ۱۸۰./داستانهایی از امام زمان (عجل الله فرجه)
(برگرفته از کتاب بحار الانوار) نویسنده: حسن ارشاد
#امام_زمان #کرامت #امامت #حقانیت #شبهه #حق #باطل #ناصبی
🔲 پایگاه داستان های منبر 👇
http://dastanemenbar.ir/?p=180
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
@membariha 👈 داستان منبر 🎲
━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
📖داستان یکی از اولیاء الهی
آیت الله ناصری:
یکی از رفقای یزدی، پیرمردی بود که به نجف می آمد.
او یک مشک آب داشت و به همه میگفت بیایید از این آب بخورید.
وی انسانی شوخ طبع بود و او را بابا صدا میزدند.
بعضی میگفتند: این پیرمرد طی الارض و اسم اعظم دارد.
من یک شب به مسجد رفته بودم، دیدم او کنار در ایستاده است و میگوید: ناصری بیا آب بخور.
رفتم و خوردم و به او گفتم: بابا!
زاد المسافرینی به ما نمیدهی؛ یعنی یک خوراکی به ما نمیدهی؟ یک چیزی به بنده داد و گفت: این برای شما باشد.
سپس داخل مسجد رفتیم.
متولّی مسجد سهله، شیخ جواد سهلاوی رحمه الله نام داشت که فرد بسیار فوق العاده ای بود.
مکرر نزد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تشرف داشت.
به ایشان گفتم: بابا به من زاد المسافرین داد. شیخ جواد سهلاوی رحمه الله گفت: این پیرمرد خیلی فوق العاده است.
من دیشب ساعت چهار شب خواستم امتحانش کنم، داخل اطاقش رفتم و گفتم: بابا، یکی از رفقا فردا میخواهد به ایران برود، من یک قلم و دو تا کاغذ و دو تا پاکت میخواهم تا نامه بنویسم و بفرستم تا به ایران برود، اینجا هم که مسجد سهله و وسط بیابان است، من نمیتوانم اینها را تهیه کنم. شما نداری به من بدهی؟
پیرمردگفت: حالا این موقع شب، کاغذ و قلم و پاکت کجا پیدا میشود.
گفتم: من میخواهم و اصرار کردم.
گفت: خوب بنشین تا فکری بکنم، سپس بیرون رفت و با دو تا کاغذ و پاکت و قلم آمد و آنها را به من داد.
به او گفتم:بابا! من گرسنه ام،
گفت: خوب به منزلتان برو.
گفتم: مهمان داشتیم، همه غذاها را خوردند. گفت: خوب حالا چه میخواهی؟
گفتم: دو تا نان تازه، یک کاسه ماست و یک دسته ریحان.
چیزهایی را گفتم که در آن حوالی نباشد. پیرمرد یزدی گفت: این هم غذاست که تو میخواهی؟
گفتم: خوب دیگر!پیرمرد برخاست، بیرون رفت و بعد از مدتی، همه غذاهایی که خواستم آورد.
وقتی بنده ی عادی خدا اینگونه باشند، اولیا چگونه اند؟ تازه اینها در مرتبه پایین هستند؛ آنها که در مراتب بالا هستند چگونه اند؟
این امور برای ولیّ مطلق، مهم نیست.
این امور برای ما مهم جلوه میکند برای اهل بیت علیهم السلام که این معجزات، مهم نیست.
من دیدم کسی که اشیا را تحت اختیار داشت و مستجاب الدعوه بود و هر چیز میخواست فوراً میشد.
آن وقت امامزاده ها، اولیا و ائمه علیهم السلام اینگونه نیستند؟! امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف این طور نیست؟!
#اسماعظم #طیالارض #نجف #کرامت #مستجابالدعوة
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
🔻منبع کانال رسمی آیة الله ناصری
4.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞
‼️در تغییر رفتار ها قصه از کوتاه ترین راه های تربیت است.
✅قصه فرصت تجربه مجازی را به مخاطب میدهد تا خودش را به جای شخصیت داستان گذاشته و شیرینی و تلخی واقعه را بچشد.
🔸کاری که یک قصه برای تربیت کودک انجام میدهد گاهی ۱۰۰تا نصیحت نمیتواند انجام دهد نه در عمق و نه در سرعت تربیت.💯
#من_دیگر_ما
#تربیت_فرزند
#کرامت