🍒 مناظره شگفت آور شاگرد امام صادق علیه السلام:
🔸نقل است که هشام بن حکم یکی از برجسته ترین دانشمندان شیعی قرن دوم در علم #کلام، شاگرد #امام_صادق(ع) و #امام_کاظم(ع) بود. ماجرای یکی از مناظره های او چنین است که هشام خود برای امام صادق(ع) نقل میکند:
🌺 به من خبر دادند که عمرو بن عبید روزها در مسجد جامع بصره با شاگردانش می نشیند، در باره #امامت بحث می کند و عقیده #شیعه در باره امام را بی اساس و باطل می شمارد. این خبر برایم خیلی ناگوار بود، به همین سبب به بصره رفتم. وقتی وارد مسجد جامع بصره شدم، بسیاری اطراف عمرو نشسته بودند. از حاضران تقاضا کردم اجازه دهند تا بتوانم نزدیک عمرو بنشینم. وقتی نشستم،
-به عمرو بن عبید گفتم: ای مرد دانشمند، 👌 من غریبم، اجازه می دهید چیزی بپرسم؟
-گفت: آری. گفتم: آیا شما چشم دارید؟
- گفت: پسرجان این چه پرسشی است، چرا در باره چیزی که می بینی می پرسی؟
- گفتم: استاد عزیز پوزش می خواهم. پرسشهایم این گونه است، خواهش می کنم، پاسخ دهید.
- گفت: گرچه پرسشهایت #احمقانه است، ولی آنچه می خواهی بپرس‼️
- گفتم: آیا چشم دارید؟ 👁
- گفت: آری. پرسیدم: با آن چه می کنی؟ گفت: به وسیله آن رنگها و اشخاص را می بینم.
- گفتم: آیا بینی داری؟
- گفت: آری. گفتم: از آن چه بهره ای می بری؟ گفت: به وسیله آن بوها را استشمام می کنم.
- گفتم: آیا زبان داری؟ 👅
- گفت: آری. گفتم: با آن چه می کنی؟ گفت: طعم اشیا را می چشم.
- گفتم: آیا شما گوش دارید؟👂
- گفت: آری. گفتم: از آن چه سود می بری؟ گفت: به آن صداها را می شنوم.
- گفتم: بسیار خوب، حالا بفرمایید دل هم دارید؟❤️
- گفت: آری. گفتم: دل برای چیست؟ گفت: به وسیله دل (مرکز ادراکات) آنچه بر حواس پنجگانه و اعضای بدنم می گذرد، تشخیص میدهم، اشتباههایم را برطرف می کنم و درست را از نادرست تشخیص می دهم.
- گفتم: مگر با وجود این اعضا از دل بی نیاز نیستی؟
- گفت: نه، هرگز. گفتم: در حالی که حواس و اعضای بدنت سالم است چگونه نیاز به دل داری؟
- گفت: پسرجان، وقتی اعضای بدن در چیزی که با حواس درک می شود تردید کند، آن را به دل ارجاع می دهد تا تردیدش برطرف شود.
- گفتم: پس خداوند، دل را برای #رفع_تردید اعضا گذاشته است.😊 گفت: آری.
- گفتم: پس وجود دل برای رفع حیرت و تردید ضروری است؟ گفت: آری، چنین است.
- گفتم: شما می گویید خدای تبارک و تعالی اعضای بدنت را بدون پیشوایی که هنگام #حیرت و #شک به او مراجعه کنند نگذاشته است، پس چگونه ممکن است بندگانش را در وادی حیرت و گمراهی رها کرده، برای رفع تردید و تحیرشان پیشوایی تعیین نفرماید؟ 😉
🔸عمرو بن عبید پس از لحظه ای تامل و سکوت، سر بلند کرد، به من نگریست و گفت: تو هشام بن حکم هستی؟...
; سپس مرا در آغوش گرفت; به جای خود نشانید و تا من آنجا بودم، سخن نگفت.🙃
🌺 حضرت صادق(ع) از شنیدن داستان خشنود و شادمان شد و فرمود: هشام، این گونه استدلال را از که آموختی؟ هشام گفت: آنچه از شما شنیده بودم، تنظیم و چنین بیان کردم. حضرت فرمود: به خدا سوگند این مطلب در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است.
📚منبع : { کافی ج 1 ح 3 } -کانال احادیث ائمه اطهار
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
ترتیل و تفسیر قرآن🌷
روایات و داستان های جذاب وکوتاه🌷
عکس ،گیف، استیکر، نماهنگ.🌷
https://eitaa.com/joinchat/1418985474C8453b3ce78
🌷💐🌷💐🌷💐
صداى ساز و آواز بُشْر حافى و عكس العمل امام عليه السلام
علامه حِلّى در مِنْهاجُ الكرامة نقل كرده كه روزى امام موسى كاظم عليه السلام در بغداد از مقابل درب منزل بُشر حافى عبور كرد، صداى ساز و آواز و رقص از خانه بشر بيرون مىآمد، در همين لحظه كنيزى جهت بيرون گذاشتن آشغال از منزل خارج شد امامعليه السلام فرمودند اى كنيز، صاحب اين خانه آزاد است يا بنده، گفت آزاد است، امام عليه السلام فرمودند: راست گفتى اگر بنده بود از مولاى خود مى ترسيد.
چون كنيزك برگشت، آقاى او بشر بر سر سفره شراب بود، پرسيد چرا دير كردى، (گويا كنيز امام عليه السلام را مى شناخت لذا( حكايت دير آمدن و صحبتهاى او با امام را براى بشر نقل كرد، او با شنيدن اين جريان با عجله و با پاى برهنه بيرون دويد و خدمت آن حضرت رسيد و عذرخواهى كرد و اظهار شرمندگى نمود و گريه كرد و از كار خود توبه نمود، و بعضى گويند علت حافى (پا برهنگى) او همان بود كه با پاى برهنه خدمت امام موسى كاظم عليه السلام دويد و به دست آن حضرت توبه نمود.
کتاب احادیث الطلاب ص 897
ر.کانال احادیث الطلاب در(ایتا)
💢 #اطلاع_نگاشت | آثار و خدمات اجتماعی علامه بحرالعلوم
🔹 سالروز رحلت علامه شهیر و فقیه بصیر آیت الله سید محمد مهدی بحرالعلوم (۱۲۱۲ ق) گرامی باد.
🖼 طراح :محمد پورخان
🆔 @rasanewsagency
ماجرای عجیب امام کاظم علیه السلام و شطیطۀ نیشابوری
شطیطه یک خانم نیشابوری است. اهالی نیشابور برای موسی بن جعفر علیه السلام وجوهاتشان که شامل سکههای طلا میشد را فرستادند. شطیطه چهار سکه درهم سیاه فرستاد با یک کلاف نخ. فردی که به نمایندگی از اهل نیشابور به مدینه رفته بود، وجوهات را تحویل امام داد.
حضرت نگاه به سکهها کرد، کیسه، کیسه، کیسه طلا. حضرت فرمود: من قبول نمیکنم، ما نیازی نداریم، اینها را به صاحبشان برگردانید. حضرت فرمود: دیگر چیزی نیست؟ مرد نیشابوری گفت نه. بار دیگر امام فرمود: خوب فکر کن. مرد نیشابوری گفت بله، یک زنی وقتی من میخواستم بیایم یک کلافی داد و چند تا درهم سیاه، چون قابل شما را نداشت؛ من رویم نشد بیاورم.
امام فرمود: همان را بیاور. حضرت سکه سیاه و کلاف را برداشت. بعد به او فرمود: بلند شو؛ رفتند یک مقداری پارچه آوردند، یک مقدار پول، گفت این را بده به آن خانم؛ بگو این پارچه از پنبهای بود که ملک اجدادی ماست و خواهرم حکیمه به دست خودش این پنبه را رشته و این پارچه را بافته. این را دادم برای کفنت. از وقتی که این پارچه به تو میرسد تا وقتی این پول را مصرف کنی در حیات هستی.
مقداری میماند برای خرج بقیه مقدمات کفن و دفن. به او سلام برسان و بگو روز رفتن تو ما میآییم، و من بر تو نماز میخوانم.
این فرد میگوید من برگشتم نیشابور. وقتی برگشتم همینهایی که پول طلا داده بودند، از امام موسی بن جعفر علیه السلام برگشته بودند و به عبدالله افطح رجوع کرده بودند. طبیعی بود که احساس میکردند پول شان هدر رفته اگر حضرت قبول کرده باشد.
وقتی پول را به ایشان دادم خوشحال شدند که پول شان به ایشان برگشته. رفتم سراغ شطیطه، پارچه و سکهها را به او دادم، سلام آقا را رساندم. [گفتم] درهمها را تحویل گرفتند و آقا دعا کرد.
من روزشماری میکردم ببینم این زن کی فوت میکند. روز نوزدهم شطیطه فوت کرد و من به علما گفتم حضرت مال هیچکس را قبول نکرد الا این زن. تجلیل عجیب و تشییع پرشکوهی از او شد و من میخواستم بدانم چه کسی بر او نماز میخواند.
علما به صف ایستاده بودند، همه به صف ایستاده بودند، یک دفعه دیدم موسی بن جعفر علیه السلام آنجا حاضر شد؛ تکبیر را گفت و نماز را خواند و اینها هم گفتند شاید یکی از علما برای یک شهر دیگر بوده، آمدند جلو به احترام او. هیچکس نفهمید کی بود. حضرت نماز را بر او خواند. وقتی نمازش تمام شد، به من یک نگاهی کرد یعنی یادت آمد من وعده دادم؟ عملی کردم. زبانم بند آمده بود که حرفی بزنم.
این دستگاه امام زمان است. سکۀ طلای آنها را نمیپذیرد اما کلاف آن زن را میپذیرد و شما میخواهید پذیرفته شوید. دستگاه پذیرش او دستگاه دقیقی است. ممکن است یک سرباز صفر شما را قبول کند، اما یک فرماندۀ بزرگتان را قبول نکند. ممکن است یک بیاسم و بیشهرت و بیعنوان و کفش بردار و آب بده و جاروکش و فرد بیقابلیتی را بپذیرد و خدمات او را قبول کند، اما یک معروفِ مشهورِ پر سابقۀ همه چیز تمام را قبول نکند.
آیت الله حائری شیرازی ره
📨حداقل برای یک نفر ارسال کنید👌
◾️قسم به کسی که محمد را به حق به پیامبری برگزید ، اگر پدرم ( حضرت ابوطالب ) در حق همه گناهکاران روی زمین شفاعت کند، خداوند میپذیرد.
و اَلَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً، لَوْ شَفَعَ أَبِي فِي كُلِّ مُذْنِبٍ عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ لَشَفَّعَهُ اَللَّهُ
[ #امام_علی علیه السلام ]
📚الأمالي (للطوسی) ج۱ ص۳۰۵
▪️سالروز وفات حضرت ابوطالب (ع) تسلیت
🌍 @ebratha_ir
▪️وفات حضرت ابوطالب پدربزرگوارمولای متقیان امیرالمؤمنان علی (ع) عموی گرامی پیامبر اسلام (ص)برمحضرمقدس ایشان تسلیت باد
♦️یكى از شخصیتهاى نقش آفرین صدر اسلام، حضرت ابوطالب پدر حضرت على بن ابیطالب (ع) است. نام ابوطالب، «عمران» است و بعضى او را «عبدمناف» نامیده اند. چون فرزند بزرگش «طالب» بود، او را ابوطالب خواندند
♦️ وى 35 سال قبل از تولد پیامبر اسلام (ص) در مكه معظمه در خانواده اى برجسته و خداشناس دیده به جهان گشود. او با عبدالله پدر پیامبر (ص) برادر بود. پدرش «عبدالمطلب» جد پیامبر اسلام است
🌹 كه همه قبایل عرب وى را به عظمت و بزرگوارى مىشناختند و از او به عنوان مردى با كفایت و مبلغ آیین توحید ابراهیم یاد مىكردند. عبدالمطلب، چنان مورد توجه دنیاى آن روز بود كه او را با لقب «سید البطحاء» آقاى سرزمین مكه و حومه آن و «ساقى الحجیج» آب دهنده
🌹حاجیان خانه خدا و «ابوالساده» پدر بزرگواریها و «حافر الزمزم» ایجاد كننده چاه زمزم مىخواندند. عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارك حضرت محمد (ص) بسیار كوشا بود.
♦️ابوطالب از چنین پدرى به دنیا آمد و در خانه چنین شخصیت بزرگ و الهى پرورش یافت. ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. پسران او ده سال با یكدیگر فاصله سنى داشتند
♦️ابو.طالب پسر بزرگ اوست كه از او نسلى باقى نمانده است. دومین فرزند او عقیل و سومین آنها جعفر معروف به جعفر طیار و چهارمین و آخرین فرزند پسرى وى حضرت على (ع) است. دو دخترش یكى فاخته نام داشت كه او را «امهانى» مىخواندند و دختر دیگرش «ریطه» یا «اسماء» است. فرزندان ابوطالب همه از فاطمه بنت اسداند.
♦️ابوطالب در خانوادهاى خداپرست و موحد و در سایه پدرى همچون عبدالمطلب كه از كمالات روحى و امتیازات معنوى برخوردار بود، پرورش یافت. و همانند پدرش در مسیر آیین حنیف ابراهیمى قدم برمىداشت
♦️ و منصب سقایت و آبرسانى به زایران خانه خدا و پاسدارى از جان حضرت محمد (ص) را به نیكویى بر عهده گرفت. وی نه تنها تحت تأثیر شرك و بت پرستى مردم مكه قرار نگرفت، بلكه در مقابل شیوه هاى جاهلیت ایستادگى كرد
🌹 و خود را از هر گونه فساد و آلودگى، برحذر داشت. او نخستین كسى است كه «سوگند خوردن اولیاى مقتول براى اثبات قتل» را در امر قضا، سنت قرار داد و بعدها اسلام نیز آن رابا نام «قسامه» تثبیت كرد.
♦️حضرت ابوطالب بن عبدالمطلب مانند بیشتر رؤسای قریش مردی تاجر بود و سرپرستی پیامبر اسلام (ص) را از هشت سالگی پس از درگذشت پدرش، عبدالمطلب، بر عهده گرفت
♦️در سفری که حضرت محمد (ص) را برای تجارت با خود به شام برده بود، بشارت پیامبری آن حضرت را از راهبی به نام بُحیرا شنید و در حراست از پیامبر تلاش بیشتری از خود نشان داد.
🌹وى در هنگامى كه پدر عالیقدر اسلام، حضرت محمد مصطفی (ص) از همه سو هدف تیرهاى زهرآگین مشركان مكه بود، مردانه از آن حضرت حمایت كرد و بدین وسیله در گسترش اسلام و تقویت مسلمانان نقش مهمى ایفا نمود. پس از بعثت نیز، ابوطالب، یاور و پشتیبان همیشگی پیامبر بود و در حمایت از ایشان دریغ نمی کرد.
♦️در سال دهم بعثت، ابوطالب در حالی که با دیگر مسلمانان در شعب ابوطالب در محاصره ی مشرکان مکه بودند، درگذشت. وی در حالى دنیا را وداع گفت كه قلبش لبریز از ایمان به خدا و عشق به محمد (ص) بود
🌹 بدنشان را در مكه معظمه در مقبره حجون معروف به «قبرستان ابوطالب» دفن كردند. با مرگ او خیمه اى از حزن و اندوه بر پیامبر اسلام و مسلمانان آن روز كه كمتر از پنجاه نفر بودند، سایه افكند زیرا آنان بهترین حامى، مدافع و فداكار در راه اسلام را از دست دادند.
♦️در همان سال حضرت خدیجه (س) همسر باوفای پیامبر نیز وفات کرد و رسول خدا (ص) بر اثر شدت غم و اندوه، آن سال را «عام الحزن» یعنی سال حزن و اندوه نامیدند.
🌍 @ebratha_ir
7.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جلوهای زیبا از خودنمایی یک طاووس
🔹طاووس پرندهای با ۱۵۰ پر نگارنگ میباشد و در بیشتر فرهنگها با نام زیباترین پرنده و نماد تجلل بهشمار رفته است.
🔹پرهای رنگینکمانی این پرندگان میتوانند تا ۲ متر رشد کنند.
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
•
📋 #حدیث_نور✨
⚜ #امیرالمومنین_علیهالسلام :
📍تو مراقب آخرتت باش، دنیا خودش ذلیلانه پیش تو می آید!
📚 غررالحکم و دررالکلم، ح ۶۰۸۰
#حدیث
@labeik_ya_fatemata_zahra
•﷽•
💡 #کلام_بزرگان
🍃🌺 #شیخ_جعفر_ناصری:
ما الان دیگه از مشکلاتمان این است که میدانیم قرآن خواندن خوب است ولی حس های ما برای ارتباط گرفتن با قرآن همراهی نمیکند.
🌙ولی ماه رجب، #استغفار_رجب و روزه #ماه_رجب، انس و الفت با قرآن را در ما زیاد میکند.
🍃🌺🍃
@labeik_ya_fatemata_zahra
•
📋 #حدیث_نور✨
⚜️ #مولی_امیرالمومنین(ع) :
☘ «یاران مهدی (عج) همه جواناند و پیر در میان آنها به چشم نمیخورد مگر اندک به اندازه سرمه در چشم».
📘 الغیبه للطوسی، ص ۴۷۶.
#امام_زمان_عج
#روایـاٺ_مــهـــدوے
@labeik_ya_fatemata_zahra