رنجهای هر انسانی مانند اثر انگشت مخصوص خود اوست! رنج، مربی انسان است در مبارزه با خودخواهیها... اینکه در روایت فرمود: "تعداد مسیرهای رسیدن به خدا به تعداد انسانهاست"، به این معناست که هرکس باید با سختیها و امتحاناتی روبرو شود که برای رشد او مفید است و چه بسا همین رنجها برای دیگران مضر باشد! حتی ظاهر یک سختی مانند فقر و بیماری ممکن است برای دو نفر به یک میزان تولید رنج نکند و یکی بیش از دیگری آزار ببیند. هیچ انسانی تا در دنیاست از رنج جدا نیست اما رنج هرکس متناسب با خودش است. اینکه هرکس چه رنجی را باید تحمل کند به دست خالق و مربی مهربان انسان است. پس به تقدیرش راضی باشیم و از رنج، نرنجیم...
@ghorbani_hamedani
وقتی خدا در دلت بزرگ شد،
همه چیز غیر او در چشمت کوچک میشود.
آن وقت است که به شادی و آرامش
دائمی میرسی. نه دادن هدیههای کوچک
دنیایی برایت جذاب است و
نه گرفتنشان ناراحتت میکند.
می شوی رفیق خدا..
نه از چیزی میترسی و
نه چیزی غمگینت میکند!
راحت میشوی...
خوش باش که در طریقت ما کافریست رنجیدن..
@ghorbani_hamedani
«بندگی» یعنی آزادی از همه دغدغهها و غمها..
چه کار داریم چه میشود؟ مگر نه اینکه اگر بندگی کنیم خدا آنچه که بیشترین صلاح ما در آن است را برای ما میفرستد؟ مگر نه اینکه هرچه پیش سالک آید خیر اوست؟
بنده از همهٔ قیود آزاد است... بندگی کن و شاد و آزاد باش؛ همه چیز خوب میشود..
@ghorbani_hamedani
استاد اهل مکاشفهای شاگردش را دید.
گفت چرا در دلت طناب میبینم؟
عرض کرد به دنبال طنابی برای پهن کردن
لباس هستم.
فرمود بگرد؛ اما چرا طناب، دلت رامشغول کرده؟
اصل توکل خالی کردن دل است. مشکل، کار زیاد
نیست! مشکل، دلمشغولی است...
کار را انجام
بده؛ اما دلنگرانش نباش...
@ghorbani_hamedani
پسر دلش نان تازه خواست. قبل ازرفتن، پدرش هم به او گفت نان بخر. در این مورد، نان خریدن پسر مطابق خواست پدر است نه تابع دستور او.
گاهی اعمال ما هم صرفا مطابق با خواست خداست نه تابع آن. علاقهمند به حضور در فجازی هستیم اما آن را به نام خدا فاکتور میکنیم.
@ghorbani_hamedani
اگر درونمان را درست کردیم هیچ مشکلی از بیرون از وجود ما نمیتواند ما را افسرده کند! وقتی بر اثر حرف دیگران یا رفتار نامعقول آنها به هم میریزیم و افسرده میشویم، یعنی درونمان آنگونه که باید آباد نیست. شادی دائمی سهم دلهای آباد است...
@ghorbani_hamedani
برخی افراد برای برنامه ریزی زندگی، به مشاور مراجعه می کنند که البته کاری لازم است! دلیل این مراجعه این است که احساس می شود مشاور بهتر می تواند برنامه ریزی کند.
#بندگی یعنی خدا بهتر از من برای من برنامهریزی میکند. برنامه بنده از الان تا آخر عمر فقط عمل به برنامه ریزی خداست. کار بنده صرفا شناخت این وظیفه است. اینکه به کجا میرسیم و چگونه این مسیر را طی میکنیم در اختیار ما نیست.
به برنامه خدا اعتماد کنیم..
@ghorbani_hamedani
آقای پدر!
همسرت نیاز به تجدید قوا دارد. گاهی بچهها را به شخص امینی بسپارید و باهم بیرون بروید. ساعتی فارغ ازهمه مشکلات، عاشقانه با هم گپ بزنید. این بیرونرفتنهای دونفره برای هردو به خصوص خانم نیاز است تا بتوانید با انرژی و نشاط زیاد، مشکلات زندگی وفرزندان را مدیریت کنید.
@ghorbani_hamedani
همه مردم جمع شده بودند و به انتظار یک رویداد بزرگ، لحظهشماری میکردند. روز امتحان مردی بود که ادعای پیامبری داشت. یک طرف، بزرگترین ساحران مصر بودند که با سحرشان هر بینندهای را مسحور میکردند. طرف دیگر اما موسی بود با عصایی در دست.. بدون تشریفات و خدم و حشم!
- موسی تو میاندازی یا ما بیندازیم؟
- شما بیندازید..
باقی قصه را همه میدانیم. ساحران ایمان آوردند چون فهمیدند کار موسی و عصایش از سحر و جادو گذشته است. ایمانی آوردند که با تهدید های جلادی چون فرعون هم متزلزل نشد!
گاهی برای ایمان آوردن به دنبال چنین معجزاتی هستیم. عصایی به اژدها تبدیل شود، مردهای زنده شود یا ماه به دو نیم شود. کار این معجزات بیش از همه، اتمام حجت است. اما زندگی مومن هر روزش با معجزه میگذرد. زندگی بدون معجزه زندگی نیست مردگی است..
مولای ما فرمود: هر کس آنچه بین او و خداست را اصلاح کند خداوند آنچه ما بین او و مردم است را اصلاح میکند و هر کس امر آخرتش را اصلاح کند خدا امور دنیایی او را اصلاح میکند..¹
تو رابطه ات را با خدا اصلاح کن. بین تو و خدا چیزی نباشد که رابطهات را با خدا را خراب کند. اگر به اینجا رسیدی دیگر راحت باش! دغدغه عزت و آبرویت را نداشته باش! فقر و شغل و ازدواج و کلا دنیایت ذهنت را درگیر نکند! خدای موسی، خدای تو هم هست. با خدا باش. ببین چه باید بکنی تا این رابطه اصلاح شود. چه کنی تا او راضی شود. دیگر بقیه اش دست تو نیست. او خدای قادر، مهربان و عالم است. به این سه ویژگی خدا خوب فکر کن. تو برو به سمت خدا. رابطه ات که اصلاح شد خدا میشود مسئول کارهای تو. درست کردن کارهایت با اوست. راحت میشوی. دیگر آرام و شاد باش که کارهایت را خوب کسی به عهده گرفته است.
اگر به خدای معجزهگر ایمان داری، به یاری او ایمان داشته باش. او گاهی تا لب دریا تو را میکشاند، از پشت سر هم فرعونیان را میرساند و تو آنجا باید آرام باشی.. نترس. مسئول جان هزاران نفر از بنی اسرائیل، خداست نه تو! تو وظیفه ات را انجام دادی. او خدای معجزهگر است. او همیشه همراه توست و همه جا حواسش به تو هست. پس در جواب اطرافیانت با آرامش بگو خدایم با من است.²
کسی که این معجزات را در زندگی ندارد بیچارهای است که به حال خودش و محاسبات مادیاش رها شده. خودش را حلّال همه مسائل میداند. بیچاره باید بار همه مشکلاتش را به تنهایی به دوش بکشد..!
پایت را از زندگی خودت بیرون بکش! مومن، بندگی میکند و خدایش کار دنیایش را با معجزهها اصلاح میکند. پس منتظر معجزههایت باش...
۱) حکمت ۸۹
۲) شعراء، ۶۸-۶۰
@ghorbani_hamedani
ببخش!
قلب باشکوه و پاک تو، حرم خداست. حیف است این کاخ زیبا را به کینه آلوده کنی! شاید دیگران لیاقت بخشش تو را نداشته باشند؛ اما تو ببخش؛ چون تو لایق شادی و آرامش هستی.
میدانم که انسانها گاهی آزارت میدهند..
حق داری دلگیر باشی! اما بالاتر از این حق، شادی دائمی است که حق توست!
خودت را از این حق محروم نکن..
@ghorbani_hamedani
شنیدید که میگویند: «خدا به خاطر این چند تا تارِ مو، آدم رو جهنم نمیبره! سخت نگیرید..»؟
خب اینکه خدا در قیامت با ما چه میکند را تنها خودش میداند؛ (خدایا رحم کن به این بندگان ضعیف) اما این گونه جملات نشان از یک ضعف اخلاقی شدید دارد و آن «بیادبی»ست! متاسفانه تمدن امروز ما را بیادب کرده است! جوانهای امروز نسبت به بزرگترها بیادبتر از گذشتگاناند. اینکه ما یاد بگیریم نسبت به بزرگتر بیادب نباشیم، - بماند که باید در برابر پدر و مادر خاک باشیم و دست و پایشان را ببوسیم- باعث میشود ما نسبت به خدا هم انسان مودبی بشویم. انسان مومن اصلا نمیتواند بیادب باشد! خب خداوند به هر دلیلی میفرماید حتی یک تار مویت هم بیرون نباشد. من اگر بیادب شدم، میگویم: «حالا که خدا مرا جهنم نمیبرد؛ پس بذار راحت باشم..!» با این منطق، من اصلا خدا را به بزرگی قبول ندارم. یا قبول ندارم که باید به بزرگتری چون خدا احترام گذاشت! اگر هم به حرفهای خدا گوش میدهم، چون میترسم جهنمی باشد و مرا در آن عذاب کند. اما انسان مودب نمیتواند اینطور حرفی بزند. انسان مودب تنها با خود میاندیشد: «این کار من بیادبیست!» هرچند ممکن است پدر و مادرم با فلان بیادبیای که از من جلوی ایشان سر میزند، مرا به خاطر آن کتک نزنند، ولی اینطوری میشود به این بهانه، هر بیادبیای را انجام داد. یعنی مرز بیادبی جلوی پدر و مادر تا جاییست که تنها کتکم نزنند. واقعا باید برای پدر و مادر و سیستم آموزشیای که فرزندانی چنین گستاخ و بیادب تربیت میکنند غصه خورد! اگر فرزندمان را مودب تربیت کنیم، ناخودآگاه مومن میشوند..
@ghorbani_hamedani