eitaa logo
محمدجوادمنوچهری«گیدا»
555 دنبال‌کننده
701 عکس
100 ویدیو
2 فایل
آئینی ،انقلابی ارتباط @gidamjm @enekaass @chiztovr
مشاهده در ایتا
دانلود
مصیبت دیده ی دیروز و امروزیم و فردا هم ولی ته می کشد یک روز آفت خوردن ما هم شبیه قلوه سنگی که درون کوچه افتاده گهی تیپا خور خلقیم و گاهی بین دعوا هم برای خود سری بودیم در سرها که آمد عشق به تنهایی گرفتاریم و در بند است تن ها هم میان جمع مشغولیم و سمت قبله ای دیگر نماز عشق می چسبد هر از گاهی فرادا هم به چشم دل خطا رفتیم اما عقل با شک هاش میان واقعیت یا حقیقت کشت مارا هم نه آب از آسیاب افتاد نه شور و شری خوابید گره افتاد و شد بغرنج تر حل معما هم شبیه ات هرکه را دیدم میان شهر ، غم خوردم سر بازی گرفت انگار با ما چرخ دنیا هم مچ ما را گرفتی عقل در خلوت ،ملالی نیست خیالش پر زد و بالاست تا دیوار حاشا هم... بلا دیدیم ما از عشق اما بی نفس هایش سرسوزن نمی ارزید این دنیا تماشا هم
سقوط از چشم هایت مردنی جانکاه خواهد شد نفس وقتی غم آلود است شکل آه خواهد شد به پایت سوختم تا قد کشیدی ،من زمین خوردم همیشه عمر شمع از سوختن کوتاه خواهد شد تو از من دور اما سالها در قلب من بودی نصیب برکه، تنها نقش روی ماه خواهد شد درخشانی شبیه شیشه ی افتاده در ساحل که عابر با نگاهت مدتی گمراه خواهد شد سرت گرم است بی من، با شلوغی های اطرافت همیشه باغ بی صاحب! تفرجگاه خواهد شد لزوم فتح قلبت آیه ی انا فتحنا نیست که هرکس می رسد از راه نادر شاه خواهد شد @gida13
مهمان شده ایم ناگهان، ناخوانده نسلیم که روی دست دنیا مانده هربار که آمدیم آدم بشویم عشق آمده و فاتحه مان را خوانده @gida13
اگرچه زندگی بی درد و غم معنا نمی گیرد ولی شادی سراغ از آدم تنها نمی گیرد به نام زندگی با مرگ می جنگیم و لبخندی برای دلخوشی هم در بغل ما را نمی گیرد چه بی رحمی تو ای دنیا دمار از ما در آوردی خدایی این همه اندوه در دل جا نمی گیرد چه آرام آمد و با نبض طوفان رفت موجی که خبر از حال زار ساحل دریا نمی گیرد گذار پوست می گویند می افتد به دباغی ته خطیم و این دیدار با تو پا نمی گیرد اگر دار مکافات است اینجایی که ما هستیم مچ بی معرفتها را چرا دنیا نمی گیرد!؟ کشیدم از ته دل آه و بالا رفته ای...! شاید خدا نادیده می گیرد که آه ما نمی گیرد @gida13
مات تقدیرم و دلتنگم و دل آزرده دل به دریا زده و از همه جا پا خورده مثل آن مشهدی ام قرعه به جای عتبات سفر ده شب و ده روزه ی مشهد برده غصه قفلی زده بر زندگی ام می خندد گریه دار است ولی حال من افسرده پای غم را تو در این خانه شبی وا کردی عشق ای لعنتیِ وحشی مادر مرده رفتم از یاد تو انگار نبودم هرگز... سیل یاد تو ولی دار و ندارم برده یاد می آوری ام، خصلت دنیا این است بر مزار همه پیداست گلی پژمرده 📚گیدا
هرچند نمی خواست دلم ، آورمت یاد افتاد فشارم که نگاهم به تو افتاد تو محو تماشایی و لبخند به لب،من از دیدن رویت نشدم بار دگر شاد! برگشته ای انگار حلالت بکنم...نه! جلد من و بام دگری دست مریزاد! حرفی ،سخنی ،موعظه ای ...،زنگ صدایت از خاطر آشفته ی من رفته پریزاد ویرانه ترین خانه ی شهرم که تب عشق غم ریخت به شالوده ی من خانه ات آباد یعقوب دلم کور شد و بوی عزیزش یکبار نیاورد به همراه خودش باد قرآن پر از خاک لب طاقچه ام که یکباره شب قدر نگاهت به من افتاد @gida13
از هرم نفس های تو جان می گیرم با گفتن جانت... هیجان می گیرم از خواستنم نگو پشیمان شده ای اَملاکیم و جرم زبان می گیرم...