eitaa logo
گیلان پرس
12.3هزار دنبال‌کننده
49.7هزار عکس
21.9هزار ویدیو
68 فایل
اولین کانال‌ خبری گیلان در ایتا ‌ ارتباط با ادمین ‌ 🆔 @Gilan_Press_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
گیلان پرس
. #عشق_بازی🌸🌱 . #جرعه_دوم . میگفت همینطور توی مسیر که داشتیم میرفتیم تشنمون شده بود.. خیلیها پارچ ب
. 🌸🌱 . 💚 . سومین سالی بود که پیاده روی اربعین میرفتیم و فردا غروب به کربلا میرسیدیم همیشه توی موکب های بین مسیر استراحت می کردیم و دربرابر اصرار شدید عراقی ها برای رفتن به خونه هاشون مقاومت میکردیم و هیچ بار نشده بود که برای استراحت به خونه کسی بریم. شب شد و دنبال موکب برای استراحت میگشتیم. تا پاهامون رمق داشت اونشب روبیشتر راه رفتیم تا مسیر کمتری برای فردا بمونه و زودتر به کربلا برسیم و به خاطر همین دیروقت شده بود ظرفیت همه موکب ها برای خواب پر شده بود. همینطور که دنبال موکب میگشتیم دیدیم یه پسر عراقی که سنش تقریبا ۱۱ یا ۱۲ سال بود کنار جدول نشسته و گریه میکنه. فک کردیم شاید کسی اذیتش کرده و یا کمک میخواد. یکی از رفقای ما دانشجوی سال آخر ادبیات عرب بود. فرستادیم جلو که باهاش صحبت کنه و متوجه شد که این پسر الان یک هفته هست که هر شب میاد تا زائر ببره خونش و کسی نمیره باهاش و اعتقاد دارن اگه یک سال اربعین زائری به خونشون نیاد یعنی امام حسین باهاشون قهر کرده . به همدیگه نگاهی کردیم و تصمیم گرفتیم برای خوشحالی این پسربچه هم که شده امشب رو بریم خونشون وقتی بهش گفتیم در یک لحظه برق شوق رو تو چشمهاش دیدیم و اشک هاش به لبخند تبدیل شدن و تند تند با آستینش صورتش رو پاک کرد و بلند شد و گفت باید بریم اونور اتوبان داخل اون کوچه.. رفتیم و یک ربعی هم پیاده روی کردیم تا رسیدیم به خونشون محلشون شبیه یک روستا بود و خونه ها اکثرا گِلی و ساده کوچه تاریک تاریک فقط دوتا از خونه های مسیر دوتا لامپ سبز روی درب هاشون وصل بود که به با کمک نور اونها به زور میشد مسیر رو دید رسیدیم به خونشون و بیشتر از پسر بچه ، مادرش ذوق کرد و اشک هاش بند نمیومد و دائم میگفت شکرا یا حسین . پسر بچه از توی یه کمد گوشه ی اتاق یه لامپ بیرون آورد و با چهارپایه رفت بیرون درب و لامپ رو داخل سرپیچ خالی که اونجا بود وصل کرد و چراغ سبز روشن شد فک کردیم که حتما چراغشون کلید نداره و اینطوری هر شب روشن میکنن. . چند دقیقه ای نگذشت که درب خونشون رو زدن و خانومی با یه دیگ غذا اومد و بهشون داد چند دقیقه بعد خانومی با یه پارچ دوغ چند دقیقه بعد یک مرد با پیاله ی انگور چند دقیقه بعد بچه ای با یک بشقاب حلوای عراقی . رفیقم از صاحبخونه پرسید اینجا هر شب اینقدر براتون خیرات میارن؟ خندید و گفت نه و با دست چراغ سبز رو نشون داد. گفت هرخونه ای چراغ سبز روی دروازه اش روشنه یعنی امشب خیمه امام حسینه❤ و زائر حسین اومده توی اون خونه. خونه هایی که موفق نشدن اون شب زائری بیارن غذاهاشون رو میدن به خونه ای که چراغ سبزش روشنه تا شریک بشن در این ثواب . زائر حسین بودن هم به آدم آبرو میده . ✍ ✅ پی نوشت: مجموعه خاطرات جذاب از اربعین که توسط سیدمهدی بنی هاشمی از زائران جمع آوری شده و به شکل داستان های کوتاه درآمده تا شاید تلنگری باشد برای آنان که نمیدانند عظمت اربعین را . 🆔 @Gilan_Press