🔺منطقه پرواز ممنوع؛ فیلمی آمریکایی برای نوجوانان ایرانی!
🔹 منطقه پرواز ممنوع، از جهت تنوع نقطه مقابل سینمای تلخ اجتماعی ایران است. فیلمی نیست که سر و ته قصه داخل یک اتاق نیمه تاریک با دو بازیگر جمع شود. مخاطب در فیلم کوهنوردی میبیند، مسابقه علمی میبیند، کوه و روستا و دشت میبیند، موشک میبیند، نجاری میبیند، حسینیه میبیند، یوزپلنگ میبیند، حادثه و آتش سوزی میبیند، تعقیب و گریز میبیند، مدافع حرم میبیند، روشنفکر و بسیجی میبیند، دزدی و دلواپسی میبیند، انیمیشن و جلوههای ویژه میبیند و… . (احتمالا اگر کمی دیرتر ساخته میشد در آن سیل و سیلزده و جهادگر و تویسیلقشمنشین و از نردبانسیلبالابرو هم میدیدیم!)
🔹 از این جهات، میشود گفت منطقه پرواز ممنوع، آمریکاییترین فیلم دوسال اخیر سینمای ایران البته برای مخاطب نوجوان است. اینکه در اکران این فیلم چه میشود به برخی موضوعات بستگی دارد. به هر حال در شرایطی که ساختارهای فعلی و پیوستهای رسانهای سینمای ایران، تعریف متفاوتی از سینما و فیلم خوب دارند حتما اکران این فیلم هم اکران حساس و متلاطم و پردردسری خواهد بود.
✍️ #سید_رسول_منفرد
Join 🔜 🔻 @Gilan_Press
⭕️ اول، مظلومیتمان را به خودمان اثبات کنیم!
✅ امروز، ۱۲ تیر، سالروز هدف قرار گرفتن #پرواز_مسافربری_۶۵۵ حالا توسط ناو وینسنس آمریکاست.
✅ ۱۶ سال از واقعه #۱۱سپتامبر نمیگذرد که در شهرهای آمریکا، یادمانهای این واقعه سرافراشته اند. کوشش رسانهای و هنری پیرامون این واقعه به قدری بود که کمتر کسی در دنیا، از واقعه بی خبر مانده است.
✅ ۳۱ سال پس از ترور نزدیک به ۳۰۰ مسافر پرواز ۶۵۵، و اعطای مدال افتخار به فرمانده ناو، و پرداخت تنها بخش ناچیزی از خونبهای مسافران، در هیچ شهر کشور، هیچ خبری از ماجرا نیست و بسیاری از جوانترها، به سختی شاید اسم واقعه را شنیده باشند.
✅ غفلت ما از بازگویی ماجرا به قدری است که بالاخره حوادث شاید کمک کنند به یادآوری واقعه به یکی چون من، اما خودمان کاری نمیکنیم. البته کمکاری نهادهای دولتی و حاکمیتی در این موضوع، قابل پیشبینی است اما مسئله عجیب، بیتوجهی آتش به اختیارهایی مثل مساجد، هیئتها، پایگاهها و تک تک مردم است.
✅ بهنظر میرسد در کوششهای ناموفقی که برای احقاق حقوق قربانیان داشتیم، چه در این ماجرا و چه وقایع مشابه، مسئله اول، اثبات مظلومیت به استکبار یا سازمانهای بین المللی نیست، بلکه اثبات آن به خودمان (هم مسئولان و هم مردم) است! در این شرایط، فرجام ماجراهایی مثل بلوکه شدن داراییها یا #برجام یا #قراردادهای_نفتی از پیش معلوم است.
#سید_رسول_منفرد
Join 🔜 🔻 @Gilan_Press
گیلان پرس
🔺تجمعات زیاد بود ولی از اول دیماه ۸۸، هر روز تجمع و راهپیمایی ضد فتنه در رشت برگزار میشد. بویژه در
✅ #هشت_دی؛ از مهمترین مناسبتهای گیلانی
✍ #سید_رسول_منفرد
🔹12 سال قبل، واکنش مردم گیلان به وقایع ناگوار عاشورای 88، در هشت دی رقم خورد. مردم گیلان در شام غریبان، از اتفاقات روز عاشورای تهران (6 دی) مطلع شدند. صبح فردا در رشت جلسهای برگزار شد که شهید حامد کوچکزاده از بانیانش بود. جمعبندی جلسه این شد که برای صبح روز بعد (8 دی) از مردم برای برگزاری یک تجمع در میدان شهرداری رشت دعوت شود (در حالی که هنوز شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی راهپیمایی سراسری 8 و 9 دی را اعلام نکرده بود). صبح هشتم دیماه، مردم رشت بهمیدان آمدند. البته برای مردم اقلیمی که یک درهمآمیختگی تاریخی و عمیق با امامزادگان و نوادگان ائمه اطهار (س) داشتند، این کافی و راضیکننده نشد و آنها نهم دیماه مجدداً در میدان شهرداری رشت مجتمع شدند.
🔸 هشتم دی، محمل یک حضور حماسی دیگر از مردم گیلان در تاریخ نیز هست که از بیشتر چشمها دور مانده است. دیماه 1329، در اوج حساسیت مبارزات ملی شدن شدن صنعت نفت، دقیقاً در چنان روزی، میدان شهرداری رشت شاهد حضور دهها هزار نفر از مردم گیلان شد. در زمانهای که ساختارهای سیاسی و اجتماعی، خیلی از مناطق کشور را در انفعال فرو برده بود این تجمع بزرگ، پشتوانه شخصیتهایی چون مرحوم آیتالله کاشانی، مرحوم مصدق و قلمها و ارادههایی شد که 29 اسفندماه، ملی شدن نفت را به مرحله تصویب رساندند. تجلیل یا حمایت رهبران ملیسازی نفت و شخصیت مبارزی چون شیخ محمدباقر رسولی از مردم گیلان برای این تجمع، نشانه اهمیت و تأثیرگذاری میتینگ 8 دی بود. (شرحی از این ماجرا در کتاب تاریخ گیلان دکتر ناصر عظیمی در دسترس است).
🔹 حضور مردم در وقایع معمولی تاریخ مهم است اما در بزنگاههایی که دل خواص به تردید میافتد و دست مدیران لرزان میشود اقدام مردم اهمیتی مضاعف مییابد و تاریخ دیگری را بنا میگذارد. هشت دی 1329 و 1388 هر دو روزی بودند که در آن مردم گیلان زودتر از بسیاری از خواص و مدیران، خودشان را بهمعرکه رساندند: یکی در صیانت از استقلال اقتصادی ایران و دیگری برای حفاظت از استقلال سیاسی آن. اهمیت و عظمت حضور مردم در دوره اختناق پهلوی (که گاهی مردم گیلان از رعب متهم شدن به برگزاری تجمع، جرئت برگزاری تشییع عزیزان خود را نداشتند) مشخص است اما در سال ۸۸ ، یکی از فعالان روشنگری در این موضوع میگفت ما گاهی برای انتخاب سخنران مراسمات، با امتناع اکثر خواص از سخنرانی روبرو میشدیم!
🔸 متأسفانه هنوز هم در یادآوری و احیای هشت دی گیلان، برخی از ما نگران و دستبهعصا هستیم. بنابراین، در شرایطی که امروزه گاهی در مناسبتزدگی و مناسکسازی زیادهروی میکنیم اما پاسداشت مناسبت «8 دی» در گیلان، بهخاطر آن پیشینه تاریخی، میتواند نماد و یادآور زمانهای مختلفی شود که این استان پیشگام و تعیینکننده شده است:
«آنزمان که وطن، فروشی بود
رشت شعر مقاومت میگفت*»
و تردیدی که بر ما برای احیای 8 دی حکمفرماست نشان میدهد پرچمداری پاسداشت این روز نیز باید بهدست مردم بیفتد.
* شعر: مرتضی عابدپور لنگرودی
@Gilan_Press
✅ روز کار برای جمهوریت و اسلامیت
🔹بهگمانم جشن و آتشبازی بیشتر برای بیستودوم بهمن است.
نه که دوازده فروردین شادی و جشن نداشته باشد، خیلی هم دارد اما بیشتر از جشن، به نشانه دیگری نیاز دارد.
ما آن روز در سال ۵۸، تصمیم گرفتیم ایدهی جمهوری اسلامی مستقر شود. این آغاز مسیر بلندی بود در آن به کار و همت و ابتکار چشمگیر نیاز داشتیم و داریم تا در قبال مسئولیت ارتقای جمهوریت و اسلامیت در جامعه سربلند بشویم.
جشن برای چنین روزی خوب است اما نشانههای «کار» ضروریترند. اعلام علاقهمندی به جمهوری اسلامی بدون کار حداکثری، شوخی است. این روز باید بهانهای برای یادآوری چنین الزامی به مدیران و مردم باشد.
شاید اگر در این روز، ضمن تعطیلی تقویمی، ادارات مشغول کار باشند و مردم هم بهطور نمادین اینروز را یک روز شلوغ و پرکار قرار بدهند به ماهیت روز جمهوری اسلامی نزدیکتر بشویم.
✍ #سید_رسول_منفرد
@Gilan_Press
گیلان پرس
در استقبال از تأسیس ورودی رشت؛
✅ مسئله، ایدئولوژی نیست؛ مسئله، اعتماد به نفس رشت است
✍ #سید_رسول_منفرد
🔻 دوستان درباره ورودی رشت پرسیدند. از دستاندرکارانی که با انتشار طرح، به مردم و صاحبنظران امکان ابراز نظر دادند صمیمانه تشکر میکنم؛ همچنین برای اینکه به مقوله «هویت شهری» توجه داشتند. اینها ارزشمند است و شایسته تحسین. دههها گذشت و کمتر کسی به چنین موضوعی فکر کرد.
🔻 خوشبختانه حول طرح، گفتوگوهای غیررسمی و مجازی خوبی در جاهای مختلف شکل گرفت که کمک میکند تا این ایدهی خوب، در بهترین مضمون و فرم، اجرا شود.
🔻 در گیلان، ما در موضوع «هویت»، با چالش «توجه افراطی به افتخارات (و ناافتخارات) غیربومی یکیدو قرن اخیر» و «کمانگاری افتخارات بزرگتر بومی» روبروییم.
اینکه اهم افتخار ما به داشتن اولین بانک و داروخانه و شهرداری و تئاتر و راهآهن باشد شاید ظاهری به نفع ارتقای اعتمادبهنفس دارد اما افتخار افراطی به این مصداقها نتیجه دیگری در پی دارد. اگر اوج افتخار نوجوان و جوان گیلانی، اولین بودن در واردات پدیدههای مدرن از اروپا است چرا روح تعالیخواه او، خودش را به دیار تقلید محدود کند؟ چرا جانش را پرواز ندهد و به مبدأ و مبدع این پدیدهها نرود؟
🔻 درباره جوانها و نوجوانهای کجا صحبت میکنیم؟ یک منطقه نوظهور و بیریشه؟ یا سرزمینی با تاریخ کهن و پرافتخار؟
وقتی ما چندهزار سال قبل از میلاد مسیح، یکی از اولین تمدنهای با توان ساخت شیشه بودیم، چرا افتخاراتمان را به سطح چند تجربه واردات فرهنگی و صنعتی در صدوپنجاه سال اخیر تقلیل بدهیم؟
اگر گیلان مفتخر است هزارسال قبل، با آلبویه، کانون شکوفایی علمی و فرهنگی در جهان را ساخته است و صدها دانشمند و نخبه - که یکیشان شیخالرئیس بوعلیسینا بود - تحت حمایت آن حکومت معرفی و حمایت شدند چرا خود را به مصادیق ناچیز مفتخر بدانیم؟ چرا به خود القا کنیم که نهایت هویت ما ترجمه و کپی و تقلید و واردات است؟
وزنهبرداری که دویستوسی کیلو را زده، چرا باید به رکورد چهلکیلو بنازد و تازه آن را ماحصل مربی خارجی بداند؟ تنزیل مصادیق افتخارات تاریخی گیلانیها، بههمین اندازه غیرمنطقی است.
اگر مسئلهی امید و اعتمادبهنفس مردم و چالش آسیبهای اجتماعی در گیلان برای ما جدی است این نکته راهبردی در هویت شهری را نیز باید جدی گرفت.
🔻 اما باید این نکته را نه فقط جدی، که جدیتر بگیریم.
اول برای اینکه چنین حالوروزی محدود به گیلان نیست و در غالب نقاط ایران شیوع یافته است. در تبریز یک سرمایه هویتی بزرگ و شگفتانگیز همچون دانشگاه جهانی ربع رشیدی وجود دارد. هفتصدسال قبل، آنجا نه با تأمین دولتی که به پشتوانه وقف، پذیرای شش هزار دانشجو از اقصینقاط جهان بود. آنزمان هنوز سیصدسال مانده بود تا پیشرفت در اروپا به مرحله صدور حکم اعدام گالیله بهشیوه زندهسوزی برسد. حالا اما ربع رشیدی در ویترین هویت شهری تبریز جا ندارد و بنای صدساله و آلمانی شهرداری، نماد آنجا شده است. دیگر اعتمادبهنفسی برای تبریز میماند؟
🔻 دوم این که بر چنان تقلیل و تخفیف هویتی، دستهای قسمخورده و مهاجمی دیده میشود. ما استاد رمنشینی داشتیم که در تشریح علت تخریب خودکرده آثارش گفتهبود: «مسئله من حکومت آخوندها نبود، رفتار مردم ایران برای من غیرقابلتحمل بود». و از اطلاق مکرر صفت «خرابشده» برای مملکتش ابایی نداشت و در دوره محمدرضا، نهتنها رفت، که مدام به خود اجازه داد سهراب را به فرار از آن خرابشده دعوت کند. حالا در همین کشور، افرادی تلاش کردند نام آن استاد بر خانهای که برای او نبود و از جیب همان مردم خریداری شده بود سند زده شود. و برای نیل به مقصود، از خرج امضای اساتید و بزرگان و خوشنامان و قربانی شدن نمایشگاه استاد حبیب محمدی ابایی نداشتند.
🔻 وقتی اسلم دیلمی، شهید واقعه عاشورا - همچون بازان دیلمی اولین شهید ایرانی صدر اسلام و صدها افتخار کهن دیگر - کوچکترین سهمی از میراث فرهنگی ما ندارد دستهایی بر دستگاهها فشار میآورند که خانهها و حتی «فضای مکث»های قرن اخیر در اولویت قرار بگیرند و جعلی یا غیرجعلی، در راستای همان تخفیف هویتی، بهنام زده شوند.
🔻 چون استاد، در رم بمانیم. امسال در فینال کنفرانسلیگ اروپا، پلگرینی بازیکن تیم رم ایتالیا، یک عبارت فارسی را بر بدنش خالکوبی کرده بود: «به خودت ایمان داشته باش». همان چیزی که امروز، رشت به آن نیاز دارد. ساختمان شهرداری، بهرغم ارادتی که به رویدادهای بزرگ تاریخی حول آن داریم، در این معرکه، یک نشانه و معماری بیطرف نیست و نمیتواند نماد تمدن چندهزارساله این خطه از خاک ایران باشد. این ساختمان را البته ما نساختیم اما ورودی رشت چیزی است که قرار است تا ابد «پر خویش» را بر آن ببینیم.
🆔 @Gilan_Press