از دیروز تا حالا که فهمیده قرار است ما هم برویم، بیشتر وقتش را نشسته پشت همین جعبهٔ پر از مهرههای رنگی.
هی مهره میاندازد توی نخ. رنگها را با دقت میچیند کنار هم. گره آخر را که میزند دستبند کامل شده را میگیرد سمت من: «اینم یکی دیگه مامان. بنظرت این به چندسالهها میخوره؟»
میخواهد همهشان را بیاورد و به یاد رقیه، به دخترهای راه مشایه هدیه بدهد.
دخترم روی مهرههای رنگیاش حساس است. برای هرکسی ازشان مایه نمیگذارد. برایم شیرین است که خودش با اشتیاق، دارد نخشان میکند برای عاشقانِ حسین(ع).
دخترها همه چیز را مادرانه میفهمند حتی از همان بچگی. و حالا فاطمه سادات دارد برای عشق خانوادگیِ ما به حسین (ع)، مادری میکند...
#زندگی_نوشت
#اربعین_نجفتاکربلا
@giyume69