یکی از رزمندگان می گوید: «در مزار #خرمشهر زن ۶۵ ساله ای را دیدم که سلاحی بر دوش دارد، گفتم: «مادر چه می کنی؟» گفت: «دختر و پسرم آن قدر جنگیدند تا شهید شدند و این جا خفته اند، می روم تا راه شان را ادامه دهم.» هرچه او را منع کردیم نپذیرفت و گفت وظیفه دارم از دینم دفاع کنم و رفت و جنگید تا به شهادت رسید.
💠 ذکر خاطره ای از رزمنده جانباز #سید_صالح_موسوی:
روز دهم مهرماه جنگ در #خرمشهر به حدی نزدیک و تن به تن دنبال میشد که هر لحظه امکان اسارتمان وجود داشت و عراقیها از اسیر کردن یک سپاهی بسیار خوشحال میشدند و بسیار به این لباس اهانت میکردند، تصمیم گرفتم با تنی عریان بجنگم تا در احتمال اسارتم مبادا بعثیها از اسیر کردن یک #پاسدار خوشحالی کنند، یاد دارم آن روز آنقدر گلوله آر پی جی شلیک کردم، که کمر عریانم سوخت.
#سوم_خرداد، سالروز #فتح_خرمشهر_به_ید_قدرت_الهی تهنیت باد
🇮🇷🇮🇷🇮🇷