🔆حکایات تکان دهنده از شهدا ۱۰۷ ماجرای «قوطی خالی» که به شهید خرازی داده شد #شهیدانه #دوکوهه #فتح_المبین #هویزه #خرمشهر #اروند #شلمچه ╔══💎  🆔@gofteman20 🆔https://rubika.ir/gofteman20 ╚══💎

#استوری | #شهیدانه 🔸تشنه بودم که مرا در کنار فرات عشق سیراب کردی.. •شعارسال راهیان نور• #در_راه_فتح_قله‌_ایم #ستادمرکزی‌راهیان‌نورکشور @rahianenoor_news

#استوری | #شهیدانه ▫️مردان واقعی این گونه اند... #کانال_خبری_تحلیلی #لزوم_جهاد_تبیین. #دوستان_خودرا #به_کانال_دعوت_کنید #جامعه_نیازمند_آگاهیست. 🆔 @gofteman20

#استوری | #شهیدانه چشمی که به نگاه حرام عادت کند... :) •شعارسال راهیان نور•

#شهیدانه 🌹 جای "شهید همت" خالی... آنگاه که همسرش با چشمانی پر از اشتیاق می‌گفت: "همیشه در شوخی به او می‌گفتم: اگر بدون ما به بهشت بروی، گوشتت را می‌بُرم!" اما روزی که پیکر پاکش را آوردند، دیدم که اصلاً سری در کار نیست... گویی عشق، تمام وجودش را با خود برده بود. 🌹 جای "شهید چمران" خالی... آن مرد آسمانی که با مهری بی‌کران، روسری‌اش را به همسر لبنانی‌اش "غاده جابر" هدیه داد و گفت: "کودکان یتیم خانه دوست دارند شما را با حجاب ببینند..." چه زیبا عشق به خدا و خلق را در یک نگاه گره زد! 🌹 جای "شهید حمید باکری" خالی... همسرش فاطمه امیرانی با چشمانی پر از ستایش می‌گفت: "در چشمان من، زیباترین پاسدار روی زمین بود..." آری، او نه تنها قامتی رشید داشت، که روحی به بلندای بهشت داشت. 🌹 جای "شهید زین‌الدین" خالی... آن عاشق دلباخته که می‌گفت: "در زمان غیبت امام زمان، به کسی می‌گویند منتظر که منتظر شهادت باشد..." و همسرش با صدایی لرزان زمزمه می‌کند: "هنوز... هنوز که هنوز است، صدای کامیل خواندنش را می‌شنوم. آیا باور می‌کنید؟" عشقش آنقدر زنده است که گویی هرگز نرفته... 🌹 جای "شهید عبادیان" خالی... همسرش در مرثیه‌ای سوزناک خطاب به او نوشت: "بس نیست این همه سال دنبال تو دویدن و نرسیدن؟!" وقتی تو بودی، آوارگی بود و بی‌قراری... و وقتی رفتی، دربه‌دری و بی‌کسی... "پس کی نوبت من می‌شود؟" چه سوزی در این انتظار است... 🌹 جای "شهید دقایقی" خالی... آن عاشق وصال که در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: "اگر بهشت نصیبم شد، منتظرم می‌مانم..." و حالا همسرش با چشمانی پر از امید می‌گوید: "بچه‌ها را بزرگ کردم و نگذاشتم آهی در دلشان بماند... زندگی است دیگر!" "و حالا منتظر نوبتم نشسته‌ام... بگذار این‌بار او مزه انتظار را بچشد." 🌹 جای "شهید محمد اصغری خواه" خالی... همرزمش روزی به او گفته بود: "محمد! دلم به حال تو می‌سوزد... با آن قد رشیدت، هیچ جعبه‌ای پیدا نمی‌شود که تو را در آن بگذارند..." و همسرش با چشمانی اشک‌بار گفت: "پیکر محمد را نیاوردند..." "فقط بگویید چرا نیاوردیدش؟!" و همرزمش پاسخ داد: "فکر نکن من اینقدر بی‌غیرت بودم... مرگ و زندگی بود و ما نتوانستیم تکان بخوریم..." "همان بالای کوه، جاودانه‌اش گذاشتیم." 🌹 جای "شهید حسن آبشناسان" خالی... همسرش در تشییع پیکر پاکش به پسرانش می‌گفت: "کف پای بابا را ماساژ دهید... پای بابا خیلی خسته است..." و پسرانش با اشتیاق، کف پای پدر را می‌بوسیدند... "لباس‌های خونینش را در کیسه‌ای گذاشته بودند... روز سوم، کیسه را باز کردم..." "بوی عطر محمدی همه جا را پر کرده بود... بوی عشقی که حسن می‌داد..." "کاش از آن لباس‌ها عکس می‌گرفتم... اما در عکس که بوی بهشت نمایان نیست!" 🌹 جای "شهید علمدار" خالی... آن مرد آسمانی که می‌گفت: "برای بهترین دوستان خود دعای شهادت کنید..." و در پایان زمزمه می‌کرد: "دعا کنید شهید شویم... زیرا اگر شهید نشویم، باید بمیریم." 🌹 جای "شهید حاج حمید تقوی" خالی... با آن مقام و عظمت، با تواضعی بی‌نظیر نوشته بود: "هیچ اگر هیچ است، من سایه‌ی هیچم..." #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 🌹