رئیس جمهورِ تُرک در آیینه تاریخ!
در 18 تیر 1363 و در چنین روزی، رئیس جمهورِ تُرکِ ایران اسلامی، برای اعتلای ایران و استقلال ایران یک سخنرانی مهم انجام داد!
آیت الله خامنهای رئیس جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد:
«اینکه ناوگان آمریکا از آن سوی آبها وارد خلیج فارس شود و بگوید که کسی نباید از این مرزها جلوتر بیاید این یک فرهنگ استعماری است و ما آن را قبول نداریم. ما نمیتوانیم تحمل کنیم که یک نیروی قلدر از آن سوی جهان به اینجا بیاید و بگوید که ما برای حفظ منافع خود آمدهایم. پس ما در اینجا چه هستیم که منافعمان بیشتر از شما در معرض خطر قرار دارد؟» آقای خامنهای گفت: «کشورهای ساکن در منطقه خلیج فارس و ملتهای منطقه نباید اجازه دهند که کسانی با قلدری با آنها به زور بگویند.»
و اینگونه بود که ایران به قدرت امروز در منطقه و جهان رسیده است.
منبع: روزنامه اطلاعات، 19 تیر ۱۳۶۳، ش 17345، ص 1 - 3.
@Gofteman_Hekmat
گفتمان حکمت
کدام شهیدِ سُنّی مذهب در کربلا امام حسین(ع) را یاری کرد؟ @Gofteman_Hekmat
همهی یاران سیدالشهدا(ع) که در کربلا به شهادت رسیدند، شیعه نبودند!
هرچند اکثر قاطع آنان از شیعیان بودند، اما شماری از غیر شیعیان هم در میان آنان دیده میشود.
یکی از آن افراد «حر بن یزید ریاحی» است.
او نه تنها شیعه نبود که حتی یزید را امام خود دانسته و راه را بر امام حسین(ع) بست. او با احتجاجات امام(ع) فهمید که اَشراف کوفه چه خیانتی کردهاند. لذا متحول شد و چون بهرهای از جوانمردی داشت، مقابله با فرزند رسول خدا که مظلوم واقع شده است را روا ندانست و به یاری امام حسین (ع) آمد.
در برخی منابع اشاره شده که حر بن یزید ریاحی به امام حسین (ع) عرض کرد؛ «چون من نخستین کسی بودم که راه را بر تو بستم، اجازه فرما تا اوّلین شهید راه تو من باشم، شاید فرداى قیامت از افرادى باشم که با جدّت محمّد (ص) مصافحه مى کنند» [که مقصود حرّ از اوّلین شهید راه حسین، اوّلین شهید در جنگهای تن به تن بود] و اینگونه نیز شد.
حر بن یزید ریاحی، نمادی از امید و تحول برای جهانیان و علیالخصوص شیعیان است.
پ.ن:
شخصیت حر بن یزید ریاحی یادآور این نکته است که؛ اخلاق حسینی میتواند زمینههای تحول افراد را فراهم آورد!
در جامعهای که اخلاق وجود نداشته باشد، امیدی به تحول هم نیست.
اگر جامعه را چند قطبی کنیم و افراد را به راحتی آبِ خوردن از دایره دین و انقلاب خارج کنیم و راهی برای جذب و تحول طراحی نکنیم، قطعا در وادی انحراف و ارتجاع گیر افتادهایم!
کربلا، کلاس درس زندگی و نوع کنشگری است.
📌منابع:
الکرکی الحائری، سید محمد، تسلیة المجالس و زینة المجالس، ج 2، ص 278.
مجلسی، بحار الأنوار،، ج 45، ص 12.
مقتل ابی مخوف - تاریخ طبری – ارشاد شیخ مفید – الاخبار الطوال دینوری – کامل ابن اثیر - العقد الفرید ابن عبد ربه اندلسی – لهوف سید بن طاووس – اعیان الشیعه علامه محسن امین عاملی.
@Gofteman_Hekmat
9.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قوم گرایی و قبیله گرایی؛ نخستین بدعتی که به اسلام ضربه زد!
@Gofteman_hekmat
گفتمان حکمت
قوم گرایی و قبیله گرایی؛ نخستین بدعتی که به اسلام ضربه زد! @Gofteman_hekmat
چه رفته بود بر امت پیامبر(ص) که نیم قرن بعد از رحلت او، ملحدی چون یزید بن معاویه بر آنان حاکم شود؟!
مگر نه این که خدا فرموده است : إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ؟
چه بود آن تغییر انفُسی که این امت را سزاوار چنین فرجامی ساخته بود؟
معاویه بن ابی سفیان این رجعت انفُسی را با عقل شیطانی خویش به خوبی دریافته بود، آن چه را که در نهان داشت، آشکار کرد و یزید را به جانشینی خویش برگزید و از آن دیارِ مردگان، جولان گاهِ کفتارها و لاشخورهای مرده خوار، سخنی به اعتراض برنخاست!
این جا دیگر سخن از خلیفه اللهی و حکومت عدل نیست، سخن از شیخوخیتِ موروثیِ قبیلهای است که بعد از مرگ پدر به فرزند ارشد می رسد!
از کوخِ کاهگلی پیامبر اکرم تا کاخ خضرای معاویه، از دنیا تا آخرت فاصله بود ...
با این همه، اگر پنجاه سال پس از آن بدعت نخستین در سقیفه بنی ساعده، این بدعت تازه پدید نمیآمد، کار هرگز بدان جا نمیرسید که خورشیدِ تاریخ در شفق سرخ عاشورا غروب کند و خون خدا بریزد.
کتاب فتح خون، سید مرتضی آوینی ، ص ۱۶.
@Gofteman_hekmat
گفتمان حکمت
از اسلامِ مناسکگرا تا اسلامِ نابِ سیاسی! @Gofteman_Hekmat
عاشورا ترکیبی از حماسه(ظلمستیزی) و مصیبت(مظلومیت) است و این دو از هم تفکیک ناپذیرند و شکی نیست که اصل بر حماسه است نه مصیبت.
بزرگترین و شایعترین تحریف تاریخ عاشورا این است که هر جا سخنی از امام حسین(علیهالسلام) بود، سخن از مصیبتش بود نه آزادیخواهی و عدالتجوییاش...!
گروهی که عاشورا را فقط در مصیبت خلاصه کردهاند[درحالیکه هم حماسه بود و هم مصیبت]، این روزها هم در برابر جنایات یزید و شمر زمان(آمریکا و رژیمصهیونیستی) سکوت کردهاند و میگویند که نباید هیئت و عزاداری را به سیاست کشاند!
همین مناسک گرایان و همین اسلامِ مناسک باعث شدند که حماسه امام حسین(علیهالسلام) در آن عصر، درک نشد؛ و نیز همان گونه که عدالت امام علی(علیهالسلام) در زمان حیاتش، قدر دانسته نشد.
@Gofteman_Hekmat
گفتمان حکمت
خودآگاهی تاریخی نیاز اساسی برای رسیدن به توسعه @Gofteman_Hekmat
رسانه زدگی باعث میشود که تعدادِ «ندانستهها» زیاد شود و گاه آن قدر زیاد میشود که تبدیل به باور میشود.
برخی از فرقههای انحرافی و گروههای تجزیه طلب نیز از این تکنیک زیاد استفاده میکنند و با ناسزاگویی، سفسطه بازی و فرار رو به جلو، حرف منتقدین و آزاد اندیشان را تخطئه میکنند و پس از آن، اقدام به تحریف و مصادره تاریخ میکنند!
این اتفاق، در موضوع رویداد تخم مرغی تبریز بیشتر عیان شد!
به منتقدان برچسب ایرانشهری و... زدند تا جامعه را از عقلانیت دور کنند.
دیدیدم که ماجرا به اینجا ختم نشد!
از خط اورخون روی تخم مرغها رسیدیم به تیشرتهایی منقش به این خط و هر روز یک اثر درباره این موضوع در فضای مجازی رونمایی شد...
اخیرا نیز فاطمه داداش زاده(طراح ائلمان تخم مرغهای نوروزی در تبریز) با انتشار ویدیویی در فضای مجازی اظهار داشت:
«ما می توانیم در مقابل افرادی که از ما نیستند این نمادها و الفبا را برای خودمان و جزء ریشه خودمان بدانیم و مالک شویم»!
اکنون سؤال اساسی این است که؛
هدف این گروه از معرفی الفبای خط اورخون به عنوان نماد تُرکها چیست؟!
واضح و مبرهن است که بعد از آگاه سازی مسئولان ذیربط و اقدام به جمع آوری این المان ها، فضا برای برقراری مجدد چنین المان هایی برای گروه پانترک فراهم نیست.
این گروه میخواهد در بستر فضای مجازی مردم را به مشارکت در نشر خط اورخون دعوت کندتا الفبای اورخون را جزء هویت آذربایجان معرفی کند و مردم خودشان در نشر و معرفی این الفبا مشارکت کنند.
@Gofteman_Hekmat
نقش روحانیت شیعه در انقلاب مشروطه
یکی از انحرافات و تحریفات مهم تاریخ معاصر این است که برخی معتقدند انقلاب مشروطه یک حرکت مردمی بود ولی روحانیت از آن حمایت نکرد و کنار مردم نایستاد!
@Gofteman_hekmat
گفتمان حکمت
نقش روحانیت شیعه در انقلاب مشروطه یکی از انحرافات و تحریفات مهم تاریخ معاصر این است که برخی معتقدند
بر اساس مدارک و منابع فراوان تاریخی، رهبران دینی نقشی اساسی و بنیادین در این تحول داشتند به طوری که مرجعیت شیعه و مستقر در نجف به رهبری آخوند خراسانی، میرزا عبدالله مازندرانی و میرزا خلیل تهرانی مسئولیت اداره انقلاب را عهده دار بودند. در تهران عالمانی چون سید عبدالله بهبهانی، سید محمد طباطبایی و شیخ فضل الله نوری به عنوان عالمان تراز اول در داخل کشور به پیشبرد امور انقلاب همت گماشته بودند، همچنین در اصفهان آقا نجفی و حاج آقا نورالله اصفهانی، در فارس محلاتی و مجتهد لاری و در تبریز مجتهد تبریزی و ثقه الاسلام در بسیج مردم فعال و کوشا بودند.
حتی مخالفان دخالت روحانیت در سیاست همچون تقیزاده و سید احمد کسروی نقش بیبدیل روحانیت در هدایت جنبش مشروطیت را ستوده اند.
اما آنچه اهمیت دارد این است که؛
بعد از پیروزی مشروطه اول و مبارزه جدیدی که علیه محمدعلی شاه آغاز شد، بین روحانیت دو نوع گرایش نسبت به نهضت مشروطه به وجود آمد و علمای فعال در مشروطه به دو گروه اصلی تقسیم شدند:
یک گروه مشروعهخواه و از محمدعلی شاه دفاع میکردند و خطر حضور اجانب را دلیل اصلی بر حمایت او میدیدند و حفظ او را لازم و ضروری میدانستند.
گروه دوم مشروطهخواه و از جمله آنها مراجع ثلاث و عدهای از علمای داخل ایران بودندکه از مشروطیت حمایت میکردند.
اختلاف آنها در نحوه رسیدن به اهداف نهضت مشروطه بود!
علمای مشروعهخواه اول استعمار و تهاجم فرهنگی غرب را میدیدند و بعد استبداد را، ولی علمای آزادیخواه نجف و ایران معتقد بودند که اگر استبداد در ایران سرنگون شود استعمار هم سرنگون خواهد شد و بر این موضع تا آخر یعنی تا زمان رحلت مرحوم آخوند خراسانی پایبند بودند.
دلیل اصلی مخالفت روحانیان و علمای مشروعه خواه با مشروطیت را باید در فاصله گرفتن مشروطه از احکام دین و شریعت و نفوذ افکار بیگانه و غربی در آن دانست البته سرانجام نیز همینطور شد و مشروطه را به بیراهه کشاندند!
علمایی همچون شیخ فضل الله نوری درباره خطری آگاه سازی کردند که عاقبتش را میدانستند!
با پایان یافتن نقش رهبری مراجع تقلید، نهضت مشروطه به بیراهه رفت! و چند دستگی در بین مشروطه خواهان ایجاد شد.
البته عده ای همچون ستارخان همچنان پایبند به نظر مراجع تقلید ماندند و عده ای با این انگاره که «هدف وسیله را توجیه می کند»، به دام انگلیس و نقشه های او افتادند.
در نتیجه در جریان نهضت مشروطیت، به تدریج عناصر فرصت طلب و استبدادگرایانِ گذشته با تظاهر به مشروطهخواهی نفوذ کردند و قدرت را به دست گرفتند و چهرههای آگاه و بیدار از جمله روحانیت را کنار گذاشتند و نهضت را به انحراف کشاندند و نه تنها هیچ کدام از شعارها و آرمانهای مشروطه همچون رفاه نسبی، امنیت و آزادی محقق نشد بلکه بستری برای درگیری میان جناحها فراهم شد و به حذف فیزیکی همدیگر منتهی گردید.
از طرف دیگر، وجود اختلاف میان رهبران مذهبی و نبود رهبری جامع در جبهه روحانیت، مانع بزرگی در شکل گیری وحدت و انتظام لازم شده بود. همین امر موجب شد جامعه دینی و نمایندگان آن یعنی علما و حوزههای علمیه بیشترین آسیب را ببینند.
جریان استعمار ایران برای اینکه جامعه را آشفته کنند و علما را به عقب نشینی وادارند، جو غیر دینی ایجاد کردند و سعی میکردند با یک سری هجمه تبلیغاتی بسیار سنگین و سازمان یافته نسبت به باورها مقدسات مذهبی و علما از طریق روزنامهها، جراید، شبنامهها و توهینها و بعدها ترورهایی که انجام دادند علما را از صحنه خارج کنند و میدان را آنگونه که میخواهند در دست بگیرند.
حتی در سالهای پس از مشروطه، به دلیل سلطه سیاسی و فکری مخالفان روحانیت، تاریخ معاصر را به گونهای نوشتهاند که نه تنها خواستند سهم روحانیت را در مبارزات استقلال طلبان از بین ببرند، بلکه آنها را به عنوان عوامل ارتجاع و مسببان عقب ماندگی جامعه نشان دادند.
منابع :
بحران مشروطیت در ایران . حسین آبادیان
علما و انقلاب مشروطیت ایران. لطف الله آجودانی
صحیفه نور. امام خمینی
انقلاب مشروطیت ایران. ادوارد براون
شيخ فضل الله نوری و مشروطیت
محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطیت ایران . نشر نو
✍ به قلم؛ مهدی زالی
دبیر کارگروه تاریخ تحلیلی اسلام و ایران
@Gofteman_Hekmat
چرا انقلاب و تفکر مشروطه موفق نشد؟
مشروطه، در مفهوم باطنی خود به عنوان خود آگاهی و درک ایرانیان از انحطاط و عقب ماندگی، و تلاش برای یافتن دلیل این چالش و رهایی از آن با ایجاد قانونگذاری ملی، همواره مورد ستایش و بازخوانی نخبگان و چهره های علمی جامعه قرار میگیرد.
@Gofteman_Hekmat