eitaa logo
گُلابَتون
3.1هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
983 ویدیو
38 فایل
اینجا پاتوقِ مجازیِ ماست🏡📱 حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم🇮🇷 اولین مجموعه‌ی فرهنگی_تربیتیِ مردمی و خودجوش و کاملا دخترانه در کل کشور...✌️🏻 ما عادت داریم اولین و جذاب‌ترین کارهای بزرگ و دخترونه رو تو کل شهر برپا کنیم😊 💌 ارتباط با ما: @hs_qom
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت مصور و مکتوب از آخرین هیئت محرم ۱۴۴۶🍃 ماکت موشک آذیین شده از پرچم های مقاومت، روی پرده سیاهپوش هیئت نصب شده بود و به یاد شهدای مقاومت پرنده های آزادی در اطرافش.🕊🌷 لقمه چشمک زن پذیرایی را موقع نشستن همراه کارت شماره کفشداری هیئت توی کیفم گذاشتم و چشم چرخاندم کجای حسینیه هم دید خوبی دارم و هم در جهت وزش باد کولر قرار می‌گیرم. این کار را باید طوری انجام میدادم که خادم های محترم انتظامات هم از من راضی باشند و نگویند عزیزم ردیف های جلوتر را پر کنید لطفا. با موفقیت جای خوب و استراتژیک را یافتم. صدای قرآن توجهم را جلب کرد و این یعنی مجلس اباعبدالله شروع شده بود. خانم جوان، قاری قرآن بود. تلاوت را با چند آیه از سوره بقره آغاز کرد. بعد از قرائت دلنشین‌اش می‌گفت شهید اکبرزاده درست وقتی برای رفتن به جنگ عزم کرده اما هنوز دلش تردید را روانه می‌کرده بر صفحه فکر و خیالش؛ به استخاره پناه آورده است. تا عقل و دلش را همراه کند. آیه ۲۴ سوره توبه ایمانش را دو چندان کرد تا جهاد در راه خدا را محبوب تر از هر دلبستگی بداند.💖 با صلوات قاری را که همراهی کردیم، سپس از زبان حضرت زینب دل گویه هایی خوانده شد. شبیه روضه بود و نبود... کتابی که از یک سوال شروع می‌شود و پاسخش را بانو زینب با همه وجودش می‌دهد... بگو چگونه دل از حسین کندی؟❤ ادامه دارد... 1️⃣ 🖤🍃@golabbaton95
گُلابَتون
روایت مصور و مکتوب از آخرین هیئت محرم ۱۴۴۶🍃 ⁉️دشمن ما کیه؟⁉️ استاد همان ابتدای منبر تعاملی، با یک سوال از جمع شروع کرد. چد لحظه همه جا در سکوت فرو رفت. خجالتها کنار زده شده و آرام آرام جوابهایی گفته شد. استاد ولی یک جواب را بلندتر از گوینده تکرار کرد: *اسرائیل!* و ادامه داد: خیلی عالیه پس شما هم یک سفارت خانه برای کشور اسرائیل در خاک ایران بزنید. اسرائیل همان نامی‌ست که خودشان روی تجاوزی که کرده اند گذاشتند. آن‌ها فقط یک گروه یهودی صهیونیست هستند‌. بغل دستی هم زد به پهلوی بغل دستیش و آرام گفت: توی تلوزیون دیدمشون فکر کنم! رفیقش همانطور که رو به رو را نگاه می‌کرد و سعی میکرد معلوم نباشد حرف می‌زند زیر لب گفت:عه. من ندیدم. با خودم گفتم چه حرکت زشتی! این وسط جای پچ پچ کردن هست! ثانیه ای نگذشت که خودم هم برایم سوال شد! اسم استاد چه بود؟ توی پوستر خوانده بودم! به کل فراموش کردم و خودم هم همان عاقبت دچار شدم. یکی از خادمهای هیئت جلوتر از من نشسته بود، زدم به شانه اش و پرسیدم:فامیلی استاد چی بود؟ گفت:استاد اصغردوست. کارشناس مسائل منطقه هستن و درباره حوزه مقاومت و جهان تحقیقات وسیعی داشتن. فوری گوشه دفترچه ام یادداشت کردم. اسم شان را برای سرچ می‌خواستم و پیگیری مطالبی که ارجاع می‌دادند به سخنرانی هایشان. استاد اصغردوست بهمان یادآوری کردند که اگر ما درباره فلسطین نخوانیم ندانیم‌‌‌ نفهمیمم این رشته در خانواده هم تسری پیدا می‌کند. ادامه دارد... 2️⃣ 🖤🍃@golabbaton95
گُلابَتون
روایت مصور و مکتوب از آخرین هیئت محرم ۱۴۴۶🍃 استاد برای منبر تعاملی بعد سه کتاب را پیش روی‌مان گذاشتند تا با خواندن آن‌ها با مبارزه حق و باطل امروز دنیا بیشتر ‌آشنا شویم💯: ۱. کتاب برده داری مدرن ۲. رو به پایان ۳. پروتکل های دانشوران صهیون ایشان تاکید داشتند که اگر قصه فلسطین و جنایت یهود صهیونیست را نخوانیم، برای ظهور آماده نیستیم. از مهم‌ترین جریان حق و باطل دوریم. انگار این بی اطلاعی، ما را خسران زده می‌کند که استاد یکبار دیگر تاکیدش را با این جمله نشان داد: بچه‌ها حتما حتما اخبار فلسطین را دنبال کنید.✨️ منبر را ایشان با روضه ای به پایان رساندن و از جمع ما خارج شدند. چراغ‌ها را یکی یکی خاموش کردیم و مداح اهل‌بیت (ع) دل‌ها را به کربلا برد.💔😭 دل‌هایی که این روزها بی‌تاب‌تر از همیشه در هوای مشایه می‌تپد... چشم‌هایمان هنوز خیس اشک بود که پشت میکروفن گفتند نامه بنویسید و با امام حسین (ع) حرف بزنید.✉️💖 ما نامه‌هایتان را می‌رسانیم به شش گوشه ضریح آقا... دلم گواه می‌دهد امام نامه‌ها را یک به یک می‌خوانند‌... هم نامه نوشته شده من را و هم نامه های نانوشته دخترک فلسطینی در کُنج پناهگاه جنوب لبنان‌ را🕊✉️... پایان...؟ برای از تو گفتن که پایانی نیست...❤️ ▪️پی‌نوشت: آخرین هیئت عزاداری دخترانه ما در ماه محرم و صفر. با طعم توسل و اشک روضه برای رزق اربعین از حضرت💚 3️⃣ 🖤🍃@golabbaton95
💚 نشستم گوشه‌ای از سفره‌ی همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابر‌ها تعارف می‌کنی دار و ندارت را تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پَرچینت تو دینِ تازه‌ای آورده‌ای از دیدِ این مردم که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دینت معزالمومنین خواندن، مذل‌المومنین گفتن اگر کردند تحسینت، اگر کردند نفرینت بگو تا تیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت چه می‌شد مثل مادر نیمه‌ی شب بود تدفینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت دعا کن زخم غم‌هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفره‌ی همواره رنگینت ✍️🏼سید حمیدرضا برقعی 🌹@golabbaton95