گُلابَتون
#تعطیلات_کرونایی1😷✌️ این قسمت: *کتاب خوب، حال خوب* اگر در خانه هستید (از اتاق فرمان اشاره میکنند v
#تعطیلات_کرونایی (۲)
این قسمت :
*بشین و تماشا کن !*
فیلم دیدن👀
کار مورد علاقه اکثر آدم هاست💞
اما کار و زندگی و مشغله ها فرصت فیلم دیدن رو بهمون نمی داد ، حالا وقت خوبیه تا عقده گشایی کنیم و بشینیم و دور هم فیلم تماشا کنیم 😉
با یه ظرف تخمه یا پفیلا که دیگه نور علی نور !🍿🍿🍿
اصلا میتونید سینما خونگی راه بندازید ، تشک پهن کنید جلوی تلویزیون و برق رو خاموش کنید و... . چه شود !😍
و اگر هنوز معتقد به قرنطینه نیستید، توصیه میکنم فیلم *شیوع* رو ببینید باشد که هدایت شوید :)
ممکنه بگید فیلم از کجا بیاریم؟
سوال خوبیه💡
🎬 *فیلمیو* منبع کاملی از انواع و اقسام فیلم های جدید ایرانی و خارجی و انیمیشن های متنوع هست . که با تقبل اندکی پول اشتراک در اختیار شما قرار میگیره . ( ایرانسلی ها، شما اشتراک هم نمی خواید! فقط هزینه اینترنت براتون تمام بها حساب میشه)
🎬 *نماوا* با اشتراک ماهی پنج هزار تومن، تا اذا بلغت الحلقومتون رو پر فیلم کنید🤪
🎬 *روبیکا* پرررر از فیلم های جذاااب و متنوع. تعریف بیشتر از این !؟ اشتراکم که نمی خواد و *رایگان* هست!!!
🎞 قرنطینه تون پر از سکانس های زیبا❣
گُلابَتون
#تعطیلات_کرونایی3 😷✌ این قسمت: کودک درون👻 صاف و پوست کنده و رنده شده، زود تند سریع بگویید آخرین با
11.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تعطیلات_کرونایی (۴)
این قسمت: *قرار*
ساعتت را کوک کن؛
به وقت یک قرار *خاص*
به وقت حرف زدن...
به وقت درد و دل...
قرار خاص و مهمیه
اما جای نگرانی نیست.
به دور از هر تشریفات،
درهر لحظه و
هر جایی که بخوای
بدون وقت قبلی میپذیرتت
و برات بهترین شنونده است.
یادت باشه!
با کسی قرار داری
که تو رو بیشتر از هرکسی میشناسه.
پس جلوش فیلم بازی نکن.
خودت باش.
تو رو همینطور که هستی دوست داره
و منتظر شنیدنه صداته.
دروغ نمیگم من، توی قرآنش گفته:
وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَکُمْ
*بخوانید مرا تا اجابتتان کنم*
با خدای مهربونی که
حضرت یوسف رو از قعر چاه، عزیز مصر کرد
حضرت یونس رو از دل نهنگ نجات داد
و آتش سوزان رو بر حضرت ابراهیم سرد و بی اثر کرد؛ *حرف بزن* .
از هر غصه و دردی ک گفتنش به دیگران
مشکلی رو حل نمیکنه...
از حس هایی که تو زندگی دچار میشی؛
یه وقتی میترسی یه وقتی خوشحالی و ...
از هر *گفته* و *ناگفته* دلت بهش بگو.
✨✨✨ ✨✨✨
*فَإِذا أَحبَبتُهُ کنتُ سَمعَهُ الَّذی یسْمَعُ بِهِ...؛*
پس چون او را دوست بدارم،
گوش شنوایش خواهم بود... [حدیث قدسی]
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 *کلیپ آموزش آسان کیک شیفون*
🎂🍰🎂🍰🎂🍰🎂🍰🎂🍰🎂
#تعطیلات_کرونایی (۵) 😷✌️
این قسمت: *سرمست زندگی*
وقتی که آرد را الک میکنی
و این ذرات پر هیاهوی سپید پوش را روانه دنیای مزه ها میکنی
درست همان حوالی
که از بوی کیک سرمست میشوی،
کمی از ثانیه ها رخصت بگیر
که بیاستند و تو روی صندلی چوبی آشپزخانه بنشینی
و این حال خوش را زندگی کنی...
🎂🍰🎂🍰🎂🍰🎂🍰🎂🍰🎂
2.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تعطیلات_کرونایی (۶) 😷✌️
این قسمت: *نقاشی کن!* 👩🏻🎨
قلمو رو بردار...🖌
رنگ های آبرنگ رو خوب نگاه کن...🎨
هم زمان که
زیر لب شعری رو زمزمه میکنی🎼 ؛
خلق کن تصویری از احساست رو...
رقم بزن نقش و نگار دلت رو...
*بی شک...*
نقاشی لذتی رو در خون آدم تزریق میکنه که هیچ جای دیگه ای نمیتونی پیداش کنی💚
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تعطیلات_کرونایی (۷) 😷✌️
این قسمت:
*دور ریختنی های دوست داشتنی*
همین دیروز بود که به سرم زد اتاقم رو تمیز کنم و به قول گفتنی سُنت نیک اتاق تکونی رو انجام بدم.
این پروسه چند ساعتی طول کشید.
لا به لای وسایل چشمم به پلاستیک نا آشنایی خورد .
پلاستیک رو که باز کردم تازه متوجه شدم چرا این همه مدت به کنج کمد تبعید شده.
مروارید های گردنبد پاره شده از توی پلاستیک به من چشمک میزدن.
هر جور فکر کردم دیدم دلم نمیاد بندازمشون دور.
پدرم چهار سال پیش این گردنبند رو برای تولدم خریده بود .
خاطرات قشنگی بهش سنجاق شده.
راهی سطل زباله کردن این ها هم شجاعت میخواد و هم حماقت.
مرواردید ها هنوز هم مثل روز اول براق و زیبا هستن
دور ریختنشون یعنی دور ریختن خاطراتی که با اون گردنبند همراه هست.
باید یه فکری کنم، شاید بشه با اون ها یک دستبند ساخت یا یه چیزه دیگه...
در واقع میشه برای مرواریدها شغل دیگه ای دست و پا کرد.
گُلابَتون
#تعطیلات_کرونایی (۷) 😷✌️ این قسمت: *دور ریختنی های دوست داشتنی* همین دیروز بود که به سرم زد اتاقم
#تعطیلات_کرونایی (۸) 😷✌️
این قسمت: *فراموشی*
تا حالا شده بعداز ظهر یه روز کاری، خسته از فعالیت های روزمره روی مبل کنار خانواده بشینی برای یه دورهمی کوچیک به صرف چای یا قهوه؟
این جور وقتا درباره چی حرف میزنید؟
حرف زدن از خاطرات خوش خانوادگی، سفرها و روزای پرماجرای گذشته لذت خاص خودش رو داره، اما گاهی وسط این تعریف کردن ها با یه مانع بزرگ رو به رو میشیم به نام فراموشی...
اون وقت یه دفتر خاطرات قدیمی و خاک خورده خیلی به کار میاد؛ دفتری که ورق زدنش مثل ماشین زمان آدم رو می بره به گذشته های تلخ و شیرین و پرماجرا...
اما برای داشتن این دفتر خاطرات رویایی باید از همین الان شروع کنید
از همین روزهای عجیب و غریب که در قرنطینه به سر میبریم.
هر روز، اول صبح، آخر شب یا هر وقت دیگه بشین پای دفترت و قلمت رو به دست بگیر و بنویس تو این روزها چی کار کردی؟
باید از همه تجربه های جدید بنویسیم؛
از دردسرهای کلاس های آنلاین
تا تبریک عید تلفنی
از دریغ شدن آغوش ها از همدیگه
تا استیکر های بوس و قلبی که حالا بیشتر از قبل استفاده میکنیم
از آب و هوای شهر که رنگ و بوی پاییز رو داره
تا احوالاتمان که لحظه ای بارانی
و لحظه ای دیگر آفتابی است
از خانه نشینی که خاطرات و فکرهای خاک خوردمان را تازه کرده
تا غم و غصه ها که منتظرند گوشه ای تنها گیرت بیارن و چه فرصت خوبی نصیبشون شده...
از حرم بانو و مسجد جمکران که بیشتر از قبل تشنه زیارتشون هستیم
تا روضه ها و دعای توسلهای مجازی...
خاطرات در حافظه مثل صدف های کنار ساحل اند و اگر حفظ شون نکنیم باموج بعدی محو و فراموش میشوند.
*پس کنجی بشین و واژگان را مهمان دفتر خاطراتت بکن*
گُلابَتون
#تعطیلات_کرونایی (۸) 😷✌️ این قسمت: *فراموشی* تا حالا شده بعداز ظهر یه روز کاری، خسته از فعالیت های
2.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تعطیلات_کرونایی (۹) 😷✌️
این قسمت: *معجزه*
با تو حرف میزنه، کافیه که بخوای.
میخوای صداش رو بشنوی؟
صدای کسی رو که از مادرت هم بیشتر دوستت داره.
صدای کسی رو که منتظرته تا حرف هاش رو با همه وجودت بشنوی.
میخوای صداش رو بشنوی؟
پس معجزه رو ورق بزن...
معجزه همیشه چیز دست نیافتنی و دور از ذهن نیست.
گاهی میتونه چند خط از آیه های نور باشه؛
که با بسم الله اش باعث قوت قلبت میشه
و با صدق الله العلی العظیم ش
حال و هوای دلت رو برای ماه رمضون چراغونی میکنه.
پس معجزه رو ورق بزن و بخون...
که برای تو
و از سرِ عشق
خط به خط بر لوح آسمانی نگاشته شده.
گُلابَتون
#تعطیلات_کرونایی (۹) 😷✌️ این قسمت: *معجزه* با تو حرف میزنه، کافیه که بخوای. میخوای صداش رو بشنوی؟
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تعطیلات_کرونایی (۱۰)😷✌
این قسمت: خانه سبز 💚
بوی خاک نَم خورده را حس میکنم...
من در سرزمینی که لباس سبز و یکدست به تن کرده ایستاده ام.
دلم کلبه ای چوبی میان این جنگل میخواهد، تا وقتی که باران به پنجره میخورد، شاخ و برگ های سر به فلک کشیده را تماشا کنم و "باز باران" را زیر لب بخوانم.
اما چشم که باز میکنم،
تمام ابر رویاهای بالای سرم به یکباره دود میشود و میرود پی کارش.
من به جای کلبه جنگلی، در آپارتمان ۶۰ متری و در دل شهری دود آلود زندگی میکنم
و فقط در حسرت شاخ و برگ های سبز و بوته های گل، رویا میبافم....
اما امروز با همه ی روزهای قبل فرق میکند.
فکری به سرم زده؛ جنگلی کوچک در گوشه آپارتمان نقلی ام.
کار سختی نیست؛ گلدان، خاک، آب، بذر و جرعه ای انتظار که کنج خانه سرسبز شود و هر روزم را با تماشای موجودِ زنده ی بی صدایِ خوش بو، آغاز کنم.
گُلابَتون
#تعطیلاتکرونایی (۱۲) 😷✌️ این قسمت : خواستیم ها! اما نشد 🔶 آدرس ما در پیام رسان های بله و سروش و ای
#تعطیلات_کرونایی (۱۲)
این قسمت : خواستیم ها! اما نشد
"قول میدهم از این به بعد انجام دهم"،
"از شنبه"، "از سال نو"، "از تابستون دیگه این عادت ها را ترک می کنم" و"نمیگذارم تکراربشه"
جملاتی که مثل دور تسلسل از اول به آخر می چرخند و در نهایت هم به سرانجامی نمیرسند.
بارها تصمیم گرفتیم فلان اخلاق و عادت مان را کنار بگذاریم و چند بار هم موفق شدیم ولی بعد از مدتی گویا از دستمان در میرود؛
می شود روز از نو روزی از نو.
چه بسیار که با خود قرار گذاشتیم روی"تنبلی" یا "بی تحرکی" را کم کنیم و برویم "آرزوهایمان" را "زندگی" کنیم.
اما آن هم در حد "آرزو" ماند.
انگار همه ی اینها حرف است و شعار...
نمیشود که نمیشود که نمیشود .
میگوییم: "خواستیم ها! اما نشد" .
ما مثل کسی هستیم که دندان درد شدیدی دارد و برای رفع آن مسواک می زند؛ چند شب هم آب نمک مزمزه میکند و خوب میشود اما از هفتههای بعد باز همان آش است و همان درد.
در چنین حالتی سراغ دندانپزشک میرویم و او میگوید: عفونت به عصب رسیده، هرچقدر که به روی دندانت برسی؛ دردی که از ریشه ایجاد شده را درمان نمی کند.
ما هم فقط فهمیدیم که دندانمان درد می کند با این تفاوت که سراغ متخصص دندان شاید برویم اما سراغ متخصص روان مان نه!
ما فقط متوجه شدیم یک جای کار می لنگد؛ از احساس کسالت خود ناراضی شدیم. می خواستیم که با زود عصبانی شدن مان، با غرزدن های مان، حسرت خوردن مان
و با تمام چیز هایی که ما را از حال خوب و رشد و پیشرفت دور میکرد، خداحافظی کنیم. دلمان می خواست همان آدم شاد و خوشحالی بشویم که هم خودمان دوست داریم و هم خدای مان.
ما از خیلی ویژگیهایی که چندین مرتبه با خود عهد کردیم که دیگر نگذاریم سر و کله ی شان در زندگی مان پیدا شود، مطلع شدیم ولی آن چیز که پشت آن ها بود؛ در عمق مسئله، علتِ معلول ما بود، مجهول ماند و نشناختیم.
هیچ یک از ما ندانستیم برای مثال آن تنبلی که در صدد رفع و فصل آن هستیم، از کجا آب می خورد؟
از عدم احساس توانمندی مان است
یا به دلیل ترس از شکست؟ شاید هم از سرزنش شنیدن هراس داشتیم و یا به خاطر مفروضه های دیگری که بررسی شان نکردیم.
حقیقت ماجرا یک چیز است: "ما مو می دیدیم و نه پیچش مو"
حال اگر این چنین بنگریم و انجام دهیم، خود و خدای مان را هم خواهیم شناخت:
"من عرف نفسه فقد عرف ربه"
به یقین
میشود که میشود که میشود .
《برای انسان جز حاصل تلاش او نیست
و نتیجه کوشش او به زودی دیده خواهد شد》
۳۹ و ۴۰ سوره نجم
#تعطیلات_کرونایی (۱۳) 😷✌️
🔻 قسمت آخر 🔻
انگار همین دیروز بود که سر و کله کرونا ویروس پیدا شد...
و آغاز دوران قرنطینه و #تعطیلات_کرونایی ...
درهای مدرسه و دانشگاه بسته شد و
دفتر و کتابمان مجازی...
درب هیئت و مسجد و حرم بسته شد و مراسمات مذهبیمان مجازی...
تفریح و کار و درس و دید و بازدید عید به شکل حضوری رفت روی هوا
و همه روابط خلاصه شد در تماس تلفنی و ارتباط تصویری و مجازی...
از دیدار و آغوش همدیگر محروم شدیم و نشستیم در خانه...
حالا که ۳ ماه از #تعطیلات_کرونایی گذشته...
حالا که ما از این کرونا و سبک زندگی کرونایی بیشتر از قبل میدانیم و مثل روزهای اول گنگ و حیران نیستیم،
حالا که معلوم نیست این مهمان ناخوانده کی خواهد رفت،
حالا که دیگر فهمیده ایم زندگی حتی با وجود کرونا، تعطیل بردار نیست،
حالا که میشود با اصول بهداشتی از خانه نشینی دست کشید و با قدرشناسی و هدف مصمم تری در خیابان قدم گذاشت ...
بیایید به حرف سهراب خان اعتماد کنیم و چند خطی از شعرش را سر مشق خود:
مهربانی هست
سیب هست
ایمان هست
آری تا شقایق هست
زندگی باید کرد...