#پدر_پسر_عشق💔
متفاوتترین روضهی دخترانه شهر✨️
روضهی مجسمی که تو را به عاشورا میبَرَد...
نشسته بودیم پشتِ سرِ شما زیر علمتان. لابهلای پارچههای سیاه، صدای حسین گفتن و صدای چَکاچَک شمشیر در فضا پیچیده بود. سر برگرداندم. چند خانم با هیبت عربی، تابوتی سیاهپوش را روی دست میآوردند. صدای گریه بلند شد. روضهخوان گفت: و ما امروز برای همراهی با شما تابوتی بلند کردهایم و دور آن به یاد علیاکبرتان و برای جبران نبودن هایمان میگرییم..💔
قلبم آتش گرفت. دخترکی چهارساله حیران به تابوت نگاه میکرد و اشک از چشمانش سرازیر بود. داغ برادر و قلبی سه ساله؟
دختری جوان گوشهای از تابوت را گرفته بود و شانههایش از گریه لرزان بود. او داغ برادر را عمیقتر میفهمید. برادری که امروز بیشتر از هر روز دیگری به همراهی و مراقبتش نیاز داشت.
عمه اما آنجا در تصویر، علم به دست ایستاده بود. او تمام حواسش به برادری بود که بعد از علی، انگار او هم رفته بود.
روضهی علی اکبر علیهالسلام، اینبار در جمع دخترانهی ما، روضهی برادر بود.❤️
7⃣
🏴🏴🏴🏴🏴
@golabbaton95
#روضه_دخترانه #هیئت #محرم_۱۴۴۵
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
هر کوچکی زیر عَلم شما بزرگ میشود.💚
هر سال محرم هزار کوچه برای شما باز میشود. ما هم در هیئتمان کوچهای باز کردیم به نام پسرتان. کوچهی هیئت ما خیلی کوچکتر از آن بود که به ایشان منصوب شود، اما زیر پرچم شما هر کوچکی بزرگ میشود. یک پرچم داشتیم، یک میاندار و یک روضهخوان و تا چشممان توان داشت اشک...💔
از شما خواندیم، از علی اکبرتان، از خواهرتان و از چادر مادرتان...
سینه زدیم و گریستیم. دم گرفتیم و از شما خواندیم. خواندیم به امید پذیرش مادر این خانواده. که نگاه مادرانهاش را همیشه روزی زندگیمان کند..✨️
#در_زیر_خیمهاش_همه_یک_خانوادهایم ❤️
8⃣
🏴🏴🏴🏴🏴
@golabbaton95
#روضه_دخترانه #هیئت #محرم_۱۴۴۵
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم