#رزق_مادر_دختری❤️
تقدیم هدیه ویژه از طرف مادرِ صاحبعزا به تمام مهمانان هیئت، با پیوست فرهنگی زیر:
صلَّی الله علیک یا اُمَّالشُهَدا🍃
مادر که نباشد، صحن و سرایی که نداشته باشد، چیزی باید باشد که یادش را برایت زنده نگه دارد و بودنش را برایت پُر رنگتر کند... چیزی که همراه داشتنش، حس حضور بدهد و زمزنه کردنش، به آرامشِ قلب ختم شود.
چیزی که بخوانی و بدانی میشنود و هست و با تو زیر لب زمزمه میکند، و همین است که در تو شوق خواندن ایجاد میکند.
این روزهای محرم و صفر همعهد میشویم تا هر روز برای گرفتن اذن عزاداری فرزندش، از مادر این خانواد
با اشک بخوانیم:
صلوات خاصه حضرت مادر...🌹
#در_زیر_خیمهاش_همه_یک_خانوادهایم
2⃣
✨✨✨✨✨
@golabbaton95
#رزق_ویژه #هدیه #هیئت
#صلوات_خاصه_حضرت_مادر
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
کفشها... !
ترکیب کفشها چشمنواز است.
کوچک و بزرگ، تمیز و خاکی، تیره و روشن. من فکر میکنم این کفشِ صورتی با بندهای سفید که حسابی تمیز شده و مرتب است، برای آن دختریست که چند لحظهی پیش دیدم. او در عین سادگی، دخترانگیِ خاصی داشت. نمیدانم این کفش از کجا آمده و چطور، ولی حدس میزنم مثل کفشِ کناریاش سردی و گرمی نچشیده است. کتانی مشکی که معلوم است صاحبِ تَر و فِرزی دارد و حداقل دو مسیر اتوبوس را سوار و پیاده شده است تا به اینجا برسد. صاحبش را دیدم. جلوی در آمد که دوست تازه از راه رسیدهاش را ببرد و کنار خودش بنشاند. همان قدر که فکر میکردم چابک بود.
دوستش اما کفشهای قهوهای و چرمی پوشیده که معلوم است کار کرده ولی مرتب هم نگهداری شدهاند.
نگاهم روی جاکفشی قفل شده است. نمیدانم هر کدام چه داستانی دارند بعضی را حدس هم نمیتوانم بزنم، اما مطمئنم صاحبان هر کدامشان دعوتیِ یک میزبانِ فوقالعادهاند. با هر داستانی و هر سرگذشتی، این حسین علیهالسلام است که ما را دور هم جمع میکند...❤️
هر آدمی قصهای دارد و هر قصهای مقصدی و اینجا مقصدِ تمام قصهها، آغوش ارباب است...❤️
3⃣
🍃🍃🍃🍃🍃
@golabbaton95
#روایت #کفش_ها #هیئت #محرم_۱۴۴۵
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
#هیئت✨
از آن بالا همه چیز و همه کَس را میبینم. چشمهای پُر از اشکی که با دیدن کلمات طیبهام، اشکبارتر میشوند را نظاره میکنم و خودم نیز همراهشان میبارم. دلبریهای پرواز من در آسمان هیئت، دلهای زیادی را همراه و به صاحبم وصل کرده است.
نه این که فکر کنید از خودم چیزی دارم، نه!
من هم مثل همهی شما آبرویم را وقتی بهدست آوردم که شدم پرچم سیاه هیئت!
این سیاهی قطعا رنگ حُبّ است. سیاهیِ من ، همان سیاهیِ پیراهن مشکی است که هر ساله نو میشود با به تن کردن.
شبیه سیاهیِ در و دیوار حسینیه است. مثل سیاهی چادر مشکی است. آری؛ گاهی تیرهترین رنگها هم نورانی میشوند.
4⃣
🏴🏴🏴🏴🏴
@golabbaton95
#محرم_۱۴۴۵ #سید_الشهدا_ع
#در_زیر_خیمهاش_همه_یک_خانوادهایم
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
اینجا حتی خاک هم ابرو گرفت...❤️
من در میان خانوادهیمان آبرویی نداشتم. کسی هم امیدی به عاقبتبخیری من نداشت. اما روزی که به این کوچه آمدم، از آن در سفیدِ پرچمدار صدای روضهی شما را شنیدم و دلم ترک خورد.💔 با خودم گفتم: آدم که نشدم. تربت که نشدم. قدم شما را که لیاقت نداشتم اما کاش لااقل راهی در خیمهات بیابم.
امروز که دختری مرا با خود به زیر آن پرچم بُرد، باورم نمیشد صدای من را شنیده باشید. ای صاحب آبرو، من در حسینیهی شما گِل شدم، گِلی که خیمهی حسین علیهالسلام را روی چادرهای مشکی نقش میزند!
حالا من هم آبرو گرفتهام.✨️ کاش میتوانستم فریاد بزنم: اینجا حتی خاک هم آبرو گرفت...
نشان مشترک عزا در هیئتمان🖤:
#در_زیر_خیمهاش_همه_یک_خانوادهایم
5⃣
✨✨✨✨✨
@golabbaton95
#هیئت #محرم_۱۴۴۵ #گِل_نوشت
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
#روضه💔
روضهی علی اکبر امام حسین، مانند نامش اکبر است. دردش هم اکبر است. قد و بالایش هم اکبر بود اما نه آنقدر که بار آخر در آغوش بابا جا نشود.💔 نه آنقدر که جوانان بنیهاشم بخواهند بیایند و...
این روضه خیلی جاهایش تیر میکشد. از آن لحظهی چشمِ خون گرفتهی اسب علی تا آن لحظهی سُمِ اسبهای دشمن. از آن داستان پُر تکرارِ فرقِ شکافته تا فریاد "ولدی علی"ِ بابا...💔
این روضه خیلی جاهایش تیر میکشد؛ اما تیرهایش کمتر از آن تیرهاییست که بر تن بابا نشستند. دردش از آنجا بیشتر میشود که روضهخوان داد سر میدهد: "اربا اربا"...🥀
آنجا که بابا میرسد ولی علی رفته است. آنجا که بابا آنقدر جانش میرود که عمه میآید. روضهی علی اکبرِ امام حسین، مانند نامش، اکبر است...
6⃣
🏴🏴🏴🏴🏴
@golabbaton95
#محرم_۱۴۴۵ #هیئت
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم