eitaa logo
گُلابَتون
3.1هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1هزار ویدیو
38 فایل
اینجا پاتوقِ مجازیِ ماست🏡📱 حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم🇮🇷 اولین مجموعه‌ی فرهنگی_تربیتیِ مردمی و خودجوش و کاملا دخترانه در کل کشور...✌️🏻 ما عادت داریم اولین و جذاب‌ترین کارهای بزرگ و دخترونه رو تو کل شهر برپا کنیم😊 💌 ارتباط با ما: @hs_qom
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 روضه‌ی علی اکبر امام حسین، مانند نامش اکبر است. دردش هم اکبر است. قد و بالایش هم اکبر بود اما نه آنقدر که بار آخر در آغوش بابا جا نشود.💔 نه آنقدر که جوانان بنی‌هاشم بخواهند بیایند و... این روضه خیلی جاهایش تیر می‌کشد. از آن لحظه‌ی چشمِ خون گرفته‌ی اسب علی تا آن لحظه‌ی سُمِ اسب‌های دشمن. از آن داستان پُر تکرارِ فرقِ شکافته تا فریاد "ولدی علی"ِ بابا...💔 این روضه خیلی جاهایش تیر می‌کشد؛ اما تیر‌هایش کمتر از آن‌ تیرهایی‌ست که بر تن بابا نشستند. دردش از آنجا بیشتر می‌شود که روضه‌خوان داد سر می‌دهد: "اربا اربا"...🥀 آنجا که بابا می‌رسد ولی علی رفته است. آنجا که بابا آنقدر جانش می‌رود که عمه می‌آید. روضه‌ی علی اکبرِ امام حسین، مانند نامش، اکبر است... 6⃣ 🏴🏴🏴🏴🏴 @golabbaton95
💔 متفاوت‌ترین روضه‌ی‌ دخترانه شهر✨️ روضه‌ی مجسمی که تو را به عاشورا می‌بَرَد... نشسته بودیم پشتِ سرِ شما زیر علمتان. لابه‌لای پارچه‌های سیاه، صدای حسین گفتن و صدای چَکاچَک شمشیر در فضا پیچیده بود. سر برگرداندم. چند خانم با هیبت عربی، تابوتی سیاه‌پوش را روی دست می‌آوردند. صدای گریه بلند شد. روضه‌خوان گفت: و ما امروز برای همراهی با شما تابوتی بلند کرده‌ایم و دور آن به یاد علی‌اکبرتان و برای جبران نبودن هایمان می‌گرییم..💔 قلبم آتش گرفت. دخترکی چهارساله حیران به تابوت نگاه می‌کرد و اشک از چشمانش سرازیر بود. داغ برادر و قلبی سه ساله؟ دختری جوان گوشه‌ای از تابوت را گرفته بود و شانه‌هایش از گریه لرزان بود. او داغ برادر را عمیق‌تر می‌فهمید. برادری که امروز بیشتر از هر روز دیگری به همراهی و مراقبتش نیاز داشت. عمه اما آنجا در تصویر، علم به دست ایستاده بود. او تمام حواسش به برادری بود که بعد از علی، انگار او هم رفته بود. روضه‌ی علی اکبر علیه‌السلام، این‌بار در جمع دخترانه‌ی ما، روضه‌ی برادر بود.❤️ 7⃣ 🏴🏴🏴🏴🏴 @golabbaton95
هر کوچکی زیر عَلم شما بزرگ می‌شود.💚 هر سال محرم هزار کوچه برای شما باز می‌شود. ما هم در هیئتمان کوچه‌ای باز کردیم به نام پسرتان. کوچه‌ی هیئت ما خیلی کوچک‌تر از آن بود که به ایشان منصوب شود، اما زیر پرچم شما هر کوچکی بزرگ می‌شود. یک پرچم داشتیم، یک میان‌دار و یک روضه‌خوان و تا چشممان توان داشت اشک...💔 از شما خواندیم، از علی اکبرتان، از خواهرتان و از چادر مادرتان... سینه زدیم و گریستیم. دم گرفتیم و از شما خواندیم. خواندیم به امید پذیرش مادر این خانواده. که نگاه مادرانه‌اش را همیشه روزی زندگی‌مان کند..✨️ ❤️ 8⃣ 🏴🏴🏴🏴🏴 @golabbaton95
🖤|✨️ اربابِ خوبم❤️! هر بار تمام حرف‌های گوشه و کنار دلم را، عمداً در گوشه و کنارِ حریمِ امنِ تو جا می‌گذارم... چرا که تو مَحرمِ رازهای مگویی!💔 ای آنکه گوش شنوای همه‌ای، اما در آن زمان که می‌خواستی، کسی گوشِ شنوای حرف‌های تو نبود..💔 حالا در این روزها؛ ما به‌جای تمام آن‌ها که تو را نشنیدند، ندای پسرت، مهدی عجل‌الله را می‌شنویم و به‌سویش می‌شتابیم، آن‌گاه که بگوید: یا أهل العالم أنا الإمام القائم... ألا یا أهل العالم أنا الصمصام‏ المنتقم‏... ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان... و ما آن روز، برای انتقام‌کِشی از قاتلین تو در کنار آن منتقم، حتما آماده‌ترینیم، ان‌شاءالله...🤲🏼🌱 🥀🥀🖤🥀🥀 @golabbaton95
هدایت شده از KHAMENEI.IR
9.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 زینب من مدافع حرم باش؛ مراقب چادر دخترم باش... ☝ لحظاتی از سینه‌زنی عزاداران در شب شام غریبان حسینی در حسینیه امام خمینی 🖤 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
29.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥| ببینید؛ عزاداری خواهرانه برای حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام🍃 بخشی از آنچه در هیئت دخترانه‌مان گذشت... ▫️روایت مکتوب و مصور هیئت را در پست‌های قبل و بعد مشاهده کنید. 🥀🥀🖤🥀🥀 @golabbaton95
🎥| ببینید؛ عزاداری خواهرانه برای حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام🖤👆🏻👆🏻👆🏻 هفتم محرم بود...🖤 و متعلق به جوانِ بانو لیلا سلام‌الله.💔 دور هم جمع شده بودیم تا هر چه عشقِ خواهرانه در وجودمان داریم، نثار برادرمان حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام کنیم. جمع شده بودیم تا بیشتر از آن جسارت‌ها که به وجود شریف ایشان شد، با محبت‌ و ارادت‌های صادقانه و خواهرانه‌مان، التیام‌بخش زخم‌های اکبرِ علی اکبر باشیم.🥀 کاش توانسته باشیم مرهم یک زخم از بدن ایشان... بدن! اگر بتوان بر آن جسمِ پُر زخم، نام بدن گذاشت، که علی سراسر زخم بود و جراحت...💔🥀 زیر خیمه جمع بودیم و به یاد آن روزها که حسین علیه‌السلام، خیمه‌ی مناجات در دل شب داشت، بر دلِ شبِ چادرهایمان، نقش خیمه زدیم و به پاسداریِ آئین عزاداری برای سیدالشهدا علیه‌السلام، پای منبرانه‌ی گفت‌و‌گویی نشستیم و گوش شدیم تا به حسین علیه‌السلام به عاشورایش و هر آنچه یک دختر باید از آن روزها فهم کند، معرفت بیابیم و معرفت های کسب کرده از پای منبر و زیر علم و درون قلب خیمه را برای حسین زمان خودمان به کار بگیرم. در واقع آمده بودیم برای درس گرفتن. عبرت گرفتن... و استفاده از تجارب خوبان و یاران حق و بَدان و‌ دشمنان حق. برادر جان ❤️! تابوت نمادینت را هم به دوش کشیدیم.نگران ما نباشید. عیبی ندارد اگر دلمان صد پاره شد. این دل اگر هزار تکه هم شود، باز مدیون دل و قلب مضطر زنان عاشورا، ویژه، بانو عقیله سلام‌الله است.💔🥀 بگذارید قدری هم با قلب محزون و شکسته زندگی کنیم. تا شاید اینگونه بتوانیم قدری از حال و هوای حضرت سجاد علیه‌السلام را فهم کنیم، که فهمش برای محدودیت این ذهن‌ها، ناممکن است. از آنجا که راضی به غمگین بودنمان نیستید، غذای تبرکی روزی‌مان کردید که اگرچه در ظاهر خوردنی و تمام شدنی‌ست اما حقیقت این است که ما لقمه لقمه نور تناول می‌کنیم و وجودمان روشن می‌شود از معرفت شما که حتی در غذایِ عزای شما چاشنی معرفت مهم‌ترین است و هدف رشد روح است نه سیریِ جسم.✨️ در این روز چقدر پُر بودیم از حس خواهرانگی... این احساس تمرینی بود برای بدل کردنش به حس دخترانگی برای امام عصرمان تا آرامش دل و علت لبخند ایشان باشیم و مهم‌تر، مفید در امر ظهور، ان‌شاءالله💚🤲🏼 🥀🥀🖤🥀🥀 @golabbaton95