eitaa logo
حفظ و دفاع از خون شهداء
421 دنبال‌کننده
94.8هزار عکس
71.6هزار ویدیو
336 فایل
باسلام هدف از کانال مقابله با جنگ فرهنگی و نرم دشمن به سبک زندگی شهدایی _ زنده نگه داشتن یادونام شهدا کمتر از شهادت نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح! 💛 حساس بود روی هایش. اگر احیاناً قضا می شد یا می رفت برای آخر وقت، تمام آن روز ناراحت و پکر بود. منتظر بود از زمین و زمان برایش بلا برسد. 🥀 بعد از نماز صبح هایش هم هر روز، و و می خواند. هر سه اش را. 🥀 برای دعا هم می رفت می نشست جایی که سرد باشد. می خواست چشمانش گرم نشود و خوابش نبرد. می خواست بتواند دعاهایش را با حال و با توجه بخواند. 📚 حجت خدا؛ ۱۱۰ داستانک از ؛ ص ۳۶ 🆔 @naslechaharome
از خوابِ گران خیز 💙 💙 💓 بچه ها را برای بلند می کرد. این بیت را می خواند: ای لاله ی خوابیده چو نرگس نگران خیز! از خواب گران خواب گران خواب گران خیز! 💓 می گفت: «اگر آیه آخر سوره کهف رو بخونین، هر ساعتی که بخواین بیدار می شین.» آمد بالای سرم گفت: «مگر آیه رو نخوندی؟» گفتم: چرا؟! 💓 : «پس چرا دیر بلند شدی؟» درست موقع بود. گفتم: نیت کرده بودم سر اذان بیدار بشم که شدم. 💓 خندید. گفت: «مرد مؤمن، این رو گفتم برای بلند شین!» 📚 مسیح کردستان ، ص72. 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
| دو ركعت عشق 📿 خانم فريده مصطفوى دختر رضوان الله علیه می گوید پدرم براى من تعريف كردند: [در سال 1342 وقتی پاسبان های شاه مرا از قم در نیمه شب دستگیر کردند و مخفیانه با سرعت مرا به سمت تهران می آورند] 💧 در بین راه من گفتم كه نماز [ ِصبح] نخوانده ام. يك جايى نگهداريد كه من وضو بگيرم. گفتند: ما اجازه نداريم. گفتم : شما كه مسلح هستيد و من اسلحه ندارم. 📿 به علاوه شما همه با هم هستيد و من يك نفرم. كارى كه نمى توانم بكنم. گفتند: ما اجازه نداريم. 💧 فهميدم كه فايده اى ندارد و اينها نگه نمى دارند. گفتم : خوب؛ اقلاً نگه داريد تا من تيمّم كنم. اين را گوش كردند و ماشين را نگه داشتند. امّا اجازه پياده شدن به من ندادند. 📿 من همين طور كه توى ماشين نشسته بودم از توى ماشين خم شدم و دست خود را به زمين زدم و تيمّم كردم. نمازى كه خواندم پشت به قبله بود چرا كه از قم به تهران مى رفتيم و قبله در جنوب بود. 💧 نماز با و پشت به و ماشين در حال حركت ! اين طور خود را خواندم. شايد همين دو ركعت من مورد رضاى خدا واقع شود. 📚 علی احمدپور ، نماز خوبان ، داستان 39. ╭❀🕊🌼🍃❀╮