🌙#آخرین_رمضان
برای من ماه مبارک رمضان از دوست داشتنی ترین ماه های خدا بود. چون در این ماه، علیرضا زودتر از همیشه به خانه می آمد.
هرجایی بود
و هرکاری هم که داشت، سعی میکرد موقع افطار خودش را برساند.
لذت بخش ترین ساعت برای من، در یک روزِ روزه داری، زمانی بود که آقا رضا با نان تازه وارد خانه می شد.
مهربانی رضا در ماه رمضان با من و بچه ها جنس دیگری داشت. به من پیشنهاد می داد تا با هم برای بچه
هایی که در مؤسسه جامعه الثقلين مشغول حفظ قرآن کریم بودند، افطاری تهیه کنیم. وقتی کارهای افطار و سحری دیگران را تدارک میدید، در کنارش بودم و برایش دعا میکردم می گفت: « آماده
کردن فضا و امکانات برای کسانی که در محضر قرآن نشسته اند توفیقی است که خداوند به ما داده است، پس باید به بهترین وجه قدرش را بدانی.»
این نوع بندگی کردن های رضا را درک می کردم و از خلوصش لذت می بردم، به کسی نمی گفت که خدمت به قرآن برایش شادی آفرین است. آخرین شب قَدری را که با هم به سحر رساندیم، کنار یادمان شهدای گمنام بهشت زهرا بود.
کسی چه می داند! لابد تقدیر شهادت رضا
همان شب رقم خورد.
🌱#شهید_علیرضا_بابایی
📌اگر می خواید رفیق شهید اراکی خودتون رو انتخاب کنید
و یا با ۲۸۰۰ شهید شهر اراک آشنا بشید کانال گلبرگ سرخ را دنبال کنید.
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh