📝#دلنوشته #راهیان_نور
سلام ای دل نورانی خورشید
سلام شکوفه بهاری
نمی دانم ایا این صفت ها در حد و اندازه شما هست یا نه
اگر نیست به بزرگی خودتان ببخشید
بی مقدمه صحبت هایم را شروع میکنم
خیلی اتفاقی با شما آشنا شدم اولین هفته
ماه مهر امسال توفیق این رو داشتم که با شما اشنا شوم زنگ آمادگی دفاعی بود معلم دفاعی گفت که باید گروه بندی شوید و
نام گروهتان هم باید نام یک شهید باشد
من به اعضای گروه گفتم که من خودم اسم گروه انتخاب میکنم ناگهان کتاب را باز کردم
و با چهره ی زیبا روی شما رو ب رو شدم به بچه ها گفتم شهید دهقانو انتخاب کردم قرار شد هر گروهی درباره ی شهید انتخاب شده کلیپی درست کنند ومن داوطلب شدم که کلیپ رو درست کنم اول درباره زندگینامه
شما مطالعه کردم اولین فیلم را انتخاب کردم و مشغول فیلم شما شدم آنقدر آن فیلم
مرا متحول کرد که یک فیلم ۳۰ دقیقه ای را ۲.۳ بار توی یک روز دیدم و شما خیلی زود دوست شهید من شدین
میخواهم یک تشکری کنم ممنونم که منو متحول کردین و منی که نمازم را دست و پا شکسته میخوندم شما و دوستان شهیدتان باعث شدین که من مثل دوران بچگیم نماز خوان شوم ممنونم که منو به راهیان نور دعوت کردین من سفر راهیان نورم رو مدیون شما هستم اونقدر سفر راهیان نور بهم چسبید که هنوز برنگشته دلتنگ شدم فک نمیکرم که شما شهدای عزیز انقدر دوست داشتنی باشید
منی که اصلا قرار نبود بیام الان دوست ندارم برگردم انقدر حال و هوای جنوب را دوست داشتم که انگار در کربلا بودم انقدر با سخن های راویان ارتباط می گرفتم که انگار خودم در ان واقعه حضور داشتم.
رفیق شهیدم ،شهید دهقان ازت بسیار ممنونم
که من را به این سفر معنوی دعوت کردی
واقعا یکی از بهترین اتفاق های زندگیم بود
برادر شهیدم برایم دعا کنید سلام ما را به ائمه و پیغمبران برسانید من به شما تا اخر عمرم نیازمندم
🔹زینب رضائی
🔹دبیرستان شاهد فاطمه الزهرا
🔹کلاس دهم انسانی
📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
📝#دلنوشته #راهیان_نور
نمیدانم از کجا شروع کنم و از کدام یک از شما حرف هایم را از سر بگیرم...
روز اول گفتند همان شهیدی ک عکسش را در کنارمان میزنند برادر شهیدمان انتخاب کنیم و با او قدم برداریم... همان شهیدی ک گفتم کاش کنارم باشد کنارم بود و کتابچه اش را هم ب من دادند... شهید مجتبی پژمان.
یا همان شهیدی ک خوابش رادیدم در مشهدش کتابش را دیدم و خریدم... شهید جنگروی..
یا همان شهیدی ک شب و روزم است انجا حس کردم.. شهید هادی
کدام شهید را بگویم از عشقم ب کدام شهید بنویسم... فقط میتوانم بگویم عاشقم.. عاشق خاک.!خاکی ک نهرهایی از بلور خونین بر آن جاری شد و قبل از آنکه ب دنیا بیایم مرا برای عاشقی انتخاب کرد.. زیرا دیدم و شنیدم و حس کردم ک ما آنها را انتخاب نمیکنیم.. آنها مارا برای بوسه زدن بر خاکی ک برایش جان دادن انتخاب میکنند...
کنار اروند و روی خاک طلاییه.. هوای شلمچه و بوی کربلای هویزه.. همه را دیدم و شنیدم و حس کردم... دل کندن از مرگ سخت تر بود 🥲 لحظه ای کنار برادران شهیدم لب ب سخن باز کزدم و گفتم.: خودتان میدانید ک دلم جز شما هیچ نمیخواهد میشود همینجا بمانم و دیگر نروم؟ حاضرم سردی خاک و هر چیز دیگر راهم تحمل کنم.. اما لحظه ای بعد جان و دلم نهیبی ب من زد .. ما برای بردن خاک امده ایم اینجا.. همینجا باید ره توشه سفر دنیا را ببندیم و راهی ک شهدا برایش خون دادند را ادامه بدیم... آری انها تکلیفشان را انجام دادند و حالا نوبت ماست 🥲
🔹محدثه فراهانی
🔹دبیرستان شاهد فاطمه الزهرا
📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
📝#دلنوشته #راهیان_نور
گفتم کاش عکس او روی پنجره کنار من باشد پیاده ک شدیم همانجا نصبش کرده بودند کنار وسایل من...
کتابش هم افتاد دست من..
ایا همه اینها اتفاقی است؟
🔹محدثه فراهانی
📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
📝#دلنوشته #راهیان_نور
سفری که به یاد شهداء و دلاوران تاریخساز کشورمان رفتیم، برای من خاطرهای شگفتانگیز و الهام بخش بود. 🚍💖
در کنار همکلاسیها و معلمان عزیزم، پا در مسیرهایی گذاشتیم که روزی رزمندگان دلیر برای حفظ ناموس و وطنمان در آنها جنگیدند. ⚔️🇮🇷 صدای زنگ تفریح در دبستان، خیلی متفاوت از صدای جاری در آن خطه بود. ما در آغوش طبیعتی سرسبز و بکر غرق شدیم و در عین حال یاد و خاطره شهدایی را زنده کردیم که با ایثار و فداکاری خود، امروز ما را در این سرزمین آزاد و آباد قرار دادند. 🌿🌺
وقتی به یاد خاطرات آن روزها میافتادم، دلم برای آنها تنگ میشد. 🍂🥺 در عین حال با احترام و افتخار به آنها نگاه کردم. در کنار موزهها و یادمانها، داستانهایی از شجاعت و فداکاری شنیدیم که بغض را به گلویمان آورد و چشمانمان را پر از اشک کرد. 😢✨
سفر راهیان نور به ما آموخت که همیشه باید قدر آزادی و امنیتی که داریم را بدانیم. 🙏💚 در آنجا، با همدیگر عهد بستیم که این ارزشها را زنده نگه داریم و تاریخمان را فراموش نکنیم. 📖❤️
در پایان، از این سفر برگشتم با آگاهی بیشتر و قلبی پر از عشق به سرزمینم. این تجربه نه تنها یک سفر بود، بلکه مسیری به سوی درک عمیقتری از میهنپرستی و احترامی برای شهدایمان بود. 🌟🌈
دوست دارم همیشه این حس را در خود حفظ کنم و به دیگران منتقل کنم. سفر ما به راهیان نور، یادآور زحمات کسانی است که برای آزادی ما جنگیدند. بیشک این خاطره همیشه در قلبم جا خواهد داشت. 💕🕊️
🔹نازنین زهرا گودرزی
🔹نمونه رویش
📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
📝#دلنوشته #راهیان_نور
بسم الله الرحمن الرحیم
اعتقاد نداشتم به قیام عاشورا یعنی فکر میکردم همیشه ساختگی ذهناست. یعنی اعتقادات کامل داشتم ولی در این مورد کسی نمیتونست منو قانع کنه...
حدود سه هفته پیش گفتند که قراره فقط ۸تا از بچه های مدرسه رو از ۳۶نفر ببرند.
خیلی سخت جورش کردم اما وقتی رسیدن خونه به دلایلی فهمیدم نمیتونم برم و خیلی گریه کردم.
خلاصه که چند وقت بعد اصلا اون اردو کنسل شد و به صلاح نبود.
هفته پیش گفتند که قراره این هفته بریم راهیان نور و اصلا امیدی برای رفتن نداشتم.
خب تا حالا نرفته بودم و خیلی دوست داشتم برم و نمیدونستم چکار کنم.
داخل فضای مجازی میگشتم که یهو دیدم یک ویدیو از مداحی برای امام حسین ع و عهد و پیمان با امام حسین ع هست و ناخودآگاه اشکم اومد. مونده بودم! این اشک اصلا برای چی هست؟
همونجا احساس کردم که یکی گفت خودم حلش میکنم. یهو وقتی که اشکم میومد لبخند اومد روی صورتم. وقت نماز که شد سر جانماز گفتم اقا امام حسین من خیلی شوکه شدم امروز؟ چیشده اخه؟ گفتم اقا امام حسین ع من نمیتونم باور کنم که این اتفاقات سخت برای شما افتاده عین سریال میمونه. نمیتونم باور کنم.
خلاصه که به طور عجیبی تونستم برم. حالا من دارم از راهیان برمیگردم و همیشه با خودم گفتم چطوری اخه!
من داخل راهیان انقدر مطالب و فیلم و عکسهایی دیدم که فهمیدم همه این اومدنها لطف امام حسین ع هست.
کسانی که برای ما رفتند که ما چادرمون از سر نیفته. داخل راهیان انقدر اتفاقات بزرگی افتاد که من واقعا بهش فکر میکنم گریم میگیره و باید بگم واقعا خیلی راه خوبی رو طی کردم...
أَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَومَ الْوُرُود ْ
📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
#دلنوشته
روزی شهید میشی که
تو گلزارشهدا بیشتر از شهر
رفیق داشته باشی🌱
📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
4.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دلنوشته
رفیق اونیه که باهات گلوله بخوره
قهوه خوردن تو کافه رو که همه بلدند...
#دفاع_مقدس
#شهید_کاوه_نبیری
#استان_مرکزی
گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
4.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دلنوشته
تا شهامت رها کردن چشمانداز ساحل را
نداشته باشید، هرگز نمیتوانید از اقیانوس
عبور کنید
#دفاع_مقدس
#غواصان
#استان_مرکزی
گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
4.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دلنوشته
فراموش کردیم سختی مسیرشان را
گم کردیم ..!
ردِّ نگاهشان را ....
#دفاع_مقدس
#استان_مرکزی
گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
4.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دلنوشته
در این سیاهیِ شهر
دل به نگاهِ شما بستهایم
برای ثانیهای ...
لحظهای ...
نگاهتان را از ما نگیرید
#دفاع_مقدس
📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
4.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دلنوشته
خوش به حالشون که دنیا رو به شوخی
گرفتن و رها کردن،
ولی آخرت رو محکم و جدی گرفتن؛
دقیقاً برعکس ما ....
#دفاع_مقدس
#استان_مرکزی
📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دلنوشته
شب عملیات، شب حنابندان رزمندگان
بود. برای آنها عملیات بزمی بود که به
دیدار محبوب ختم میشد.
(حنابندان رزمندگان استان مرکزی قبل از
عملیات خیبر)
#دفاع_مقدس
#استان_مرکزی
📌گلبرگ سرخ کانالی برای معرفی شهدای استان مرکزی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• https://eitaa.com/golbarg_sorkh