✨💐🍀#امام_حسن علیه السلام
نه فقط ثروت خود را نه،که حاتم گونه
شد کریم آن که کرم داشته خاتم گونه
شد کریم آن که به عالم اثرش را بخشید
حیدری مسلک و پیغمبر اکرم گونه
به تماشای تو آن گونه پُر از شوقم که
گونه ام پُر شده از گریه ی شبنم گونه
مجتبایی؟حسنی؟یا که کریم اللهی؟!
ای خدا سانِ ملک زاده ی آدم گونه
کاش از کوچه و غم های تو عبدالزهرا
مقتلی ثبت کند اِبْن مُقَرَّم گونه
گوش که جای خودش سُرخ تر از سُرخ شود
بی گُمان از اثر سیلی مُحکم،گونه
تحت تاثیر از این ضربه پریشان بشود
هم که چشم و مُژه هم دست و سر و هم گونه
ربط دارد به تو و عشق تو در باب حسین
این که شد ماه صفر نیز مُحرَم گونه
رفته از بین اگر بر اثر سُم گونه
از درون زخم شده بر اثر سَم،گونه
#مهدی رحیمی
@golchinmolodiarosimazhabi
💫🌹🌾🍃#امام_حسن علیه السلام
دیشب گذری کردم از کوچه ی میخانه
دیدم همه مستان را دیوانه ی دیوانه
ساقیِ بلاجویان شاداب و لبِ خندان
می داد به سرمستان پیمانه به پیمانه
من بودم و تنهایی در حلقه ی شیدایی
دستی ز کرم آمد ناگاه روی شانه
گفتا منشین خاموش در محفل ما رندان
برخیز غزل خوان شو مستانۀ مستانه
سرمست بخوان یا هو جای نگرانی نیست
مولاست که می بخشد عیدانۀ شاهانه
برخواستم و خواندم یا محسن و یا مُجمِل
ما را بنواز امشب ای لطف کریمانه!
هو هاتفی از یثرب می گفت دم مغرب
افطار بفرمایید از سفره ی جانانه
فرمود کسی مولا فرموده بفرمایید
کردند همه طاعت فرمان ملوکانه
چه سفرۀ رنگینی گسترده به ایوان بود
بسم الله هنگام افطار «حسن جان» بود
ای خال و خط و چشمت تصنیف دل آرایی
نامت حَسن و حُسنت سرچشمه ی زیبایی
هم قامت تو موزون هم صورت تو محشر
پا تا سرت ای مولا! مجموعه ی غوغایی
افلاک همی گردد گِرد قد و بالایت
رخسارْ جهان افروز گیسو شب یلدایی
ای روزی هر روزم وابسته به دستانت
ای کاش که رِزقَم را همواره بیفزایی
اوّل قمر طاها اوّل پسر مولا
اوّل ثمر عشق صدیقه ی کبرایی
ای سفره ی گسترده وی رحمت بی پایان!
ما را بنواز امشب ای رأفت زهرایی
کو حاتم طایی تا پیش تو زند زانو
سالار کریمانی تو حاتم طاهایی
ای حِلم خداوندی اسطوره ی صبری تو
فرمانده بی لشکر سردار شکیبایی
رویای شب و روزم خورشید دل افروزم
عمری ست که با عشقت می سازم و می سوزم
ای نام گران قَدرَت بسم الله قرآن ها
وی جنبش لب هایت آرامش طوفان ها
هر کس غزلی خواند در مِدحَت تو جانا
می بندد و می سوزد دیوان غزل ها را
خورشیدی و چون خورشید سلطانیِ تو محرز
ای سـیطره ات حاکم بر سلطه ی سلطان ها
ای میمنۀ هستی در میسره ی چشمت
وی هم چو علی فاتح در عرصه ی میدان ها
در چـشم بلا خیزت خون همه خوابـیده
ای کشته ی بالفطره از حُسن تو انسان ها
هم عرش تو را خواهد هم فرش تو را خواند
پایی بزن ای عرشی! در گوشه ی ویران ها
لب وا کن و لبیکی آهسته بگو آخر
مُردند به عشق تو این پاره گریبان ها
در پاسخ این پرسش «الملکُ لِمنْ اَلیوم»
رو سوی تو می چرخد انگشت سلیمان ها
فریاد زنم محشر از عمق دل مستم
از طایفه ی عشقم ... مجنون حسن هستم
امشب دل دیوانهْ بی تاب حسن گوید
با دست تهی چشمِ پر آب حسن گوید
عشق تو خیالاتی کرده است مرا آقا
هر شب دل آشفته در خواب حسن گوید
با رحمت و احسانِ چشمانِ پر از خیرت
این عاشق شیدا را دریاب...! حسن گوید
امشب همه ذرات هستی حسنی هستند
خورشید، زُحل، ناهید، مهتاب حسن گوید
کی غلغله می افتد؟ در جان همه عالم...
وقتی لبِ عطشانِ ارباب حسن گوید
ذرات به توصیف اوصاف تو مشغولند
سجاده و تسبیح و محراب حسن گوید
ای محور بخشایش در ماه عنایت ها
ماه رمضان رب الارباب حسن گوید
ای احسن اسماءِ حُسنای خداوندی
درحُسن تو می بینم غوغای خداوندی
#مجتبی روشن روان
@golchinmolodiarosimazhabi
🍃💫🌼🍃#امام_حسن علیه السلام
از ستاره میگیرم اذن احترامم را
می برم زیارت گاه شعر نا تمامم را
عرش تا که می بیند مستیِ سلامم را
یک فرشته می پرسد اسم و رسم و نامم را
من به خاک می افتم لحظهٔ قیامم را
می دهم نشان آن گاه خانه امامم را
من که دست بر سینه هی سلام می خوانم
سائل نمک گیر خانهٔ کریمانم
علم و حلم را در عرش بیم کاسه ای هم زد
هی کرم اضافه کرد از کرامتش دم زد
نور روی او پاشید برق بین عالم زد
صنع بی نظیرش را در تنی مجسم زد
روی صورتش نقشی از نبی اکرم زد
هیبتش که بر او رفت نبض او منظم زد
باطنش که زهرا بود ظاهرش علی گردید
خلقت حسن مثل خلقت نبی گردید
دست سبز احسانش که بهار می بخشد
آیه های انفاقش بی شمار می بخشد
کل زندگیش را دو سه بار می بخشد
او به ما نمی بخشد او به یار می بخشد
به گدا به غیر از این اعتبار می بخشد
بر کویر احساسش سبزه زار می بخشد
چون نمی گذارد او ردی از سپاسش را
سائلی نمی بیند روی ناشناسش را
جذبه های چشمانش چه حکایتی دارد
هر که را که می بیند شوق دعوتی دارد
دست شوق می گیرد؛ چه ارادتی دارد
هر که گشته مهمانش چه سعادتی دارد
سفره اش غذاهای ناب حضرتی دارد
خود میان سفره نیست چون خجالتی دارد
سفره پذیراییش سفره های اربابی
سفره خودش نانی دارد و کمی آبی
استخاره ای کردم جلوه های رنگین داشت
یک شباهتی مثل سوره های یاسین داشت
اسم مستعاری هم بین سوره تین داشت
هل آتای چشمانش آیه آیه مسکین داشت
بین سوره یوسف قصه های شیرین داشت
سوره نگاه او آیه آیه آمین داشت
یک فرشته ای فرمود بس کن این جهان گردی
این حسن که قرآن است در پی چه می گردی
داستان عشق او عمر یک ازل دارد
با دو چشم او تنها عشق راه حل دارد
بین شعر عاشورا بیست و سه غزل دارد
ده بهار و سیزده تا کندوی عسل دارد
تیغ قاسمش گویا ارثی از جمل دارد
با وجود او عباس پهلوان و یل دارد
کاروان عاشورا بی حسن نشد عازم
جلوه حسین اکبر، جلوه حسن قاسم
دست آسمان چیده دست سوره کوثر
میوه های رویایی از درخت پیغمبر
پس تو عزت عرشی از بهشت هم برتر
تو بهشت بابایی زیر سایه مادر
گاه جنت الزهرا گاه جنت الحیدر
پس تو را نمی خوانیم یک غریب بی لشگر
تو که لشگری برتر از فرشته ها داری
هر که دیده ات گفته هیبت خدا داری
عده ای تو را حوض سلسبیل می خوانند
عده ای تو را یکتا؛ بی بدیل می خوانند
عده ای تو را پیوسته خلیل می خوانند
یا که منجی موسی بین نیل می خوانند
عده ای که خود را اصحاب فیل می خوانند
مثل خود تو را آقا هی ذلیل می خوانند
تو عزیز زهرایی تو که تاج سر هستی
گر چه خون دل خوردی گر چه خون جگر هستی
صحبت از غریبیِّ، مرد خون جگرها شد
باز روضه مردی که غریب و تنها شد
باز روضه آقا روضه های زهرا شد
باز بین یک کوچه مادری رو به اعدا شد
ناگهان جسارت ها کینه ها هویدا شد
مادری زمین خورد و قامت پسر تا شد
بین کوچه این کودک گرد و خاک بر پا کرد
زیر دست و پا افتاد جان فدای زهرا کرد
#رحمان نوازی
@golchinmolodiarosimazhabi
#امام_حسن علیه السلام
🔸🌼🍂🔸🌼🍂🔸
تا نشستم با ادب هر بار، پای سفره ات
شد کرَم پشتِ کرَم تکرار، پای سفره ات
راه دادی و چه تحویلم گرفتی باز هم
چشم پوشی کردی از بدکار، پای سفره ات
من گدایی نابلد! أنت کریم إبن کریم
روی چشمانم قدم بگذار، پای سفره ات
همنشینِ زائران و دوستدارانت شدم
تازه شد با أغنیا دیدار، پای سفره ات
با جُزامی هم-غذا شد دستهایِ گرم تو
قاسِمت(ع) نان خورد با بیمار، پای سفره ات
شیوهٔ نَقلِ حدیثت در عمل بود و نشست-
جملهٔ «ألجّار ثمّ ٱلدّار»، پای سفره ات
نان-خورِ عهد قدیم ِ خانه ات هستم اگر
پرورش دادم برایت یار، پایِ سفره ات
روزیِ بی منّتِ فرزندهایم دست توست
با همان پیمانهٔ سرشار، پای سفره ات!
#مرضیه عاطفی
#امام_حسن علیه السلام
🌸🌱🌾🌸🌱🌾🌸
پیچیده در این کوچهها عطر عبایت
همراه با نجوای زیبای دعایت
با نان و خرما ميرسي، من هم يتيمم
اما نه خرما، مست دستان کريمم
ميزد به پايت بوسه لبهاي مدينه
اي خوش به حال نيمه شبهاي مدينه
دیدم هوای چشمهایت کوثری بود
بر شانهات شال شکوه حیدری بود
ای آسمانها، محو صحن خاکی تو!
قلب زمین، غرق دل افلاکی تو
عطرت، دل از من برده بود و مینوشتم:
سرمست آقاي جوانان بهشتم
دیدم که عالم غرق ذکر «یا حسن» شد
باران هم آوا با هوای قلب من شد
شوق دلم را، شور چشمانت، غزل کرد
نامت، مرا سرمست عهدی در ازل کرد
من در زمان آوارهی آن لحظه هستم،
آن دم که دستان تو «قاسم» را بغل کرد
روح تو را از نور زهرا آفريدند
از اسم تو اسماء حسنا آفريدند
نامِ حسن، يعني تمام حُسن دنيا
حالا من و دست کريم آل طاها
در دستهايت ياکريمان لانه دارند
وقت قنوتت قدسيان پيمانه دارند
ای آسمانها، محو صحن خاکی تو!
قلب زمین، غرق دل افلاکی تو
عطرت، دل از من برده بود و مینوشتم:
سرمست آقاي جوانان بهشتم
#قاسم صرافان
🍃🌹✨🍃#امام_حسن علیه السلام
دست های کریم تو فهماند
که سخاوت به مال و ثروت نیست
در تواریخ مثل تو هرگز
هیچ کس صاحب کرامت نیست
از پس پرده دست های شما
علت قلب های شاد شده
حاتم طایی از کرامت تو
صاحب شهرت زیاد شده
دست اعجاز پیش تو عجز است
چه کسی از تو سر در آورده ؟؟
جبرئیل از سلام سمت بقیع
در هوای تو، پَر در آورده
«حُسن» را نام تو «حَسن» کرده
بر گناهان ثواب را بچشان
بر شب خشک این کویر بیا
بارش آفتاب را بچشان
دست هایت،به خوب و بد بخشید
لطف دست تو مثل خورشید است
در روایات خوانده ام ، آقا
هستی اش را سه بار بخشید است
بر فقیران شهر، سفره ی تان
درد را التیام می داده
از تواضع امام عرض و سما
به جزامی سلام می داده
رُکنی از رُکن های آل کسأ
با وجود تو استوار شده
مادرت فاطمه چه خوشحال است
پسرش مرد کارزار شده
صلح تو از نبودن یار است
جرأتت را جمل همه دیدند
دست بردی به قبضه ی شمشیر
علم را با عمل همه دیدند
ای که دادی جواب ،بی پرسش
تشنه گان را به آب هم برسان
ما دعاییم ای عزیز خدا
بر دعا استجاب هم برسان
#علی اصغر یزدی
#امام_حسن علیه السلام
🍃🌴🌷🔸🍃🌴🌷🔸
وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد
باید که تو را فاطمه مادر شده باشد
جد تو نبی بود نه اینطور بگویم
شک نیست که جد تو پیمبر شده باشد
جز بر در این خانه ندیدیم امامت
تقسیم میان دو برادر شده باشد
خورشید سفالی ست که در سیر جمالی
از بوسه بر این گونه منور شده باشد
بو میکشم ایام تو را- باید از اخلاق
یک تکه تاریخ معطر شده باشد
ای حوصله محض چه تشبیه سخیفی ست
با حلمت اگرکوه برابر شده باشد
با اینکه قضا دست تو را بست ندیدیم
جز آنچه بخواهی تو مقدر شده باشد
از عمر تو یک روز جمل آیه فتح ست
با صلح اگر مابقی اش سر شده باشد
فریاد سکوت تو چه آهنگ رسایی ست
شاید پس از آن گوش جهان کر شده باشد
دق داد محبان تو را گرچه سکوتت
غوغای تو روزیست که محشر شده باشد
روزی که به اعجاز تو مبهوت بمانند
شک ها همه تبدیل به باور شده باشد
خون جگرت ریخت نه در تشت که در دشت
داغ گل سرخیست که پرپر شده باشد
در مکتب تو رشد سریع ست عجب نیست
فرزند تو هم قامت اکبر شده باشد
آن چشم که گریان نشود روز قیامت
چشمیست که از غصه تو تر شده باشد
باور نتوان کرد که خاکیست مزارت
جز آنکه ضریح تو کبوتر شده باشد
ای جان علی ریشه غم را بکن از دل
هرچند که اندازه خیبر شده باشد
#هادی جانفدا
#امام_حسن علیه السلام
🌷🍁🌸🍃🌷🍁🌸🍃
مادر شده ای اهل جهان مادر دنیا
از شوق ببین سبز شده ساغر دنیا
این شاه کرم کیست که از عرش گذشت و
آمد به زمین تا که شود سرور دنیا
گفتند به ماه رمضان ، ماه مبارک
بگذاشت قدم تا که حسن بر سر دنیا
ای اهل جهان دوره یوسف به سر آمد
ماه علی و فاطمه شد دلبر دنیا
هم شادتر از شاد شده ، هم متحیر
انگار ظهورش نشده باور دنیا
تبریک به عشاق که بدجور فرو رفت
در لاک حسادت زن فتنه گر دنیا
یک بار ِ دگر رفت ز رو دشمن ابتر
امشب که خدا داد ولیعهد به حیدر
من از کرم حضرت زهرا حسنی ام
هر روز کنم شکر خدا را حسنی ام
انگار که پاداش حسینی شدن این است
مانند علی اکبر و سقا حسنی ام
او با کرمش داد به من جان دوباره
تا هست نفس مردم دنیا حسنی ام
دیدم همه ی ناشدنی ها شدنی شد
غم نیست میان دل من تا حسنی ام
اصلا به دلم نیست غم و غصه فردا
حتما شده خوشبختی ام امضا حسنی ام
یک عمر گناهم حسنه گشت همین که
گفتم به مناجات : خدایا حسنی ام !
آقا نبری آبرویم را به قیامت
گفتم به همه مردم دنیا حسنی ام
یک عمر عطا و کرمت داد نجاتم
ای شاه قدم رنجه نما وقت حیاتم
از هرچه که آید به خیالم سری آقا
از هر چه که آرم به زبان بهتری آقا
هر کس به تو دل داد در این دوره زمانه
هرگز نشود بسته به رویش دری آقا
سادات همه مادری هستند ولیکن
اندازه تو نیست کسی مادری آقا
بر دوش حسینت بدرخشد عَلَم تو
داری چه علمدار و عجب لشکری آقا
در پاسخ دشنام فقط لطف نمودی
والله ِ که آئینه پیغمبری آقا
کوچک تر از آنم که تو را مدح نمایم
تو معجزه ای ، بی بدلی ، محشری آقا
باید که تو را مدح کند حضرت حیدر
خوب است دهد قیمت زر را خود زرگر
لرزید ز پا تا به سر ِ لشکر کفار
هر وقت بنا شد که بگردی تو علمدار
در جنگ جمل بود که ماندند خلایق
هستی تو حسن یا که علی حیدر کرار
همراه ابالفضل و حسینت که بیایی
کار سپه کفر شود زار تر از زار
از بی کسیت غم نخور ای مرد حماسه
کس نیست حریف تو چه بی یار ، چه با یار
عالم به علی نازد و مولا با ابالفضل
چون یاد گرفته ز حسن شیوه پیکار
افسوس که گفتیم کم از قدرت بازوت
از ما بگذر جان حسین ، حضرت سردار
وقتی چنین گشته پر آوازه سکوتت
دیگر چه کند خشم و جلال و جبروتت
قربان تو و قصه جانسوز غم تو
حتی به غم و غصه رسیده کرم تو
حالا که دل سنگ شده آب ز داغت
من آمده ام تا که شوم محتشم تو
ای حیدر بی چاه ، چه آمد به سرت که
گشته است چهل سال سکوت هم و غم تو
مربوط به آن نعره سیلی است به کوچه
این آه ، به لب داشتن ِ دم به دم تو
گردد ز همه سینه زنان پیر تر از چه
هر کس که شود سینه زن پا علم تو
ما سوختگانیم مُردّد که بمیریم
از غصه بی یاری تو یا حرم تو
هر چند شدی کشته تو در خانه ات آقا
لبریز به کوچه شده پیمانه ات آقا
#محمد حسین رحیمیان
#امام_حسن علیه السلام
🍂🌹🍀🌼🍂🌹🍀🌼
انگار بنا نیست گرفتار نباشیم
باشیم ولی اینهمه بیمار نباشیم
آنقدر خدا داد به ما از درِ این بیت
تا جز به همین خانه بدهکار نباشیم
آنکه دلِ شب شمع برافروخت در این بزم
پروانهیمان کرد که سربار نباشیم
ما پشتِ درِ خانهی یک مردِ کریمیم
ای شُکر گدائیم که بیکار نباشیم
بی ما به غذا لب نزند آب ننوشد
وقتی سرِ آن سفرهی افطار نباشیم
او آمده تا سر بکشم جامِ علی را
او آمده تا نعره کشم نامِ علی را
حیرت زدهام از دمِ دیوانهی حیدر
هِی در زدهام بر درِ میخانهی حیدر
در بحث مقاماتِ مقامش چه رفیع است
خاکستر جاماندهی پروانهی حیدر
تقصیرِ شرابی است که خوردیم از اول
روزی که خدا ریخت به پیمانهی حیدر
انگار خدا آمده در خانهی زهرا
یعنی که علی آمده در خانهی حیدر
زهرا به دلِ کعبه نرفت اینکه بدانند
هرگز نرسد کعبه به کاشانهی حیدر
سوگند به زهرا پسرصف شکن اوست
از تیغ دودم تیغهی اول حسن اوست
برخیز که مهتاب هم از خواب پریده است
برخیر که خورشید در این خانه دمیده است
یکبار نبی گفت و دگر بار علی گفت
یک صبح اذان از دو موذن که شنیده است
کعبه به دلش ماند چه میشد که دوباره
میدید که در پایِ حسن سینه دریده است
تو آمدهای تا که ببینیم پس از این
هر کوچهی این شهر به بن بست رسیده است
"مارا چه تماشاست که خورشیدِ جهانتاب
گردن به تماشای تو هر صبح کشیده است"
ما از تو نوشتیم بخوانند علی کیست
تو آمدهای تا که بدانند علی کیست
بگذار که دلها پِیِ اهوالِ تو اُفتند
بگذار که سرها همه پامال تو اُفتند
بردار نقاب از رُخَت ای سبز قبایم
تا کعبه پرستان همه دنبالِ تو اُفتند
هربار که در زلفِ تو پیچید نسیمی
یک شهر به دنبال پرِ شالِ تو اُفتند
حق میدهی ای عینِ علی اینهمه موسی
از جذبهی یک جلوهی تمثال تو اُفتند
جبریل کجا جمع رسولان همه جمع است
تا اینکه فقط زیرِ پر و بالِ تو اُفتند
سوگند که با خود حَسنینی و حسینی
تو قبلهی بینالحرمینی و حسینی
گفتم که بخوانیم احدایثِ شما هست
این بند نوشتم سخنت پیشهی ما هست
گفتید که دروازهی ایمان پدرِ توست
یعنی که علی هست اگر قبلهنما هست*
گفتید که جهل است نداری و فقیری
گفتید که با عقل ادب هست غنا هست**
اخلاق خوشَت گفت که بهتر زِ همین خُلق
عِیشی نبود خُلق تو از خُلق خدا هست**
از کِبر و حَسد حرص و ولع نهی نمودی
گفتی که هلاک است اگر این سه خطا هست***
روحالقدس امشب به لبم قالَ حسن گفت
از صبرِ حسن صلح حسن حال حسن گفت
سوگند محال است که غم داشته باشی
تا سر به درِ اهل کَرم داشته باشی
از حسرتِ ما بود که گفتیم یکی نه
باید که شما چند حرم داشته باشی
در کشورم اولادِ شما غرقِ ضریحند
باید که به گِردِ خود عجم داشته باشی
خط میخورد امشب همهی بارِ گناهم
وقتی که به دستت تو قلم داشته باشی
من از دل خود نامِ تو گفتم جگرم سوخت
باید که حرم در جگرم داشته باشی
از غربتِ تو پُر شدهام تا بگذاریم
چون چار امامید چهل گوشه بسازیم
من که بلدم کارگری میکنم آقا
تا صحن شما باربری میکنم آقا
وقتی که حرم ساخته شد کار زیاد است
با پلکِ خودم رفتگری میکنم آقا
خادم شوم و با پَرِ جبریل به دستم
زوارِ تو از غصه بَری میکنم آقا
پایینِ ضریحت بنشینیم و بسوزیم
یاد از پدرِ بی پسری میکنم آقا
در کربلا نَه شبِ جمعه به کنارت
با یادِ علی نوحه گری میکنم آقا
باید که جگر جمع کنم یا پسرم را
باید که پسر جمع کنم یا جگرم را
حسن لطفی
"صائب
این بند مربوط به احادیث زیر است
قال ابامحمد حسن ابن علی علیه السلام:
*إِنَّ عَلِیا بابٌ مَنْ دَخَلَهُ كانَ مُؤْمِنًا وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كانَ كافِرًا.»
على(علیه السلام) دروازه ایمان است، هر كه داخل آن شد مؤمن و هر كه خارج از آن شد كافر است.
ریاص الابرار ج ۱ص۱۱۵
لا غِنى أَكْبَرُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ مِثْلُ الْجَهْلِ وَ لا وَحْشَةَ أَشَدُّ مِنَ الْعُجْبِ، وَ لا عَیشَ أَلَذُّ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ.»
هیچ بى نیازى اى بزرگتر از عقل و هیچ فقرى مانند جهل و هیچ وحشتى سخت تر از خودپسندى و هیچ عیشى لذّت بخشتر از خوش اخلاقى نیست.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 111 ،
لا أَدَبَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لاهِمَّةَ لَهُ، وَ لا حَیاءَ لِمَنْ لا دینَ لَهُ.»
كسى كه عقل ندارد، ادب ندارد و كسى كه همّت ندارد، جوانمردى ندارد و كسى كه دین ندارد، حیا ندارد.
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 111 ،
هَلاكُ النّاسِ فى ثَلاث: أَلْكِبْرُ، أَلْحِرْصُ، أَلْحَسَدُ.
فَالْكِبْرُ هَلَاكُ الدِّينِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْلِيسُ
وَ الْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ
وَ الْحَسَدُ رَائِدُ السُّوءِ وَ مِنْهُ قَتَلَ قَابِيلُ هَابِيلَ.
هلاكت و نابودى مردم در سه چیز است:كبر، حرص، حسد.
تكبّر كه به سبب آن دین از بین مى رود.
#امام_حسن علیه السلام
🌱💐🍀✨🌱💐🍀✨
دلم درگیر ذکری شد سرورآور
شراببیغششیرینشورآور
همانخورشیدظلمتسوز نورآور
گلدشتودمنعشقاست
کریمذوالمننعشقاست
علیوفاطمه شادند
مولاناحسنعشقاست
عسلتر از عسل ذکر حسنجان است
قبولیعمل ذکر حسنجان است
دَم جنگ جمل ذکر حسنجان است
حسن هوهوی مستانه
حسن ساقی میخانه
حسن شمعوپیمبرها
به دورش همچو پروانه
علی خورشیدحقاستوقمرپرور
صدفزهرا، علی دُروگهرپرور
امیر بینظیر شیرنرپرور
حسنحیدر، حسنزهرا
حسنپیغمبر طاها
همه از خاک پایینتر
حسنبالا، حسن والا
شجاعت با حسن اینبار معنا داشت
حسن؛ بازوی مرحبکش چومولا داشت
فقط او از خدای خویش پروا داشت
حسنمکنت، حسن دولت
حسنعزت، حسنشوکت
حسن در فتنهها بوده
علیهیبت، قَدَرقدرت
حسن حق کریمی را ادا کردهست ایمردم
برای دشمنش هم سفره وا کردهست ایمردم
سه دفعه، نصفمالش را عطا کردهست ایمردم
بهشتاستاو، نعیماستاو
عطوفاستورحیم استاو
امام سفرهدار حق
کریماستاو، کریماستاو
حسن سجادهاش عرش خدا باشد
ز هرچه جز خداوندش جدا باشد
برای شیعه صبرش مقتدا باشد
حسنروحاستوپروازاست
حسنمفتاحهر رازاست
حسنصلحش به واللهِ
امام کربلاساز است
چه شد در وعدهی زر معرفت گم شد
حسادت با خیانت در تفاهم شد
حسن درگیر بدعهدی مردم شد
نهیارویاوریمانده
نه یکغمپروری مانده
نه در خانه برای او
وفای همسری مانده
که میداند چه اندازه حسن خونجگر خورده
دلش را ضربهی دستی درونکوچه آزرده
همان دستی که هوش از مادر مظلومهاش برده
خودم دیدمکه در لرزید
لگد خورد و پدر لرزید
صدا زد فضه را مادر
دلمن بیشتر لرزید
#امیر عظیمی
#امام_حسن علیه السلام
🌾🌷🌼🍀🌾🌷🌼🍀
باید که غزل هم ثمری داشته باشد
بر حال خرابم اثری داشته باشد
با شعر فقط عرض ادب می کند این دل
بد نیست گدا هم هنری داشته باشد
ای کاش که آقای کریمان دو عالم
بر نوکر خود هم نظری داشته باشد
هرآنکه مشرف به بقیعش شود امشب
از غربت او چشم تری داشته باشد
حتی نگذارند که بر قبر غریبش
صحن و حرم مختصری داشته باشد!!
# محسن زعفرانیه
#امام_حسن علیه السلام
🍀✨💐🌱🌾🍀✨💐🌱🌾
می شَوَم دلتنگ، مانندِ هَوای کوچه ها
هر زمان یادی کُنم از ماجَرای کوچه ها
کودکی بودم که با غُربت دلم پیوند خورد
تا شُدم با مادرِ خود آشِنای کوچه ها
سال ها هم بُگذَرَد، در گوشِ من پیچیده است
نعره های زشتِ مَردِ بی حَیای کوچه ها
بیشتر از سیلیِ او بر دلم آتش زَنَد
بی تفاوت بودنِ همسایه های کوچه ها
قَدِّ من کوتاه بود و دیدم آنجا شُد بلند
دستِ ثانی، آهِ مادر، وای وایِ کوچه ها
مادرم می گفت: جانِ مُجتبی چیزی مَگو
با علیِ غیرتی، از ناسِزایِ کوچه ها
آسمان را مِه گرفت و می کِشیدم در غُروب
مادرم را سوی خانه، پا به پای کوچه ها
#رضا رسول زاده
#امام_حسن علیه السلام
🌾🌸🍁💐🌾🌸🍁💐
آئینه جمال و جلال خدا، حسن
مبهوت ذات اقدس حق ز ابتدا، حسن
سرتا به پا تجلی نور هُدا، حسن
پا تا به سر حقیقت در حق فنا، حسن
یک دم خدا «ألَسْتُم» و یک دم «بلیٰ» حسن
افتاده دل به دام سیه زلف در شکن
کز عِطر او رسیده نصیبی به هر خُتن
ما را چه جای صحبت از آن شاه پر مِحَن
کو بر دلش نشسته دوصد داغ در وطن
ورد لب غریب به هر کوی یا حسن!
مهرش کنار چشمه چشمش روان شده
کوه کرم اَریکه آتش فشان شده
«حُکمش مدار دایرۀ کُنْ، فَکان» شده
خجلت زده سپهر، کران تا کران شده
بر سفره اش نشسته امیر و گدا، حسن
او را جمال طلعت شمسش زبانزد است
مه رو، کشیده ابرو و گیسو مُجعّد است
در بُهت رفته عالم و آدم مردّد است
کاحمد حسن وَ یا حسن آیا محمّد است؟
یا مجتبی محمّد و یا مصطفی حسن!
خاک درش به فرق شهان تاج افتخار
گوید تبارک اللَه از این خلق، کردگار
چون روی او بدیدم و آن زلف تابدار
«آمنتُ بالّذی خَلَق اللّیلَ و النّهار»
سیّد، زکّی، تقیّ، امین، مجتبی، حسن
**
مست شراب جام ازل، شاه لم یزَل
نامش هزار مرتبه احلیٰ مِن العسل
شمشیر شیر معرکۀ شیر با جمل
خیزد دوباره بانگ فَفِرّوا إلی الجبل
تا میرسد مخاتمه اشقیا، حسن
#امیر حسین کمال زارع
#امام_حسن علیه السلام
💫🍃🔸🌸💫🍃🌸🔸
هر نفس آه دل خسته ی ما یا حسن است
در نجف زمزمه ی اهل ولا یا حسن است
نقش سربند علمدار وفا یا حسن است
رجز سینه زن کرببلا یا حسن است
با حسن در تب و در شور و نواییم همه
با حسن سینه زن کرببلاییم همه
مستی اهل ولا از لب جام حسن است
عزت دین نبی عزت نام حسن است
باغ فردوس گلی از سر بام حسن است
کربلا جلوه ی منشور قیام حسن است
یا حسن ذکر حسین است به پنهان و عیان
نام او عزت دین است نه نام دگران
حُسن او حُسن خداوند ز پا تا به سر است
بر در شهر علی اوست که مفتاح در است
مونس روز و شبش آه دل و چشم تر است
او جگر پاره زهراست اگر خون جگر است
کرمش شهره شد و بر همه ی دهر رسید
از سر سفره ای او نان به همه شهر رسید
او کریم است ولی غربت او بیشتر است
با غم از کودکیش الفت او بیشتر است
داغ مادر به دل خلوت او بیشتر است
در دل خانه غم و محنت او بیشتر است
عوض اینکه غم از سینه ی او بردارد
همسرش غصه و غم بر دل او بگذارد
عاقبت زهر نشست و دل مولا خون شد
خون چهل ساله ز کنج لب او بیرون شد
تشت از خون دل حضرت او هامون شد
چه بگویم که ز داغش دل زینب چون شد
گر چه زهر آمد و شد کشته امام دو سرا
کشته شد روز دوشنبه پسر شیر خدا
خون دل بود که گردید روان از دهنش
رفت با اشک ابوالفضل به تابوت تنش
بر دلش بود شود کرببلایی بدنش
تیرباران شد و شد دوخته جسم و کفنش
روضه می خواند که لایوم ز روز تو حسین
کنج گودال می آید چه به روز تو حسین
#ناصر شهریاری
#امام_حسن علیه السلام
✨🌸🍁💐✨🌸🍁💐
فرو می ریزد امشب از نگاهت بغضِ سنگینم
چنان محصور در اشکم که جایی را نمی بینم
دلم خون است از صحن و سرای بی نشانِ تو
تو می بینی که می سوزم تو می دانی که غمگینم
رواقت را تصوّر می کنم در خاطرم گاهی
دلم می خواهد آنجا رو به روی روضه بنشینم
پُرم از گریه آری مقتلِ تاریخِ اندوهم
که من مجموعه ای از دردهای تلخِ دیرینم
در آغوش دعا می گیرم امشب آن ضریحت را
به گردش در طوافم تا سحر فریادِ آمینم
دلم می خواهد اینجا معتکف باشم کنارِ تو
که بی شک می رسد از سمتِ چشمانِ تو تسکینم
جهانم از تو آباد است دنیای منی بی شک
تویی آرامشِ جانم تویی آن دین و آیینم
چنان دلگرمِ آن لطفِ فراوانم که می گویم
همین یک شعر در وصفِ تو خواهد کرد تضمینم
اگر بیتی نباشد حاوی مدحِ تو ننویسم
اگر جایی نباشد محفلِ ذکرِ تو ننشینم!
#هستی محرابی
#امام_حسن علیه السلام
🍃🔸🌷🍃🔸🌷🍃🔸🌷
ای شاه کریمی که کرم در به در توست
حاتم به گدایی همه جا پشت سرتوست
ما شیعه چشمان تو با گوشه نگاهیم
اینها همه از لطف و عطای پدر توست
من ایل و تبارم زقدیم خادمتان بود
این دولت شاهی زقضا و قدر توست
تو سید و سالار جوانان بهشتی
پس سید اشباب جهان گل پسر توست
یک کودک ده ساله شده زینت گودال
این یاور جانباز حسینی ثمر توست
با صلح شما روزی ما کرب و بلا شد
هرجا که حسینیه بپاست بانظر توست
سرفصل گداییِ همه ماه حسین است
پایان عزا و صله اش با صفر توست
آقای اباالفضل تو بخوان ذکر فرج را
چشمم به ره حجت ثانی عشر توست
#سعید سلگی
#امام_حسن مجتبی علیه السلام
🌱🌼🌷🌱🌼🌷🌱🌼🌷
عاشق آن است که در بند نگارش باشد
روز و شب خاطر معشوق کنارش باشد
سر به کف گیرد و آمادهء دارش باشد
ادعایی نکند خاک و غبارش باشد
دارم از پر زدن از عشق سخن می گویم
عاشقان شکر خدا باز حسن می گویم
این حسن کیست؟ بخوان قبلهء اهل کَرَمش
این حسن کیست که زنده است مسیحا به دَمَش
انبیاء سر بگذارند به خاک قَدَمش
اولیاء سینه زنانند به زیر عَلَمش
سخن این است که ما تا به بدن جان داریم
روی لبها همگی ذکر حسن جان داریم
کار اسلام بدون تو تمام است حسن
که قعود تو همان اوج قیام است حسن
مصطفی گفت به هر نحو امام است حسن
بی تو نان خوردن ما نیز حرام است حسن
نان اگر هست فقط نان کرم خانهء توست
عاقل آن است که شوریده و دیوانهء توست
خادمت مُلک و مَلک،مست نگاهت ملکوت
ای حسین بن علی محضر تو غرق سکوت
آرزو داشت دعایش بکنی وقت قنوت
تویی آن روضهء سر بستهء بین تابوت
اشک چشمان تو سرخ است چنان یاقوت است
چهارده قرن شده غربت تو مسکوت است
اشک تو دُرّ و گُهر،آب دهانت تسنیم
محضر تو همهء مُلک الهی تسلیم
هر چه را هست خدا کرده به دستت تقدیم
کار را داده خدا دست کریم بن کریم
هر چه را داشتی آقا همه را دادی رفت
دست شامیّ و جذامیّ و گدا دادی رفت
درد ما نیز به دست تو دوا خواهد شد
گره کار به چشمان تو وا خواهد شد
حاجت دیدن صحن تو روا خواهد شد
در بقیع گنبد و گلدسته بنا خواهد شد
به امیدی که بیایم حرم ان شاءالله
به زمینِ تو بیفتد سرم ان شاءالله
در وطن هستی و افسوس کسی یارت نیست
هیچ کس نیست که در نیّت آزارت نیست
این همه ظلم به واللهِ سزاوارت نیست
غم عالم به دلت مانده و غمخوارت نیست
خانه رفتی که نمایی نفسی را تازه
هست در خانه ات اما غمِ بی اندازه
حق تو نیست که دارد جگرت می سوزد
آنچنان زهر اثر کرده سرت می سوزد
اشک آتش شده و چشم ترت می سوزد
خانهء کودکی ات در نظرت می سوزد
آتش زهر کجا آتش در بیشتر است
زن اگر در دل آتش برود درد سر است
همه عمر شما با غم مادر سر شد
علت گریهء بی خاتمه ات یک در شد
مادری رفت،دری سوخت،گلی پرپر شد
پشت آن در به خدا مادرتان مضطر شد
با حسن گفت حسین مادرمان در خطر است
زن اگر در دل آتش برود درد سر است
#مجتبی شکریان
#امام_حسن علیه السلام
🌱🌼🌺🌱🌼🌺🌱🌼🌺
کبوترانه رسیدم به آسمان شما
سلام می دهم از دل به آستان شما
چه عاشقانه نشستم کنار خوان شما
میان سفره ی ما هست آب و نان شما
به زیر لب همگی ذکر ربّنا داریم
چه التماس دعاها که از شما داریم
رسیده ای که همیشه پناه من باشی
کریم باشی و امّید مرد و زن باشی
نسیم روح خدا در کویر تن باشی
رسیده ای که امام همه " حسن" باشی
تو آمدی که خیالم همیشه آرام است
کسی که بی تو بماند همیشه ناکام است
سپرده ام دل خود را به دست دلدارم
من از ولایتتان دست بر نمی دارم
منی که روزه گرفتم به نیّت یارم
حسن حسن شده ذکر زمان افطارم
طواف می کنمت در مدار ماه خدا
کریم آل عبا سفره دار ماه خدا
تویی که صاحب این سفره های خیراتی
برای اهل سحر اسوه ی مناجاتی
طلوع نور خدا جلوه ی عباداتی
عزیز حیدر و زهرا بزرگ ساداتی
همیشه می رسد از چشم هایتان برکات
نثار مقدمتان هدیه می کنم صلوات
برای مساله ی عشق راه حل هستی
مشوّق همه در بهترین عمل هستی
تویی که شیر نبردیّ و بی بدل هستی
جوان شیر خدا فاتح جمل هستی
میان خانه ی گل ها تبسّم یاسی
مرید حضرت حیدر مراد عباسی
دعای این دل بی تاب من شده دائم
خدا کند که شبی با عنایت قائم (عج)
به رسم عرض ارادت شبی شوم خادم
کنار صحن ؛ ورودی حضرت قاسم
به هر مژه بکشم خاک آستانت را
ببینم آمد و شدهای زائرانت را
تو صاحب کرمی اوج رحمتی مولا
تو صاحب علمی مرد غیرتی مولا
اگرچه بی حرمی اهل غربتی مولا
همیشه محترمی با صلابتی مولا
همیشه بانی هر سفره ی کرم هستی
میان سینه ی ما صاحب حرم هستی
در این شبی که نشستیم غرق خوشحالی
در این شبی که گرفتیم دور هم فالی
در این شبی که به ما داده شد پر و بالی
مدافعان حرم جای سبزشان خالی
به گوش می رسد العفوهای هر شبشان
هنوز روضه ی لایوم مانده بر لبشان
شروع روضه ی لایوم روضه ی گودال
هجوم نیزه و شمشیر وپیکری پامال
حرامیان همه رفتند در پی خلخال
چه ها گذشته به اهل حرم... زبانم لال
همینکه مجلس روضه شبی به پا می شد
مدینه با نفست خاک کربلا می شد
#اسماعیل شبرنگ
#امام_حسن علیه السلام
🌺🍃🔸🌺🍃🔸🌺🍃🔸
پرواز می کنم به خدا با حسن حسن
دردم همیشه گشته دوا با حسن حسن
مانند سال های گذشته قبول کرد
زهرا حسین حسین مرا با حسن حسن
بالاترین سعادت عالم به ما رسید
پر شد همیشه سفره ما با حسن حسن
این حاء و سین و نون به خدا اسم اعظم است
حاجت همیشه گشته روا با حسن حسن
روز دهم تمامی اشرار کوفه را
می کشت سید الشهدا با حسن حسن
بردند لذتی دگر آنانکه اربعین
رفتند سوی کرببلا با حسن حسن
ما نذر کرده ایم که روزی بنا کنیم
بین بقیع صحن و سرا با حسن حسن
#محمد حسین رحیمیان
#امام_حسن علیه السلام
🍃✨🌱🌹🍃✨🌱🌹
شاداست پیغمبرکه یک گوشه جگردارد
وشادترحیدرکه چون او یک پسردارد
زهرانگوکه قنددردل آب کرده چون
ازبخشش این گلپسربی بی خبردارد
زینب دگرقرص است قلبش چونکه میداند
درزندگانی همچو او یک سایه سر دارد
درجنگ صفین آنقدرچون برق آمدکه
فرصت نشددشمن ببیند او سپردارد؟!
آری حسن آن مهربان آقای خوبی که
چون من گدایان زیادی دوروبردارد
آقابه جزتوکیست آن صاحب عطایی که
ازحال و روز قلب زارمن خبردارد
حالاکه چندین قرن ازهجرتو بگذشته
شیعه دلی ازغربت تو پر شرر دارد
"قبرتورا مهجور میدارند و میگویند
اوشیرصفین است قبرش هم خطردارد"
مانوحه میخوانیم و میگرییم و میدانیم
این گریه ها یک روزآقاجان اثردارد...
#محمد کابلی
#امام_حسن علیه السلام
🌷💫🌾🌷💫🌾🌷💫🌾
رمضان سفره احسان خودش را انداخت
سفره را با قدم یوسف زهرا انداخت
تازه از نیمه ماه است سرآغاز کرم
پس حسن سفره اکرام به هر جا انداخت
آمد و شهر مدینه نفسی تازه گرفت
شور و حال دگری بر دل شیدا انداخت
با نگاهش دل زهراست که آرام شده
چون نظر در نظر حضرت زهرا انداخت
مصطفی بوسه گرفت از رخ همچون عسلش
اینچنین بر رخ او یک گل زیبا انداخت
مرتضی شاد شد و "حَول ولا.."یی خواند و..
بر کف دست گدا سکه ی اعلا انداخت
ماه تصویر خودش را به دو چشمانش دید
بعد از آن سوی حسن چشم تماشا انداخت
آن طرف خیره به رویش شده خورشید افق
این طرف زهره نظر بر قد و بالا انداخت
از دمش بوده اگر حضرت عیسی زنده است
او نفس را به دمِ گرمِ مسیحا انداخت
اذن او بوده که دریا شده بر موسی باز..
دست او بوده عصا در دل دریا انداخت
آمد و در دل دلداده ی خود گرمی عشق،
بر دل دشمن خود وحشت سرما انداخت
در جمل هم پسر فاطمه با یک ضربه
شتر قائله را، شادیِ مولا انداخت
صلح او اولِ پیروزی عاشورا بود
صلح او عایشه را از نفس حتی انداخت
هم به ارباب خودش ذکر حسن را آموخت
هم خودش حرزِ حسن گردنِ سقا انداخت
عزّت عالم و آدم، ثمرش قاسم بود
که سر ازرقیان را همه در جا انداخت
کربلا صحنه ی ایثار حسن ها شد که..
..گفت"لایوم.."نظر جانب صحرا انداخت
کودکی بود که بین گذر کوچه شکست
عاقبت هم گذر کوچه اش از پا انداخت
میرسد مهدی و..، روزی همگان می گویند
حسنی باز نقاب از روی سیما انداخت
حرمش هم به خدا حال و هوایی دارد
او خودش شوق حرم را به دل ما انداخت
تا که گفتیم حسن حاجت ما را دادند
کار ما را نشد اصلاً که به فردا انداخت
خوش به حال دل آن شاعر دلسوخته که
بر عبای کرمش دست تمنا انداخت
آمدم "ملتمس" کوی حسن جان باشم
قرعه ی شعر به نام مَنِ رسوا انداخت
#مصطفی دسترنج
#امام_حسن علیه السلام
🍃🌹🌱🍃🌹🌱🍃🌹🌱
شاعر به هر شعر ترش دارد علاقه
آری به میز و دفترش دارد علاقه
چون با ارادت می نشیند می نویسد
از خط و خال دلبرش ؛ دارد علاقه
من دلبری دارم که بعد قرن ها هم
دنیا به ذکر اطهرش دارد علاقه
عمری به دیدار تماشای جمالش
تنها نه ما پیغمبرش دارد علاقه
آنقدر سبک خطبه هایش حیدرانه ست
اصبغ به فیض منبرش دارد علاقه
او را به جان فاطمه باید قسم داد
از بس به شخص مادرش دارد علاقه
یارب نکن بیرون مان از خانه ی او
خیلی به روضه نوکرش دارد علاقه
کی میرویم از محضر او دست خالی
وقتی به مسکین درش دارد علاقه
هر نام پاکش می برد دل را به نوعی
موسی به اسم شبرش دارد علاقه
مشغول مداحی او در عرش جبرییل
میخواند از تورات و میخواند از انجیل
هر سائلی یک دفعه شد مهمان شبر
سیراب شد از چشمه ی احسان شبر
پلکی زد و رزق خلائق را فرستاد
روزی ما می ریزد از مژگان شبر
معنای رحمانیت حق را ندیدیم
جز در میان مهر بی پایان شبر
هرگز به چشم نوکری ما را ندیده
اقا شدیم از لطف استحسان شبر
حاجت به دندان نیست وقتی می گشاید
از کار ما صدها گره دستان شبر
بعد از حدیث منزلت باید بخوانیم
موسی ست محو صورت خندان شبر
جای صفورا خالی است امشب بگیرد
گلبوسه ای از گونه ی تابان شبر
ما هم به قربان همان خال سیاهش
وقتی که هارون می رود قربان شبر
سنگین تر از ایمان کل انبیاء است
در وقت میزان کفه ی ایمان شبر
با دست تقدیر خدا پیوند خورده
از ابتدا جان شبیر و جان شبر
مضمون به این خوبی فقط جایش همین جاست
عشق برادر به برادر بیش از اینهاست
در علی دردانه ی طاها حسن بود
قبل از حسین آیینه ی زهرا حسن بود
چشمان او تنها تجلی گاه توحید
پر می شد از عطر خدا هر جا حسن بود
یوسف کمی تا قسمتی از حسن رویش
زیباتر از زیباتر از زیبا حسن بود
جبرییل هم در سایه سارش قد کشیده
روزی رسان عالم بالا حسن بود
شاگرد پای درس پیکارش ابوالفضل
اموزگار حضرت سقا حسن بود
گفتند کوه صبر زینب را ولیکن
الگوی ناب زینب کبری حسن بود
یاد خدا یاد امام عصر باشد
تسبیح قاسم یاحسین و یاحسن بود
صلحش قیامی همچو عاشورا رقم زد
بنیانگذار کربلایی ها حسن بود
در کربلا هم با حسینش دم گرفتیم
در هر زیارت ذکر پایین پا حسن بود
از اولین اجدادمان بر ما رسیده
انگیزه ی ماندن در این دنیا حسن بود
دل نازکی که هر شب خود را سحر کرد
در همنشینی با جزامی ها حسن بود
هر کس که پیدا کرد توفیق زیارت
ورد لبانش ما رایت الا حسن بود
از پاکی دامان مادر فیض برده
تا وقت جان دادن هر آنکس با حسن بود
مردی که تا پایان عمر غصه دارش
خیری ندید از کوچه ها تنها حسن بود
از غربت او دم به دم باید بخوانیم
یک بیت روضه دست کم باید بخوانیم
فرقی ندارد بزم اشک و بزم شادی
باید که باشد گفتمان اعتقادی
باید گریزی زد به افکار مدرس
در بیت هایی هم سیاسی هم عبادی
دشمن به خود ارایش جنگی گرفته
شاید نظامی نه ولیکن اقتصادی
فردا سرافرازی نصیب ملت ماست
با رونق تولید ؛ تولید جهادی
از دست رنج خویش سفره پهن کردیم
بر لقمه ی دشمن نداریم اعتمادی
ما وارث ایثار گردان کمیلیم
با اقتدا کردن به ابراهیم هادی
از مرد بودن یک کت و شلوار دارند
بر هر چه نامرد است دارم انتقادی
گفتند از اخراج مهاجر یا مجاهد !!؟؟
چشم دلم روشن... غلط های زیادی ...
تاریخ از ابناء ایران می نویسد
از غیرت مردان افغان می نویسد
تا فتنه ای نسل ابوسفیان علم کرد
شمر زمان فکر جسارت بر حرم کرد
با یک اشاره ابرهه زیر و زبر شد
با فجر صادق شام ظلمانی سحر شد
امروز ناموس پیمبر در خطر نیست
جز لکه ای ننگ از دواعش بیشتر نیست
امروز هم آماده ی اذن جهادیم
محکم به پای آرمان ها ایستادیم
خاری به چشم شور عمال یهودیم
خود شاهد جان کندن آل سعودیم
سردار و سرباز مجاهد بی شمار است
انگیزه ی لشگر نشان ذوالفقار است
با این طریقت در مسیر اقتداریم
از جنس سرویم و چهل سال استواریم
رمز بقا قطعا به دست مردم ماست
این اولین تحلیل گام دوم ماست
بر نفس سرکش راه طغیان را ببندیم
با معنویت در دو عالم سربلندیم
در فصل سختی چشم تهران هم به طوس است
چون ملک ایران بیمه ی شمس الشموس است
#علیرضا خاکساری
#امام_حسن علیه السلام
🍃🍀💐🍃🍀💐🍀💐
باید فقط نشست فقط با کریمها
تاکه شوی شبی تو هم از یا کریمها
بی وقت هم اگر بروی راه میدهند
دارند لحظه لحظه کرمها کریمها
بد میکنیم گرچه ، ولی رد نمیکنند
یک طورِ دیگرند خدایا کریمها
دیدیم صبح و شام که هرگز نداشتند
در بیتِ خویش سفرهی بی ما کریمها
وقتی درِ تمامیِ این شهر بسته است
بستند خانه را همه الا کریمها
حیران سفرهدارِ کریمم که تا ابد
حیران او شدند سرا پا کریمها
حیدر شدهاست جلوهی زهراییِ حسن
باید فقط نوشت از آقاییِ حسن
دارند روزِ قبل عطایای بیشتر
دارند روزِ بعد گداهای بیشتر
مهلت نمیدهند که حرفی اَدا شود
دادند قبلِ عرضِ تمنای بیشتر
هرچه گدا رسید در این خانه جا گرفت
این خانه دارد از دو جهان جای بیشتر
از خویش میزنند برای گدایِ خوایش
دارند از این قبلیه تقاضای بیشتر
این خانواده هرچه شنیدند ناسزا
کردند جای طعنه دعاهای بیشتر
هرقدر در کمالِ حسن فکر میکنیم
هی میشویم غرقِ معمای بیشتر
شد قبلهام قبیلهی دریایی حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
وقتی که چشمهات کمانگیر میشوند
اهل نفاق با تو زمین گیر میشوند
دیدند گرد ناقهی فتنه که با حسن
کابوسهایشان همه تعبیر میشوند
فریاد میزنند سپاه جمل : امان
تا که اسیر حذبه ی تکبیر میشوند
رَم میکنند هر طرفی این وحوشها
وقتی شکارِ هیبت این شیر میشوند
یک ضربه میزنی و دوصد زَهره میدری
انگار ضربههای تو تکثیر میشوند
در کربلا شبیه حسن جلوه میکنند
نسل حسن که صاحب شمشیر میشوند
جانم فدایِ ضربهی مولاییِ حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
وقت شکست پشت ستمها یکی یکی
خَم میشوند قامت غمها یکی یکی
یک روز میرسد که مدینه برای ماست
تا که بنا شوند حرمها یکی یکی
باید کبوترانِ رضا را بیاوریم
تا پر زنند گرد عَلَمها یکی یکی
باید برای صبح ظهورش امید داشت
چون جمع میشوند قدمها یکی یکی
آنروز بر ضریح طلاکوب نقره کوب
جانمحسن زنند قلمها یکی یکی
قربان رجعتی که بیایند پیشِ ما
از هفت قبله اهل کرمها یکی یکی
جانم فدای روز پذیرایی حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
ابری رسید و ماه تو را ناپدید کرد
داغی رسید و سروِ تو را مثل بید کرد
الماس ریزهها جگرت را بهم زدند
اما تو را مصیبت کوچه شهید کرد
حرفی بزن به موی سفیدت قسم بگو
با روزِ تو چه سایهی دستی پلید کرد
« یارب نصیب هیچ غریبی دگر مکن
دستی که گیسوانِ حسن را سفید کرد
با صد امید حامی مادر شدم ولی
آن نانجیب امید مرا ناامید کرد
آه ای حسینجان بفدای لبت که زهر
با من نکرد آنچه که باتو یزید کرد
باید گریست از غمِ تنهایی حسن
باید فقط نوشت از آقایی حسن
#حسن لطفی
#امام_حسن علیه السلام
🍃✨🌾🍃✨🌾🍃
ریسه بندان کن، علیِ مرتضی(ع) بابا شده
نیمۂ ماهِ خدا شیرخدا بابا شده
میرسد امشب رطب از دستهای جبرییل
روزه دارن! حیدرِ آل کسا، بابا شده
حُسنِ مطلق رونمایی شد؛ حسن(ع) لبخند زد
چون أمیرالمؤمنینِ شیعه ها بابا شده
گفت امشب قلعۂ خیبر به تیغِ ذوالفقار
باخبر هستی که شاهِ لافتی بابا شده؟!
سفرۂ افطار با ذکر«حسن(ع)جان» پهن شد
جانِ عالم؛ حضرت مشکل گشا بابا شده
در فضیلت نیست امشب کمتر از شبهای قدر
چون به یُمنِ مجتبی(ع) بابایِ ما بابا شده
هست ذکر «یاعلیُ و یاعظیم ِ» اهل بیت(ع)
سائلان خواندند او را «یاکریم اهل بیت(ع)»
کوثر امشب صاحب دردانۂ أطهر شده
حضرت أم أبیها حضرتِ مادر شده
عرشیان و خاکیان و سائلان و عاصیان
در کنار دست های کوچکش محشر شده
چشم و ابرویش به حیدر رفته و دل می برَد
قلبِ زهرا(س) بیقرارِ دومین حیدر شده
شد نبی(ص) غرق سرور و شادمانی پدر-
باعث آرامش ِ روز و شبِ دختر شده
قوم و خویشیِ پیمبر(ص) باعلی(ع) شد بیشتر
حالِ اصحابِ سقیفه بیشتر مضطر شده
جاهلی هم سنگ آورده برای امتحان
دید اما وقت رفتن صاحبِ گوهر شده
هست آقایم کریم إبن کریم و تا ابد
از تمام دست و دل بازانِ عالم سر شده
دید دستِ خالی ام را داد عیدیِ مرا
از میانِ جمعیت؛ زهرا(س) صدایم زد بیا...
آمدم! نوکر شدم از برکت نام ِ حسن(ع)
دام را انداخت؛ دل افتاد در دام حسن(ع)
ابر و باد و ماه و خورشیدش تماشایی تر است
فرق دارد آسمانِ آبیِ بام حسن(ع)
با جزامی هیچکس دمخور نشد جز مجتبی(ع)
همنشینی با ضعیفان هست پیغام حسن(ع)
مرد شامی را به جای ناسزا لبخند گفت
عاشقم! دیوانه ام کرده ست اسلام حسن(ع)
نام او کام مرا طعم عسل داده ست و کاش...
لحظه ای شیرین شود از نام من کام حسن(ع)
در خیالاتم صدایش را تصور میکنم
نسخۂ آرامشم شد لحن آرام حسن(ع)
میشود صحن و سرایش بازسازی با ظهور
میشوم در آستانش جزء خدام حسن(ع)
شک نکن یکروز میگیرم برات کربلا
از کنار پنجره فولادِ باب المجتبی(ع)!
#مرضیه عاطفی
5167223958.mp3
11.49M
🍃🌷✨🍃#خدا سند زد همیشه به نام مولا دلتو
حاج سید مهدی #میرداماد
🍃🌷🍃#ولادت #امام_حسن عسکری علیه السلام
@golchinmolodiarosimazhabi
#امام_حسن
ای شاه کریمی که کرم در به در توست
حاتم به گدایی همه جا پشت سرتوست
ما شیعه چشمان تو با گوشه نگاهیم
اینها همه از لطف و عطای پدر توست
من ایل و تبارم زقدیم خادمتان بود
این دولت شاهی زقضا و قدر توست
تو سید و سالار جوانان بهشتی
پس سید اشباب جهان گل پسر توست
یک کودک ده ساله شده زینت گودال
این یاور جانباز حسینی ثمر توست
با صلح شما روزی ما کرب و بلا شد
هرجا که حسینیه بپاست بانظر توست
سرفصل گداییِ همه ماه حسین است
پایان عزا و صله اش با صفر توست
آقای اباالفضل تو بخوان ذکر فرج را
چشمم به ره حجت ثانی عشر توست
سعید سلگی
#امام_حسن
برکتِ بی انتها دارد کریم اهل بیت(ع)
خندۂ مشکل گشا دارد کریم اهل بیت(ع)
پادشاهان جهان غبطه به حالش میخورند
بسکه دور خود گدا دارد کریم اهل بیت(ع)
بی بهانه بهترین ها را به سائل میدهد
سیرتی زهرا نما دارد کریم اهل بیت(ع)
روز و شب وقتِ غذا محض جزامی های شهر
در کنار سفره جا دارد کریم اهل بیت(ع)
بر در و دیوار آن پیچیده ذکرِ یاحسین(ع)
در بقیعش کربلا دارد کریم اهل بیت(ع)
عاقبت یک یاحسن(ع) می گویم و جان میدهم
بسکه دستانش شفا دارد کریم اهل بیت(ع)
سفره ام یک ثانیه بی نان نخواهد ماند، چون-
این گدا بعدِ خدا دارد کریم اهل بیت(ع)!
مرضیه عاطفی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ای ثمر کوثر خدای علی(ع)
🎊 ولادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) مبارک باد 🎊
#استوری
#امام_حسن (ع)
#مهدی_رسولی
🌸🍃💐🌸🍃💐🌸
13.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ #تصویری
📝 زهرا پسر آورده، قرص قمر آورده
مداح:#حاج _محمود_کریمی👌💐
🌺 ایام ولادت #امام_حسن
👌 #پیشنهاد_دانلود
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
کانال گلچین مولودی و.....👇تلگرام وایتا
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@golchin_mowludi
4_5771756487508494929.m4a
8M
•┈••✾❀🌹🦋🌹❀✾••┈•
﷽
#سرود_میلاد
#امام_حسن(ع)
#سبک_ستاره_بریزید
#همراه_با_توضیحات
👏👏👏
غرق نورو شادی بیت حیدر شده است
نوگلی رسیده زهرا مادر شده است
گل حیدر سبط پیمبر عزیز مادر یا مجتبی
همه هستم دل به تو بستم بی تو چه هستم یامجتبی
#ستاره زهرا مولا یاحسن 2
👏👏👏
ستاره زهرا در بیت علی دمید
یوسف دل ما از سوی خدا رسید
گل زهرا دلبر طه زاده مولا یا مجتبی
ای امیرم ماه منیرم برات بمیرم یا محتبی
#ستاره زهرا مولایا حسن حسن 2
👏👏👏
به فدای رویت جان ناقابلم
که گدای کویت می باشد این دلم
ای امامم عشق تمامم تورا غلامم یا مجتبی
به گدایت نما عنایت شوم فدایت یا مجتبی
#ستاره زهرا مولا یا حسن مدد
👏👏👏
✍#شاعر_مداح_سبک_گذار🎤
🎧#استاد_حاج_پیرزاده🖌
#پیشنهاد_دانلود👌
#التماس_دعای_فرج
#اجرای_سبک
1400/2/3
•┈••✾❀🌹🦋🌹❀✾••┈•