|⇦• #مدح_خوانی ویژۀ دهۀ کرامت و میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها به نفسِ سید رضا نریمانی•✾•
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅
همیشه بوده فقط لطف، کار فاطمهها
که بوده ایل و تبارم دچار فاطمهها
اگر قرار بر این است بیقرار شوم
خدا کند که شوم بیقرار فاطمهها
خوشا بهحال کسی که تمام زندگیاش
مدام چرخ زند در مدار فاطمهها
نیاز نیست به توضیح حجب و عفتشان
زبانزد است همیشه وقار فاطمهها
رسیده چون شب میلاد من کجا بروم
مدینه هست و یا قم مزار فاطمهها
عجب نباشد اگر قم شده دری ز بهشت
بهشت بوده چو در انحصار فاطمهها
گره به کار من افتاده میروم سوی قم
دخیل بستهام امشب فقط به بانوی قم
تمام کشور ما خاک زیر پای شما
که هست این همه امنیت از دعای شما
چه ارزشیست به ناقابلیِ جانِ چو من
هزار جان گرامی شده فدای شما
نگاه کن که همه نوکر و غلام تواند
بگو که سر بتراشیم ما برای شما
زنان کشور ما گوشه گوشهی این خاک
چه مادران و چه خواهر کنیزهای شما
رسیده صبح، گدایی به خاکبوسیتان
به عرش میرود امشب همان گدای شما
دوباره باز کلامی بگو تو فاطمه جان
دل از امام رضا برده چون صدای شما
خوش آمدی به جهان زینب امام رضا
عنایتی برسان زینب امام رضا
حکم کردند که بیعشق، نفس مذموم است
شکر، این سینه به عشق ازلی محکوم است
از رضایی شدن تکتک ما معلوم است
دل مسلمان شدهی فاطمه معصومهست
همگی مستیِ خود را زِ همین خم داریم
هرچه داریم همه از حرم قم داریم
به غبار قدم وصف تو محشر برسد
پای توصیف تو باید که برادر برسد
تا که در شأن تو مضمون برابر برسد
جای آن است که یک سورهی کوثر برسد
لال در محضر تو بودن ما وصف شماست
ورنه این شعر همان قطره کنار دریاست
تو رسیدی و پدر صاحب دختر شده است
صاحب آسیه و مریم و هاجر شده است
از گل خندهی تو دهر معطر شده است
خواهری زینت آغوش برادر شده است
تا که قنداقهی تو دست برادر افتاد
گوییا حق به حسینابنعلی زینب داد
کعبه بر آل علی کرده گریبان را چاک
سایهی چادر تو پهن شده در افلاک
تو همان عرش نشینی و من افتاده به خاک
من چه گویم پدرت گفته "ابوکِ بِفداک"
بگذارید بدانند تمام دنیا
پای این درس گرفتیم مسلمانی را
کَرمت جلوهای از بارش باران دارد
سفرهی ما ز کرمخانهی تو نان دارد
این همان نیکسرشتیست که انسان دارد
که ارادت به تو و شاه خراسان دارد
محک عشق تو در سینهی انسان کافیست
هرکسی عشق نورزد به شما آدم نیست
دست از عشق محال است که ما برداریم
عشق خاک قدمت بود، اگر سر داریم
از بهار نفَست شهر نیاسر داریم
عطر تو بود گلابی که به قمصر داریم
از زمانی که قدمهای تو آمد این سو
نمک سفرهی ایران شده قم ای بانو
مینویسم به تو ای مقصد و مقصود حیات
مینویسم به تو از تشنه لبِ آب فرات
هرکه شد مست حسین از تو گرفتهست برات
پرچم گنبد تو عرشهی کشتی نجات
کاش میشد که به دست تو خدایی بشویم
تا محرم همگی کرببلایی بشویم
شاعر : #موسی_علیمرادی
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#سید_رضا_نریمانی
#میلاد_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
شمس حجاب کبریا زینب است
تجلی شرم و حیا زینب است
روح مناجات و دعا زینب است
شان نزول انما زینب است
فاطمه کرببلا زینب است
دوای درد بی دوا زینب است
ای نفس حضرت ختمی مآب
دختر آسمانی بوتراب
در صدف بحر وفا درناب
روی تو حسرت دل آفتاب
موی تو شب ندیده حتی به خواب
مصحف مستور خدا زینب است
شب که به امید سحر آرمید
صدای تکبیر فلک را شنید
شب زدگان نسیم رحمت وزید
دوباره شمس روی حیدر دمید
آینه ای به دست زهرا رسید
فاطمه ی علی نما زینب است
دانه تسبیح تو شمس ضحی
چادر تو، پرچم حجب و حیا
به زیر سایه تو عرش خدا
نه فلک از خاک رهت شد بنا
خانه تو مطاف ارض و سما
کعبه سیار خدا زینب است
بیا و جلوه ی پیمبر ببین
شیرزنی چون یل خیبر ببین
ادامه سوره کوثر ببین
حسن حسن نیز مکرر ببین
دوباره یک حسین دیگر ببین
پنج تن زیر کسا زینب است
آمدی ای جان جهان حسین
آمدی ای روح و روان حسین
آمدی ای دل نگران حسین
جان حسین جان تو جان حسین
آمدی و زد ضربان حسین
حسین مروه و صفا زینب است
شمس چراغ در این خانه ات
ماه غبار در کاشانه ات
ارض و سما گر شده پروانه ات
یافته این گونه شفاخانه ات
تهمت عقل است به دیوانه ات
دوای ما نعره ی یا زینب است
هیبت روی تو سر ا پا علی
فاطمه ای به شکل مولا علی
نیست کسی مثل توالا علی
میوزد از نطق تو هرجا علی
لعن علی عدوک یا علی
کوری چشم خصم با زینب است
کرببلا دیده که پیغمبری
فاطمه ای و یک تنه لشگری
فاتح هر رزم چنان حیدری
نیست اگر چه مثل تو خواهری
حسین را برادر دیگری
حسن به دشت کربلا زینب است
پلک بزن شام و سحر خلق کن
چشم بچرخان و قمر خلق کن
حماسه ای بار دگر خلق کن
به بانگ اسکوتو جگر خلق کن
خطبه بخوان تیغ دو سر خلق کن
آیینه دار مرتضی زینب است
گرمی عشق و هرم این تب یکی است
تا به سحر مسیر هر شب یکی است
هر چه نوشتیم مرکب یکی است
چنان که نام خالق و رب یکیس
نام حسین و نام زینب یکیست
جان میان هر دوتا زینب است
روز قیامت که جهان مضطر است
بی سر و سامان صف محشراست
عرصه حشر از نم گریه تر است
هر که خودش مانده و بی یاور است
غم نخورد آن که تورا نوکر است
سایه روی سر ما زینب است
در کف تو چرخ چو دستاس بود
با نفست دهر پر از یاس بود
خاک رهت گوهر و الماس بود
بس که به اکرام تو حساس بود
پله منبر تو عباس بود
ستون خیمه سما زینب است
سیل کرم لحظه باریدنت
گل بکشد منت گل چیدنت
یاس در آرزوی بوییدنت
هیچ گلی ندیده خندنت
مگر به لحظه حسین دیدنت
حسین را چهره گشا زینب است
ازنگهت نور خدا منجلی
هرچه خدا خواست تو گفتی بلی
هیبت تو قصه هر محفلی
خواست که غم دست تو بندد ولی
غم که بود در بر دخت علی
حیدر صحرای بلا زینب است
آمده بر جنگ تو غم از الست
کرببلا غم به بلا داد دست
جنگ تورا حق به تماشا نشست
قامت تو قامت غم را شکست
دخت علی را تنوان دست بست
فصل خطاب خطبه ها زینب است
🔸شاعر:
#موسی_علیمرادی
___________