eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
846 عکس
294 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸داغ دل (شعری از استاد به مناسبت شهادت علیه‌السلام) 🔹از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت من سفره‌‌ام کباب، به غیر از جگر نداشت «ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌‌ایم» جز داغ دل، نصیب، جگر بیشتر نداشت بردند اگر به بزم عدو نیمه‌‌شب مرا آن‌جا یزید و چوب تر و تشت زر نداشت از کودکانِ لرزه به پیکر فتاده‌‌ام یک تن امید دیدن روی پدر نداشت گویی مدینه رسم شده خانه سوختن سهمی دگر ز مادر خود این پسر نداشت غم نیست خانه‌‌ام اگر آتش گرفت، شکر گر خانه سوخت، فاطمه‌‌ای پشت در نداشت https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
بگو به عقربه ها موقع دویدن نیست که شب همیشه برای به سر رسیدن نیست به خواب گفته ام امشب که از سرم بپرد شبی که پیش منی، وقت خواب دیدن نیست من از نگاه تو ناگفته حرف می خوانم میان ما دو نفر، گفتن و شنیدن نیست نگاه کن به غزالان اهلی چشمم دو مست رام که در فکرشان رمیدن نیست بگیر از لب داغم دو بیت بوسه ی ناب همیشه شعر سرودن که واژه چیدن نیست برای من قفس از بازوان خویش بساز که از چنین قفسی میل پر کشیدن نیست تو آسمان منی؛ جز پناه آغوشت برای بال و پرم وسعت پریدن نیست سیده تکتم حسینی https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟ دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟ تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌ ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟ مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟ مثل من آواره شو از چاردیواری درآ! در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟ خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟ شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌ گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟ مهدی_فرجی https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک، شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد یک عمر به سودای لبش سوختم و آه روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت مصداق همان وای به حال دگران شد حامد عسکری https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
‌ عاشق که باشی شعر شورِ دیگری دارد لیلی و مجنون قصه‌ی شیرین‌تری دارد دیوان حافظ را شبی صد دفعه می‌بوسی هر دفعه از آن دفعه فالِ بهتری دارد حتی سؤالاتِ کتابِ تستِ کنکورت - عاشق که باشی - بیت‌های محشری دارد با خواندن بعضی غزل‌ها تازه می‌فهمی هر شاعری در سینه‌اش پیغمبری دارد حرفِ دلت را با غزل حالی کنی سخت است شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد بهمن_صباغ_زاده https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
تفنگ می شدم ای کاش تا به شانه بگیرد و یا پرنده که شاید مرا نشانه بگیرد چنان به آتش مهرش کشانده و به فرارم؛ که هرچه می دوم این شعله ها زبانه بگیرد مرا کفایت آغوش اوست آه چنان که دو مرغ عشق که مستانه کنج لانه بگیرد و چون خمیر پر از شهوت تنور شوم تا که دستهام به دستانش آشیانه بگیرد مفاعلن فعلاتن، تو را بهانه بگیرم مفاعلن فعلاتن، تو را بهانه بگیرد اگر به او نرسم پس چه بهتر این که بمیرم که انتقام مرا مرگ از زمانه بگیرد. https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
با رنگ سفید خود خیال انگیز است چون شیشه گلاب باز عطر آ میز است هر سال بهار نو عروسی زیباست او دل نگران عقد با پاییز است https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
زندگان جاوید نمرده‌اند شهیدان که ماه و خورشیدند که کشتگان وطن، زندگان جاویدند خلاف شمع، که می‌گرید از هلاکت خویش به روز رزم، سپردند جان و خندیدند.. به جان خصم فکندند لرزه همچون بید ولی چو کوه، ز باد اجل نلرزیدند بر آستان رضا، چون غبار بنشستند بر آسمان شرف، همچو مه درخشیدند به جنگ دشمن، اگر نقد جان نمی‌دادند به جان دوست، چنین منزلت نمی‌دیدند اگر به دیدۀ بیگانه‌اند، چون شب تار ولی به دیدۀ ما، همچو صبح امیدند به جان پاک شهیدان که زنده‌اند «رهی» دلاوران، که سزاوار جشن جاویدند https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
موج غم‌ را در دلِ طوفانی ام جا داده ام گریه را در خاطرِ بارانی ام جا داده ام بوی حسرت های آغشته به آه عشق را در حیاط خلوت پنهانی ام جا داده ام از زلیخای خیال و گریه ی پیراهنش در ضمیر یوسف زندانی ام جا داده ام می گذارد نی لبک را بر لبم ،اندوه دل بغض را در شیونِ حیرانی ام جا داده ام آیه آیه سوز وصل و زخم های فصل را در غلاف چاقوُی قربانی ام جا داده ام خاطرات قاب عکس و گریه ی دیوار را در گسل های تب ویرانی ام جا داده ام بعد تو کوچیدم از تقویم سبز زندگی لانه را زیر پر عریانی ام جا داده ام https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
برای من حسابت باید از مردم جدا باشد که خوشبختی کنارت قصه ای بی انتها باشد خیالت هم نشین هر شبم هست و نمی خواهم که شمعی اشک ریزان شاهدِ این ماجرا باشد سکوتت حرفهای دلنشینی در خودش دارد نباید دل اسیر جمله هایی نخ نما باشد پناه آوردم از دنیا به شهر امنِ تنهایی جنون خسته ام تصمیم دارد بی صدا باشد تو در رویا نمی گنجی و با دنیا نمی خوانی کنارت آزمون عشق ، باید در خفا باشد مرا پرواز دادی، آسمان را با تو حس کردم چه خوبست آدمیزاد از تعلق ها رها باشد ‎‌‌‌‌‌‎ https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت بر سینه می‌فشارمت، اما ندارمت ای آسمان من که سراسر ستاره‌ای تا صبح می‌شمارمت، اما ندارمت در عالم خیال خودم چون چراغ اشک بر دیده می‌گذارمت، اما ندارمت می‌خواهم ای درخت بهشتی، درختِ جان در باغ دل بکارمت، اما ندارمت می‌خواهم ای شکفه‌ترین مثل چترِ گل بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت سعید بیابانکی https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
مثل قلم که جذب کند خون لیقه را یا زخم کوچکی که ببوسد شقیقه را در خاطرم خیال تو را حمل میکنم با آن ظرافتی که کسی یک عتیقه را انگشت های من همه با هم برابرند تا دکمه های ناتنی این جلیقه را شاید خطوط چهره و لب های نازکم روزی مجاب کرد توی خوش سلیقه را دور از تو سخت میگذرد، این عجیب نیست یک سال اگر حساب کنی هر دقیقه را https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0