eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
852 عکس
296 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نَمی از جذبه‌ی چشم تو به دریا برسد عمر این قوم بعید است به فردا برسد از منِ سوخته‌دل روی بگردان، بگذار بخشی از پیرهنت هم به زلیخا برسد منِ بی‌مایه کجا؟ یوسف حُسن تو کجا؟ راضی‌ام از تو به من سهمِ تماشا برسد نعمت همدم و هم‌صحبت عیسی بودن گاه لطفی‌ست که شاید به یهودا برسد بعد از آن روز که موی تو رها شد در باد گردنت -گرد جنونی- که به هرجا برسد @golchine_sher
فصل خون گشته و لاله به کمین افتاده آسمان گریه کنان روی زمین افتاده در دل معرکه ای عشق و جنون می ریزد باز فتوای شُریح است که خون می ریزد ضربه ی تیغ رسیده ست به پیشانی ها می چکد خون ز سر و دست سلیمانی ها تبر ناخلفان بر چمن گُل زده است تیر تکفیر به بال و پَر بلبل زده است تا عمو رفت همه سوی خیام آمده اند ناکسانند که از منبر شام آمده اند لشکر حرمله و تیر دوشعبه در دست بین زوار ببین کودک زائر هم هست شعله در دست گرفتند و هیاهو دارند چشم بر میخ در و کودک و پهلو دارند روضه خوان آمده از اوج خطر می خواند روضه از کودک از ترکش و سر می خواند روضه از چادر خاکی که زمین گیر شده ست دختری یک شبه از داغ پدر پیر شده ست روضه داغ پس از داغ بسی سنگین است راه گلزار به خون دلمان رنگین است گرچه شلاق خزان آتش و تب ریخته است نخل می سوزد و درباغ رطب ریخته است ماهمه ملت عشقیم و شهادت غم نیست این زمین لرزه که پایان حیات بم نیست تا که از عشق به سردار همه لبریزیم دستِ امید به زانو زده بر می خیزیم @golchine_sher
او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس ازمن نشان کز دل نشانم می‌رود @golchine_sher
عمریست که می‌گِریم و یارم شده این اشک آرامش چشمان خمارم شده این اشک دستم به قلم آمد و از اشک نوشتم.... دیدم همه‌ی دار و ندارم شده این اشک! تقدیرِ مرا دست خزان برده به اندوه! هر ساله زمستان و بهارم شده این اشک در غربت و تنها شدنم هیچ ندیدم! جز دیدن هر لحظه کنارم شده این اشک تقویم نمی‌خواهم و از عمر چه حاصل؟ وقتی که همین، روزشمارم شده این اشک بر سنگ مزارم بنویسید که آخر... مرگم به غم و چوبه‌ی دارم شده این اشک! @golchine_sher
در این شهر پر از درد و پر از دود در این فصل غم انگیز و مِه آلود تحمل کرده‌ام سرمای غم چون امید من به دست گرم تو بود @golchine_sher
از سخن‌چینان شنیدم آشنایت نیستم خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم... سیلیِ‌ هم‌صحبتی‌ از موج‌ خوردن سخت‌ نیست صخره‌ام،هر قدر بی‌مِهری کنی می‌ایستم... تا نگویی اشک‌های شمع از کم طاقتی‌ست در خودم آتش به پا کردم ولی نَگْریستم... چون‌ شکست آیینه، حیرت صد برابر می‌شود بی‌سبب خود را شکستم تا ببینم چیستم... زندگی در برزخِ وصل و جدایی ساده نیست  کاش‌ قدری‌ پیش‌ از این یا‌ بعد از‌ آن می‌زیستم... @golchine_sher
با سنگ اجل شیشه ی جان می شکند روزی صدف عمر گران می شکند ای ماه بیا مثل زمین خاکی باش یک روز غرور آسمان می شکند @golchine_sher
هزار بار نگفتم که بی‌تو می‌میرم؟! چگونه از منِ تنها خبر نمی‌گیری؟! @golchine_sher
پیر که شوم رنگ موهایم را می بخشم کلاغی را به آرزویش می رسانم! @golchine_sher
مثل عروسِ خان که میداند "پسرزا" نیست حس میکنم عمر خوشی هایم به دنیا نیست ته مانده ی یک قهوه ی تلخم که مدت هاست در من کسی دیگر پی تعبیر فردا نیست... وابستگی تلخ است هنگامی که می فهمی آنقدر هایی که خودش میگفت تنها نیست... نفرین به دست خالی و این دل سپردن ها نفرین به من ،نفرین به تصویری که زیبا نیست از بی تفاوت بودنم هم درد می بارد یعنی گلوی بغض کرده اهل حاشا نیست تنهاییِ گنجشک باران خورده ایی هستم که در خیابان هم برایش ذره یی جا نیست عاشق که باشی تازه می فهمی که گاهی مرگ چیزی به جز دل کندن از دلبستگی ها نیست دیشب نشستم با خودم از زندگی گفتم گفتم ببین حال دلم خوب است، اما نیست.. @golchine_sher
در کوه ناله میکنی و ضجّه میزنی آه ای پلنگ پیر مگر چون دل منی گم کرده ای مگر ز بَد ِبخت جفت خویش کین گونه روی و موی به سر پنجه میکنی سرشاری از غرور و نیندیشی از شکست در حسرت تصاحب آن ماه روشنی در پیچ و تاب عشق نمیبینمت قرار با خود که در جدالی و با خویش دشمنی آه ای دل پلنگ من ای شیشه ی غرور ترسم به دست ماه غریبانه بشکنی @golchine_sher