eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
857 عکس
297 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
می ریخت رقص روسری ات گل به زیر پات  روییده بود دشت تغزل به زیر پات   هرجا قدم زدی فوران کرد چشمه ای  در صخره ها نبود تحمل به زیرپات وقتی نسیم رفتن تو می وزید، دشت  گسترده بود فرش گلایل به زیر پات حالا تومانده ای و همین خاطرات تو  دیگر نریخت دشت مغان گل به زیر پات  سارا! تلاطم ارس از اشک های توست از سیل اشک غرق شده پل به زیر پات  دارد صلابت سبلان آب می شود  در دره های غرق تامل به زیر پات  یک شب بیا به دشت مغان ای عروس ایل! تا بشکند سکوت شب ِ کلبه زیر پات @golchine_sher
باید کمک کنی کمرم را شکسته اند بالم نمی دهند ، پرم را شکسته اند نه راه پیش مانده برایم نه راه پس پلهای امن پشت سرم را شکسته اند هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند هم شاخه های تازه ترم را شکسته اند حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند آیینه های دور و برم را شکسته اند گلهای قاصدک خبرم را نمی برند پای همیشه ی سفرم را شکسته اند حالا تو نیستی و دهان های هرزه گو با سنگ حرف مفت ، سرم را شکسته اند @golchine_sher
قاصدک های پریشان را که با خود باد برد با خودم گفتم مرا هم می‌توان از یاد برد @golchine_sher
دنیا خانه ی آرزوهایی است که زود نابود می شود، و کوچ کردن از وطن حتمی است. دنیا شیرین و خوش منظر است که به سرعت به سوی خواهانش می رود، و بیننده را می فریبد، سعی کنید با بهترین زاد و توشه از آن کوچ کنید و بیش از کفاف خود از آن نخواهید و بیشتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید نهج البلاغه، خطبه ۴۵ @golchine_sher
بسم‌اللّه‌الرحمن الرحیم. به استقبال حضرت عشق که فرمود: "دلا زمعرکه محنت و بلا مگریز چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز" "گزیر ایمان" از باد و برف و بوران، هرگز نمی‌گریزیم از زمهریر و طوفان، هرگز نمی‌گریزیم ما دل‌شگستگانیم، کشتی‌شکستگان نه با ناخدای دوران، هرگز نمی‌گریزیم در حیطه‌ی بلاییم، هر روز کربلاییم از سختی بیابان، هرگز نمی‌گریزیم پیر مرادمان گفت: "هیهات منّا‌ الذّله" ما امّت مریدان، هرگز نمی‌گریزیم چون صخره‌ می‌گذاریم سر را به دامن تو ای کوهسار ایران! هرگز نمی‌گریزم از نیل تا فراتیم، قد قامت صلاتیم ما ملّت مسلمان، هرگز نمی‌گریزیم از اخم و خنده‌ی غیر، خالی‌ست قلب عاشق، ما بندگان یزدان، هرگز نمی‌گریزم ما پرچم قیامیم، شمشیر بی‌نیامیم ما از گزیر ایمان، هرگز نمی‌گریزیم @golchine_sher
بی‌تاب شدن؛ دم نزدن؛... عادتم این است با خونِ جگر ساخته‌ام؛ قسمتم این است جان‌ می‌دهم از گریه اگر نام تو آید عمری‌ست که رسم دلِ کم‌طاقتم این است! بعد از تو به تصویر تو خو کرده نگاهم بیچاره‌ام آن‌قدر که هم‌صحبتم این است! چون درِّ یتیمی که رها در دلِ دریاست تنها شده‌ام؛ گوشه‌ای از غربتم این است می‌میرم از این غم که در آغوش تو ای دوست یک‌بار نشد گریه کنم؛ حسرتم این است @golchine_sher
بهار می‌رسد و سال‌ِ دیگری‌، مادر! كه‌ می‌زنيم‌ دوباره‌ به‌ هر دری‌، مادر! كه‌ می‌زنيم‌ به‌ هر در كه‌ جای خالی تو كنارمان‌ بِنِشانيم‌ يك‌ پری ، مادر! كنارِ سفره‌ كه‌ شش‌ سين‌ شده‌ است‌ بعد از تو و چند شاخه‌ی‌ شب‌بوی‌ پَرپَری‌، مادر! كجاست‌ سبزه‌ی‌ لبخندهات‌ در سفره‌؟ كجاست‌ سبزی گُل‌های روسری‌، مادر؟ بدون‌ِ چشم‌ِ زلال‌ِ تو چندمين‌ سال‌ است‌ كه‌ ماهی‌ات‌ شده‌ در تُنْگ‌، بستری‌، مادر! حدودِ ساعت‌ِ سه‌، «سال‌ِ نو مبارك‌ باد!» چه‌قَدْر مثل‌ِ هميشه‌ مُعطّری‌، مادر! درون‌ِ قاب‌، تو مي‌خندی‌ و دو شمع‌ِ سياه‌؛ چنان‌ به‌ گريه‌ می‌افتند، «بهتری‌ مادر؟ نگاه‌ می كنی‌ و چند بوسه‌ و تبريك‌ نگاه‌ می‌كنی و اشك‌ دختری‌، مادر! ـ به‌ گونه‌های قشنگ‌ تو می‌چكد در قاب‌ چه‌ عيدِ غمزده‌ و گريه‌آوری مادر! هزار سال‌ِ دگر هم‌ كه‌ نو شود، نرسد به‌ پای‌ خوبی‌ِ تو هيچ‌ مادری مادر! @golchine_sher
از من دلیل عشق بازی خواستی تو باید بگویم دلبر من،دل حساب است @golchine_sher
آه ای سحر طلوع کن از شام تار من بگذار پا به دیده‌ی شب‌‌زنده‌دار من شرمنده از گناهم و شرمنده‌تر که بود وقت گناه دیده‌ی تو اشکبار من از ما هزار حاجت غیر از ظهور هست ای آرزوی گمشده در روزگار من گفتم بیا...تو آمدی و... من نیامدم گفتم کجایی... آه... تو بودی کنار من تو ناظری به حالم و من تا ببینمت دستی بکش به آینه‌ی پُر غبار من @golchine_sher
نه! تو آن بی تاب سابق نیستی چون گذشته صاف و صادق نیستی در اجاقِ سرد رؤیاهای من شعله ی سرخ شقایق نیستی زندگی با عشق معنا می شود گوییا با من موافق نیستی…! دائماً این پا و آن پا می کنی فارغ از بند دقایق نیستی با چنین اوضاع و احوالی، عزیز مثل این که دیگر عاشق نیستی! گرچه بس تلخ است امّا ای دریغ! تو برای عشق، لایق نیستی حسّ من این گونه می گوید به من نه! تو آن پرشور سابق نیستی! @golchine_sher
گرچه طوماری از خطا داریم دست هایی پر از دعا داریم قطره ایم و مسافر دریا مثل یک رود ماجرا داریم گرچه رفتند و مانده ایم اما با شهیدان برو بیا داریم رویش سرخ مان مبارک باد برگ و باری ز ابتلا داریم تن به ذلت نداده و ندهیم ریشه در خاک کربلا داریم به جهان انقلاب صادر شد در دل عشق ردپا داریم با ولایت چنین درخشیدیم هرچه داریم از خدا داریم عطر صبح ظهور می آید به ظهورش امیدها داریم کاش میشد فدای او بشود جان ناقابلی که ما داریم @golchine_sher
به خود گفتم دل از اندیشهٔ‌ دیدار بردارم تمامِ عمر «تنها» دست روی دست بگذارم نباید می‌نوشتم پاسخ آن نامه را اما نشد از دست‌خط دوست یک‌دم چشم بردارم نوشتم هرچه از هم دورتر، آسوده‌تر اما کسی در گوش من می‌گفت من دلتنگِ دیدارم کسی از دور می‌آید به جنگِ عقل و می‌ترسم مبادا عشق باشد اینکه می‌آید به پیکارم اگر شب‌های دلتنگی نمی‌آیم به دیدارت نمی‌خواهم تو را با گریه‌های خود بیازارم @golchine_sher