eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
816 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
تو شاد بودی و من آمدم غمت باشم اجازه هست که یک عمر همدمت باشم؟ من آن غمم، غم شیرین دوست داشتنت که لازم است از امروز محرمت باشم تو تکیه کن به من و فکر هیچ چیز نباش اراده کرده ام آن کوه محکمت باشم به هر کجای دل نازکت اگر داری_ خدا نکرده کمی زخم، مرهمت باشم نخواه خوب و بدت را جدا کنم از هم بخواه عاشق ابروی درهمت باشم قبول کن بنشینم مقابل چشمت و باز منتظر خیر مقدمت باشم هنوز عشق مقدّس ترین کلام خداست تو عاشقانه بخوانم که مريمت باشم @golchine_sher
عطر نابی به سرم زد که به قمصر بروم شاید از حوصله ی این همه غم سر بروم مدّتی هست که دلتنگ بهارم، باید بیش از این دیدن گل های معطّر بروم مدّتی هست که پائیز حواسش به من است باید از چنگ زمستانی او در بروم بهترین مرحله از زندگی ام شاعری است شعر باعث شده یک گام جلوتر بروم زندگی شعر زیادی به من آموخت، ولی دوست دارم به غزل های خودم ور بروم گر چه مبهوت غزل گفتن سعدی هستم بهتر این است که در شعر به قیصر بروم همه گفتند که اصلم پدر است اما من گفتم از هر نظر ای کاش به مادر بروم @golchine_sher
در بین غم‌ها می‌شوم دلتنگ و دیوانه کِز می‌کنم شعری بگویم گوشه ی خانه حالم مگر بهتر شود با گفتن این شعر من راضی‌ام گاهی به‌یک تک بیت شاهانه امروز با حالِ بَدَم از صبح تا حالا چرخیده ام دور خودم مانند پروانه صدبار گفتم خوش به حال روزهایی که بودم عزیزِ مادر و محبوب و دردانه امروز حتّی ظهر قدری از غذایم ماند با این‌که اصلا هم نخوردم صبح، صبحانه با این غزل انگار حالم بهتر از صبح است وقتش رسیده دم کنم یک چای عصرانه @golchine_sher
تو شاد بودی و من آمدم غمت باشم اجازه هست که یک عمر همدمت باشم؟ من آن غمم، غم شیرین دوست داشتنت که لازم است از امروز محرمت باشم تو تکیه کن به من و فکر هیچ چیز نباش اراده کرده ام آن کوه محکمت باشم به هر کجای دل نازکت اگر داری_ خدا نکرده کمی زخم، مرهمت باشم نخواه خوب و بدت را جدا کنم از هم بخواه عاشق ابروی درهمت باشم قبول کن بنشینم مقابل چشمت و باز منتظر خیر مقدمت باشم هنوز عشق مقدّس ترین کلام خداست تو عاشقانه بخوانم که مريمت باشم @golchine_sher
وقتی از گوشه پذیرایی جابجا می کنی بخاری را می نشینم کنار پنجره تا حس کنم موسم بهاری را با کمی جابجایی و تغییر، ماه اسفند رفته از خانه یادمان داده است فروردین،فوت و فن های خانه داری را خانه ما نه مردسالاری ست،نه زن زورگو به خود دیده ست عشق ما را صبور بار آورد، خسته کردیم بردباری را زندگی هم اگر به ما لج کرد،تو به روی خودت نیاوردی من که هر وقت ناامید شدم، در تو دیدم امیدواری را بین مان روزمرگی ها را عشق تقسیم کرده است انگار گاه من قسط وام های تو را... گاه هم تو تميزکاری را... گاه من هم صدای ایرج را روز و شب گوش کرده ام با تو گاه تو می نشینی و با من آلبوم های افتخاری را... می رسی تو به کارهای خودت، می رسم من به خانه و به خودم سال نو را به من بده تحویل، جایش این شعر یادگاری را @golchine_sher
بهار می‌رسد و سال‌ِ دیگری‌، مادر! كه‌ می‌زنيم‌ دوباره‌ به‌ هر دری‌، مادر! كه‌ می‌زنيم‌ به‌ هر در كه‌ جای خالی تو كنارمان‌ بِنِشانيم‌ يك‌ پری ، مادر! كنارِ سفره‌ كه‌ شش‌ سين‌ شده‌ است‌ بعد از تو و چند شاخه‌ی‌ شب‌بوی‌ پَرپَری‌، مادر! كجاست‌ سبزه‌ی‌ لبخندهات‌ در سفره‌؟ كجاست‌ سبزی گُل‌های روسری‌، مادر؟ بدون‌ِ چشم‌ِ زلال‌ِ تو چندمين‌ سال‌ است‌ كه‌ ماهی‌ات‌ شده‌ در تُنْگ‌، بستری‌، مادر! حدودِ ساعت‌ِ سه‌، «سال‌ِ نو مبارك‌ باد!» چه‌قَدْر مثل‌ِ هميشه‌ مُعطّری‌، مادر! درون‌ِ قاب‌، تو مي‌خندی‌ و دو شمع‌ِ سياه‌؛ چنان‌ به‌ گريه‌ می‌افتند، «بهتری‌ مادر؟ نگاه‌ می كنی‌ و چند بوسه‌ و تبريك‌ نگاه‌ می‌كنی و اشك‌ دختری‌، مادر! ـ به‌ گونه‌های قشنگ‌ تو می‌چكد در قاب‌ چه‌ عيدِ غمزده‌ و گريه‌آوری مادر! هزار سال‌ِ دگر هم‌ كه‌ نو شود، نرسد به‌ پای‌ خوبی‌ِ تو هيچ‌ مادری مادر! @golchine_sher
مادرم کربلا ندید و نرفت در دلش تا همیشه حسرت داشت مادرم معتقد به حکمت بود اعتقادی اگر به قسمت داشت کربلا قسمتش نشد امّا طبق تقویم کربلایی شد رفتنش پنجم محرّم بود رفتنش هم عجیب حکمت داشت مادرم بین اعتقاداتش بیشتر از همه حسینی بود دیده بودم که او محرّم ها چشم‌هایش به گریه عادت داشت نذرهایش برای اصغر بود گاه نذر رقیّه هم می‌کرد شله زردش چقدر حرف نداشت روزهایی که باز حاجت داشت نقش می‌بست روی هر کاسه دارچین‌های خوشنویسیِ من می‌نوشتم حسین و می‌دیدم مشق نامش چقدر شوکت داشت پانزده سال می‌شود ما هم با محرّم سیاه می‌پوشیم تا بفهمیم زندگی با داغ غصّه تنها نداشت، زحمت داشت مادرم رفت و خوب فهمیدیم داغ هرگز نمی‌شود کهنه کربلا ماند و داغ هایی که قرن‌های زیاد قدمت داشت مادرم صبر زینبی هم داشت بود در زندگی همیشه صبور او ولی زود رفت و فهمیدیم مرگ انگار واقعیت داشت @golchine_sher