eitaa logo
گلچین شعر
14.7هزار دنبال‌کننده
923 عکس
313 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
درخت، منتظرِ ساعتِ بهار شدن و غرقِ ثانیه‌های شکوفه‌بار شدن درخت، دست به جیب ایستاده آخرِ فصل کنار جاده، در اندیشه‌ی سوار شدن درخت منتظر چیست؟ گاریِ پاییز؟ و یا مسافرِ گردونه‌ی بهار شدن؟ و او شبیه به یک کارمندِ غمگین است درست لحظه‌ی از کار بر کنار شدن گرفته زیرِ بغل، برگه‌های باطله را به فکر ارّه شدن، سوختن، غبار شدن درخت، دید به خوابش که پنجره شده است ولی ملول شد از فکرِ پر غبار شدن و گفت پنجرگی... آه دوره‌ی سختی‌ست بدونِ پلک زدن، چشم انتظار شدن و دوست داشت که یک صندلی شود مثلاً به جای دار شدن، چوبه‌ی مزار شدن درخت، ارّه شد و سمت شهر راه افتاد فقط یکی دو قدم مانده تا بهار شدن ولی درخت ندانست، قسمتش این بود: برای یک زنِ آوازه‌خوان، سه‌تار شدن @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر صبح زندگی برای ادامه پیدا کردن به دنبال بهانه می‌گردد و چه بهانه‌ای زیباتر از چشمانت @golchine_sher
وقتی دل هفت آسمان را چاک میکرد؛ مهتاب را در تلّی از غم خاک می کرد شب مویه مویه ماه را تفسیر می کرد؛ مولا تو را همسایه ی افلاک می کرد خم شد قد دنیا بزیرِ طاقیِ شب؛ بوی رکوعت در نمازِ یاس پیچید بارِ زمین و آسمان بر دوشِ در بود؛ غم خوشه خوشه سروها را تاک می کرد تشییع می شد روی دستِ آسمان نور؛ شال عزا بر شانه ی خورشید افتاد دنیا به روی دوش خود مهتاب می برد؛ وقتی زمینِ شب زده کولاک می کرد تا چاه شد هم ناله ی رازِ کبوتر؛ درجانِ نخلستان شمیمِ داغ پیچید خون ضجه ی درد تو تا هفت آسمان رفت؛ کوهی طنینِ ناله را پژواک می کرد آیینه بندان شد بهشت از مقدمِ تو؛. وقتی بقیعِ تشنه می شد زمزمِ تو شبنم ترک خورد و حبابِ اشک بشکست؛ باران هوای یاس را نمناک می کرد بابی انت وامی یا فاطمه الزهرا«س» @golchine_sher
یا از لهیب مکر حسودان به دور باش یا مثل من بسوز و بساز و صبور باش اهل نظر تواضع بی‌جا نمی‌کنند در چشم اهل کبر سراپا غرور باش بی‌اعتنا به سنگ زدن‌ها در این مسیر همچون قطار در تب و تاب عبور باش روشن نمی‌شود به چراغی جهان، ولی یادآور حقیقت پیدای نور باش این خانه جای زندگی جاودانه نیست آمادۀ شکستن تُنگ بلور باش ‌‌@golchine_sher
چه قدر بوی تو خوبست... بوی آغوشت همیشه زحمت من بوده است بر دوشت چنان زلال و لطیفی که مطمئن هستم دو بال بوده به جای دو دست بر دوشت ولی به خاطر من بال را کنار زدی که با دو دست بگیری مرا در آغوشت که با دو دست برایم دو بال بگذاری به جای روشنیِ بالهای خاموشت که آسمان خودت آسمان من باشد که از بهشت بخوانم دوباره در گوشت آهای روسریت آفتاب تابستان! شکوفه تاج سر تو بنفشه تن پوشت بهشت جای قشنگیست جای دوری نیست بهشت باغ بزرگیست، باغ آغوشت بهشت اول و آخر، گمان نکن حتی بهشت هم بروم می کنم فراموشت!   @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
"صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ" یعنی‌ این علم بر زمین نمیفتد سر ما روی دار هم برود، از دل ما یقین نمیفتد @ahmadiraninasab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد شاید دعای مادرت زهرا بگیرد آقا بیا تا با ظهور چشمهایت این چشم‌های ما کمی تقوا بگیرد آقا بیا تا این شکسته‌کشتی ما آرام راه ساحل دریا بگیرد آقا بیا، تا کی دو چشم انتظارم شب‌های جمعه تا سحر احیا بگیرد پایین بیا، خورشید پشت ابر غیبت تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد آقا خلاصه یک نفر باید بیاید تا انتقام دست زهرا را بگیرد @golchine_sher
بعـــدِ ذکــــر نافلــــه ناگاه بر در کوفــــتند لحظه ای نگذشته پی در پی مکرّر کوفتند اینطـــــرف دخت پیمبر ایستاده ، آنطرف بر در این خـــانه با نام پیمـــــــبر کوفتند ظاهراً حُبّ پیــــــمبر بود و در باطن ولی نانجیبان روی در با بُغض حــیدر کوفتند یک جماعت دستِ ناپاک و ستم آلوده ای بر در و دیوار این بیت مطـــــهّر کوفـتند یک جماعت مرد نه ، نامرد با بغض تمام میخ در را بر روی پهــــلوی مادر کوفتند نالۀ مادر که پشــــت در به پا شد لاجرم بار دیگر ناجوانمـــــردانه بدتر کوفــــتند تا چهل تن شد شمار دشمنی که حلقه را بر دل مادر به پیش چشم دختر کوفتند خانۀ وحی است و در آن دشمنان دین حق با غلاف تیــغ بر آیات کــــــوثر کوفـــــتند عقده های بدر و احزاب و اُحد را یکصدا بر ســـکوتِ مُبهـــم مولای قـــنبر کوفتند این شــــروع روضــۀ زینب بوَد تا کربلا خنجری از پشتِ سر بر روی حنجر کوفتند بعد هم در تیره و تارِ فضـــــای چشــم او نعلها بر زخـــــم‌های روی پیکر کوفــــتند «ساده» @golchine_sher
کاشکی آسان شود با رفتن من مشکلت گوشه ای پهلو بگیرد قایق بی ساحلت آه ای دل هیچ بار این گونه سنگینی نداشت بار این رنج گران بر شانه های کاهلت تو تمام هستی ات را ریختی در پای عشق در نظر اما نیامد هستی ناقابلت اشکهایت را کسی از پشت لبخندت ندید بی خبر بودند و غافل از غم ناغافلت ماندن و افسردن و در خویشتن تنها شدن حاصلی جز این ندارد ماندن بی حاصلت خنجری بر پشت احساس تو می آمد فرو بوسه وقتی می زدی بر دستهای قاتلت آه، ای روح مذبذب ، رومی زنگی نسب از کدامین آب و خاک آغشته اند آب و گلت !؟ شک شبیه عنکبوتی بر یقینت خیمه زد تا به جایی که یقین کردی به شک باطلت گرمی دست تو میزان دمای عشق بود سرد شد وقتی که دستان تو ، فهمیدم دلت... @golchine_sher