بعـــدِ ذکــــر نافلــــه ناگاه بر در کوفــــتند
لحظه ای نگذشته پی در پی مکرّر کوفتند
اینطـــــرف دخت پیمبر ایستاده ، آنطرف
بر در این خـــانه با نام پیمـــــــبر کوفتند
ظاهراً حُبّ پیــــــمبر بود و در باطن ولی
نانجیبان روی در با بُغض حــیدر کوفتند
یک جماعت دستِ ناپاک و ستم آلوده ای
بر در و دیوار این بیت مطـــــهّر کوفـتند
یک جماعت مرد نه ، نامرد با بغض تمام
میخ در را بر روی پهــــلوی مادر کوفتند
نالۀ مادر که پشــــت در به پا شد لاجرم
بار دیگر ناجوانمـــــردانه بدتر کوفــــتند
تا چهل تن شد شمار دشمنی که حلقه را
بر دل مادر به پیش چشم دختر کوفتند
خانۀ وحی است و در آن دشمنان دین حق
با غلاف تیــغ بر آیات کــــــوثر کوفـــــتند
عقده های بدر و احزاب و اُحد را یکصدا
بر ســـکوتِ مُبهـــم مولای قـــنبر کوفتند
این شــــروع روضــۀ زینب بوَد تا کربلا
خنجری از پشتِ سر بر روی حنجر کوفتند
بعد هم در تیره و تارِ فضـــــای چشــم او
نعلها بر زخـــــمهای روی پیکر کوفــــتند
#مجتبی_تاجیک«ساده»
#عضوکانال
@golchine_sher