eitaa logo
گلچین شعر
15.2هزار دنبال‌کننده
955 عکس
322 ویدیو
13 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
دانی که پس از عمر چه مانَد باقی؟ مِهر است و محبت است و باقی همه هیچ...! @golchine_sher
۳۰ آذر ۱۴۰۱
از تیغِ بی ملاحظه‌ی آهِ ما بترس... ‏ @golchine_sher
۳۰ آذر ۱۴۰۱
هر صبح یادم می‌رود چقدر دوری، که چقدر دورم... هر صبح از اول دوستت دارم @golchine_sher
۱ دی ۱۴۰۱
آهنگ صدای تو پر از شور اذان است جذّاب تر از "جاذبه ی ماه" بَنان است! چشم تو نه یاقوت و عقیق و نه زمرّد فیروزه ترین معدن الماس جهان است! شیرینی لبخند تو خرمای جنوب است دلچسب تر از بامیه های رمضان است! گل بوسه ی تو قند تر از قند فریمان یا نه... عسل خالص کوه سبلان است! حلوای لبت باسلوق اصل مراغه ست خوشمزه تر از نان کُماج همدان است! با شهد لبت کم شد اگر رونق سوهان از بخت بدِ حاج حسین و پسران است! در وصف وجودت چه بگویم، چه نگویم؟ چشم و لب و قدّ تو چنین است و چنان است! @golchine_sher
۱ دی ۱۴۰۱
شب چنان گریه کنم بی تو که همسایه به روز دست من گیرد و بیرون کشد از آب مرا.. @golchine_sher
۱ دی ۱۴۰۱
سنی ندارد عاشقی کردن فرقی ندارد کودکی، پیری هروقت زانو را بغل کردی یعنی تو هم با عشق درگیری @golchine_sher
۱ دی ۱۴۰۱
به نفس های تو بند است مرا هر نفسی سایه ات کم نشود از سرمان حضرت یار.. @golchine_sher
۱ دی ۱۴۰۱
هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای...؟ من در میان جمع و دلم جای دیگرست... @golchine_sher
۱ دی ۱۴۰۱
گفته بودی که چرا محو تماشای منی آنچنان مات که حتی مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی... @golchine_sher
۱ دی ۱۴۰۱
ساعت گريه رسيده است عبادت كافي ست ذكر يا فاطمه عشق است رياضت كافي ست هست در فاطميه رزق محرم پنهان وقت آن است بگوئيم كه غربت كافي ست روضه ي فاطميه واقعأ احياگر ماست حرص جنت به دلم نيست كه هيئت كافي ست غيرتي لطف بفرما كه براي گريه يكي از اين همه انواع مصيبت كافي ست ما خجالت زده ي صورت نيلي توايم فكر ما را نكن اينقدر محبت كافي ست زحمت اينقدر نكش حضرت ام الحسنين يك نخ از چادر فضه به شفاعت كافي ست روضه ات جاي خودش،مادري ات كشته مرا محض مرگ من شرمنده خجالت كافي ست... @golchine_sher
۱ دی ۱۴۰۱
من آن ستاره ی نامرئی ام که دیده نشد صدای گریه ی تنهایی اش شنیده نشد من آن شهاب شرار آشنای شعله ورم که جز برای زمین خوردن آفریده نشد من آن فروغ فریبای آسمان گردم که با تمام درخشندگی سپیده نشد من آن نجابت درگیر در شبستانم که تار وسوسه بر قامتش تنیده نشد نجابتی که در آن لحظه های دست و ترنج حریر عصمت پیراهنش دریده نشد من از تبار همان شاعرم که سروِ قدش به استجابت دریوزگی خمیده نشد همان کبوتر بی اعتنا به مصلحتم که با دسیسه ی صیاد هم خریده نشد رفیق من! همه تقدیم مهربانی تو اگرچه حجم غزل های من قصیده نشد @golchine_sher
۱ دی ۱۴۰۱
نگاهت می کنم خاموش و خاموشی زبان دارد زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد چه خواهش ها در این خاموشیِ گویاست نشنیدی؟ تو هم چیزی بگو چشم و دلت گوش و زبان دارد بیا تا آنچه از دل می رسد بر دیده بنشانیم زبان بازی به حرف و صوت معنی را زیان دارد چو هم پرواز خورشیدی مکن از سوختن پروا که جفت جان ما در باغ آتش آشیان دارد الا ای آتشین پیکر! برآی از خاک و خاکستر خوشا آن مرغ بالاپر که بال کهکشان دارد زمان فرسود دیدم هرچه از عهد ازل دیدم زهی این عشق عاشق کش که عهد بی زمان دارد ببین داس بلا ای دل مشو زین داستان غافل که دست غارت باغ است و قصد ارغوان دارد درون ها شرحه شرحه است از دم و داغ جدایی ها بیا از بانگ نی بشنو که شرحی خون فشان دارد دهان سایه می بندند و باز از عشوه ی عشقت خروش جان او آوازه در گوش جهان دارد @golchine_sher
۱ دی ۱۴۰۱