eitaa logo
گلچین شعر
14.6هزار دنبال‌کننده
875 عکس
305 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
هر چند که از گردش دنیا سیریم با نور تو مهر و آشتی میگیریم آنقدر به گرمای تو عادت کردیم یک روز نبینیم تـــــو را مـــیمیــریم @golchine_sher
‌چـون غنچۀ بـاغ ارغوان باش و بخنـد سازی بنـواز و نغمه‌خوان باش و بخنـد صبـح اسـت و شروع تازۀ خـوشـبختـی آسـودۀ غمهای جـهان باش و بخند @golchine_sher
من برای صیدآغوش تو دستم بازباز چون عقابی که دمادم می گشاید بال را @golchine_sher
گاه شاعر بغض دارد در گلو ، در سینه آه... بغض ها گر اشک شد باید قلم گیرد به دست! @golchine_sher
لیلا دوباره قسمت ابن السّلام شد عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد می‌شد بدانم این‌که خطِ سرنوشتِ من از دفترِ کدام شب بسته، وام شد؟ اوّل دلم، فراقِ تو را سرسری گرفت و آن زخمِ کوچکِ دلم آخِر جُذام شد گلچین رسید و نوبت با من وزیدنت دیگر تمام شد. گل سرخم! تمام شد شعر من از قبیلهٔ خونست. خون من، فوّاره از دلم زد و آمد کلام شد ما خونِ تازه در تن عشقیم و عشق را شعر من و شکوه تو، رمزالدّوام شد بعد از تو باز عاشقی و باز …آه نه! این داستان به نام تو، این‌جا تمام شد @golchine_sher
هر روز روزگار به رسم دگر مرا اشك بصر فزايد و خون جگر مرا در حسرتم ز عمر گرانمايه اى كه رفت كاخر چه بود از شجر من ثمر مرا جز جمع اصطلاح صناعات گونه گون از سعى روز و شب چه اثر بوده مر مرا از شير پاك و دامن قدسى كنار مام وز لقمه حلال و مباح پدر مرا وز عالمان دين بحق در سماى علم سياره و ثوابت والا گهر مرا بايد كه در عداد اولى احنجه بدى سوى عروج ذروه دل بال و پر مرا صاحبدلى كجاست كه دل را دهم بدو تا از جهان دل بكند با خبر مرا خاك در ولى خدايست توتيا يارب كه بينمش شده كحل بصر مرا گاه سحر كه با سهرم بود الفتى دل داشتم چنانه كه دلبر به بر مرا دوش از بشارتى كه اشارت نموده پير شد در ديار باده گساران گذر مرا ساقى بحق جام شراب طهور دوست هرگز مدار تشنه دور از نظر مرا در اعتلاى فهم خطاب محمدى بينى در آب ديده همى غوطه ور مرا از ضامن دو چشم حسن دى نبات و نقل شيرين نموده كام چو شهد و شكر مرا @golchine_sher
درین سرای بی کسی، کسی به در نمی‌زند به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی‌زند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی‌کُند کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی‌زند نشسته‌ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی‌زند گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیر غم یک صلای آشنا به رهگذر نمی‌زند دل خراب من دگر خراب‌تر نمی‌شود که خنجر غمت از این خراب‌تر نمی‌زند چه چشم پاسخ است از این دریچه‌های بسته‌ات؟ برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی‌زند نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی‌زند @golchine_sher
تو غزل خواندی و حافظ بجنون آمد گفت: «از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر...» @golchine_sher
اندر آن روز که پرسش رَوَد از هرچه گذشت کاش با ما سخن از حسرت ما نیز کنند @golchine_sher
کم نوشت از غم پروانه و بسیار گریست پابه‌پای دل او شمع گرفتار گریست تازه شاعر شده بود و قلمش لکنت داشت با غزل کرد به عشق خودش اقرار و گریست هرچه می‌خواست بخندد دهنش باز نشد چشم را بست و از این بخت به‌ناچار گریست شعرگفتن که عزیز دل من آسان نیست پای هر بیت سراینده‌ء آن زار گریست گفت گل درعوض دادن یک قطرهء عطر آنچنان درد کشیدیم که عطار گریست آن که دلداده‌ء آواز کبوترها بود سال‌ها مثل خودم بر سر دیوار گریست شاعری مرد ولی هیچ‌کسی غمگین نیست در عزایش غزل و دفتر و خودکار گریست @golchine_sher
سوخت نصف حرف هایــــم در گلو ... اما تو را هرچه می سوزد گلویـــــم دوست دارم بیشتر @golchine_sher
بی تو خفّت‌ها ز دستِ اهل دنیا می‌کِشم رفتی و مـا را به دستِ روزگار انداختی @golchine_sher