تورا به حرف نیاورده امشب اینجا برف
که آب می شود ازآفتاب فردا برف
کلاغ ها چه سراسیمه وگذاشته است
کلاه پولکی اش را به فرق افرا برف
چه ژرف می شنوی باز سازوحدت را
فرود آمده بر مسجد وکلیسا برف
به گوش کودک همسایه"بازباران "است
به گوش شاعراین شعر،"باز بارا...برف"!
کدام سقف ترک خورده است دربادآی
واستغاثه ی مادر:خدا مبادا برف ...
دودست یخ زده ی کودکی گرسنه نوشت
بدون فاصله دربرگ:آب،بابا،برف"!
انارنوبر باغ ست قسمت "دارا"
هنوز یکسره یخ بسته دست "سارا"،برف
چه غم که دخترک گل فروش یخ زده است
که بسته چشم سفیدش براین قضایا برف
نشسته کودک دیگر کنار شومینه
گشوده پنجره برفرصت تماشا برف
نشسته چشم به شومینه باسگ وپدرش
میان هلهله سرداده: های ،هو ،ها،برف
نشست تابزند زخمه برپیانویش
بلند برسرنت ها کشید،"سل"،فا،برف
سکانس آخر این فیلم ،سخت برفکی است
نکرد یک نفسش بی غبار حتا برف
وآب می شود ازآفتاب وخواهد کرد
تمام شعر مرا رفته رفته حاشا برف
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
مادرم سنگ صبوریست که یک روز اگر...
سفره یِ دردِ دلش را به جهان باز کُنَد...
کوه ، با آن هم سرسختیِ خود ، شرمش باد ...
که بگویَد عظمت دارم و هِی ناز کُنَد....
#جلیل_مُنور
#عضوکانال
@golchine_sher
سرسبز دل از شاخه بریدم، تو چه کردی؟
افتادم و بر خاک رسیدم، تو چه کردی؟
من شور و شر موج و تو سرسختی ِ ساحل
روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟
هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی
من قاصد ِ خود بودم و دیدم تو چه کردی
مغرور، ولی دست به دامان ِ رقیبان
رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی؟
«تنهایی و رسوایی»، «بی مهری و آزار»
ای عشق، ببین من چه کشیدم تو چه کردی!
#فاضل_نظری
@golchine_sher
عشق شد واسطه تا صلح و ثباتی بشود
بین دعوای دو تا دِه "صلواتی" بشود
جنگل رابطه تا مزمزه ی آتش رفت
قرعه افتاد که او آب حیاتی بشود
در خودش سوخت و انگار هلاهل نوشید
تا که در کام اهالی شکلاتی بشود
عشق برگشت سرِ چشمه و می ریخت در آب
اشکِ حسرت که نشد شاخِ نباتی بشود...
خان بالا که نه...!!! تقدیر گمانم نگذاشت...!!!
دختری، همسرِ یک بچه دهاتی بشود....
#محمدجواد_منوچهری
@golchine_sher
بی تو به مرگ می گذرد روزگار من
بی من چگونه میگذرد روزگار تو؟
#مبین_اردستانی
@golchine_sher
فریاد کن بگو که دل از دست داده ای
در عاشقی نشانِ رضایت سکوت نیست...!
#محمد_عبد_الحسینی
@golchine_sher
در بزرگی و جوانمردی درخت میوه باش
هرکه سنگت زد بده میوه به او از لطف خویش
#عاصی
#عضوکانال
@golchine_sher
بال کسی به اوج هوایت نمی رسد
حتی ملک به رد عبایت نمی رسد
دستان آسمان به بلندای آسمان
بر خاک ریشه های عبایت نمی رسد
آقا بدون نور تو حتی فرشته هم
گمراه می شود به هدایت نمی رسد
تو چهارمین علی سریر ولایتی
درک زمین به فهم ولایت نمی رسد
فخر گدای سر کویت همین بس است
صد پادشاه هم به گدایت نمی رسد
ما را غلام حضرت هادی نوشته اند
دیوانگان غیر ارادی نوشته اند
وقتی قرار شد که کمی سروری کنم
باید همیشه پای شما نوکری کنم
روی زمین که رد و نشان از شما کم است
باید نظر به نقطه ی بالاتری کنم
وقتی قرار شد که به تو نزدیک تر شوم
باید که التماس به چشم تری کنم
بار رسالت غم تو روی دوش من
پس می توان به عشق تو پیغمبری کنم
با این گدایی تو همیشه امام عشق
باید به کل عالمیان سروری کنم
چون دل میان زلف کسی ساده گم شدم
شکر خدا اسیر امام دهم شدم
#مسعود_اصلانی
@golchine_sher
مثل پرنده ای که پر از دست داده است
یا شاخه ای که برگ و بر از دست داده است
یا مثل جنگلی که درختان خویش را
یک یک به زخمه ی تبر از دست داده است
بی عشق دست و بال من از زندگی تهی است
همچون کبوتری که سر از دست داده است
گرچه سرم رسیده به آرامش خیال
اما دلم تو را دگر از دست داده است
در جستجوی تو دلم امید خویش را
کوچه به کوچه ، در به در از دست داده است
بر باد رفته یک شبه عشقم، شبیه آن
نخلی که ناگهان ثمر از دست داده است
راهم بده به بام خود این مرغک غریب
گم کرده راه و بوم و بر از دست داده است
افسوس جز کویر به جایی نمی رسد
ابری که دیدگان تر از دست داده است
این مرد را دوباره در آغوش خود بگیر
حالا که بر سر تو سر از دست داده است
#ابوالفضل_صمدی
@golchine_sher
نقاشِ چیره دست که این صحنه را کشید
ما را جدا کشید_شما را جدا کشید
من را نماد بارزی از صلح و دوستی
چشم تو را شبیه به یک کودتا کشید
خوی تو را به شهر نشینی شبیه کرد
اما مرا مسافر یک روستا کشید
در بین چهار فصلِ قشنگ نگاه تو
پاییز را چقدر پر از ماجرا کشید
در طرح چشم های تو باران گرفت و بعد...
اصلن مشخص است که من را چرا کشید
آن لحظه ای که نم نم باران شروع شد
چتری سفید روی سر ما دو تا کشید
یادم نرفته است که در کوچه های شهر
تصویر کفش های مرا تا به تا کشید
پایان نداشت شرح غم انگیز عشق ما
معلوم نیست غائله را تا کجا کشید
وقتی قرار بود که ما رو به رو شویم
تصویر را گذاشت و از ابتدا کشید
جای گلایه نیست که نقاش روزگار
ما را جدا کشید،شما را جدا کشید...
#علی_شاه_چراغ
@golchine_sher
در اوج غم و گریز و بی میلی ها
مجنونم و مرد باور خیلی ها
محتاج توام پناه من باش خدا
در شهر پر از دسیسه ی لیلی ها
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
@golchine_sher
علت ناب تغزل!همه ی رویایم
غزلت کو که به پایان برسد غم هایم؟
مدتی شد که نگاه تو نتابید به من
مدتی هست که غرق شب بی فردایم
عوض نام خودم نام ترا می گویم
باز می پرسم از خویش چرا رسوایم؟
محض تو هرچه بهشت است به آتش بکشم
تا که سیبی برسانم به لب حوایم
هرچه می خواهم ازدست تو بگریزم باز
دست مجهول کسی چنگ زده بر پایم
باید ازمن شوی این حرف من لجباز است
کج مکن راه که از راه دگر می آیم..
#آرش_شفاعی
@golchine_sher