من آن شکستهبنایم در این خرابآباد
که در خرابی من ناز میکند سیلاب
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
هر شب یکی به پنجره ام سنگ میزند
تنها منم که با خبرم کار ، کار توست
#مجتبی_سپید
@golchine_sher
به پیر میکده گفتم
که چیست راه نجات؟
بخواست جام مِی و گفت:
«عیب پوشیدن»
#حافظ
@golchine_sher
قرعهٔ غربت به یار آشنا افتاده بود
فتنه هایِ زهر در جام بلا افتاده بود
درد غالب شد به قلبش، لحظه لحظه لرزه بر
دستهایِ حضرتِ مشکل گشا افتاده بود
با نفسهایی سرآسیمه جدالی سخت داشت
استخوانِ سینه اش در تنگنا افتاده بود
خورد مظلومانه بر دیوارِ زندان صورتش
حضرتِ باب الحوائج بیهوا افتاده بود
شد عبایش گرد و خاکی؛ خورد لبهایش ترک
رنگ و رو از چهرهٔ آقایِ ما افتاده بود
هم کبودی بر تنش، هم روی ساقِ پایِ او
ردّی از زخم ِ غل و زنجیرها افتاده بود
زهر با خود حنجرش را تکه تکه بُرده بود
با عطش یادِ شهیدِ کربلا افتاده بود
پیکرش رویِ پلِ بغداد جانم را گرفت
دل؛ پریشانحال یادِ بوریا افتاده بود
لرزه ها و ضجه ها انداخت بر ارکانِ عرش
خنجر کندی که در کارِ قفا افتاده بود
سنگ می بارید با شمشیرِ برّان بر تنش
در کنارِ خونِ در جریان؛ عصا افتاده بود
آبروی هر دو عالم بی کفن؛ عریان؛ سه روز
برتنِ صحرایِ ماریه رها افتاده بود
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
#شهادت_امام_کاظم
@golchine_sher
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام
دل تو را میطلبد، دیده تو را میجوید
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
این اشکِ چشمِ مرثیه بارانِ ابرهاست
باران، چکیدهی غم پنهان ابرهاست
این ناگهان شکستن بغض گلوی رعد
برقی از آتشی است که در جان ابرهاست
بر تنگدل تمام جهان تنگ می شود
سرتاسر آسمان، همه زندان ابرهاست
هرکه آسمان تر است، غمش بی کران تر است
دریا، گواه اشک فراوان ابرهاست
ای زیستن! مساوی خود را گریستن
این اشک ها به پای تو تاوان ابرهاست
درد آن زمان که هستی بر باد رفته است
جز گریه چیست آنچه که درمان ابرهاست؟
گاهی سیاه و غمزده، گاهی سپید و شاد
حالم شبیه حال پریشان ابرهاست
این خود شروعِ راهِ به دریا رسیدن است
باران گمان مدار که پایان ابرهاست…
#سعید_پور_طهماسبی
@golchine_sher
مجنون منم که بر غم تو مبتلا ترم
از جنسِ بغضِ هستم و بس بیصدا ترم
شاعر زیاد داشت غزلچشمِ تو ولی
در بینِ شاعرانِ تو بي ادعا ترم
بس در میانِ واژهی شعرم چکیدهام
از رازهای فاش شده بر ملا ترم
با عشقِ تو به عالم معراج میروم
با تو از آسمان و زمین هم فراترم
وقتی که نیستی نفسم تنگ میشود
هستی تو،از هر آنچه هوا هم، هواترم
با من بمان، بدان که تو را می سُرایمت
چون با غزلفروشِ تنت، آشنا ترم
#مجتبی_خوش_زبان
@golchine_sher
مرحمی گر بردلم باشی طبیبت میشوم
چون بخواهی یانخواهی دلفریبت میشوم
درگلستان وجودت مینشینم روزوشب
همچو پروانه اسیر عطر سیبت میشوم
مهر تو افتاده بر دل عاشق رویت شدم
عاشقی دلخسته و بی شک حبیبت میشوم
من شبیه اسب وحشی تاختم برقلب تو
گرچه سرکش بودهام رام و نجیبت میشوم
گرچه استادی و درسی از محبت دادهای
در کلاس عاشقی گاهی رقیبت میشوم
#شهریار
@golchine_sher
کینه شیعه به دل دارد از آن روز یهود
که علی(ع) کَند در قلعه خیبر را زود
شیعه دارد به رگ خویش همان خون علی(ع)
تا کَنَد ریشه صهیون و سپس آل سعود
#عاصی
#عضوکانال
@golchine_sher
با گریه،با آه دمادم می نویسند
در ذیل مُصحف،شرحِ ماتم می نویسند
اندوه را با جوهر غم می نویسند
این روضه را مثل مُحَرَّم می نویسند
کوچه به کوچه مجلس ماتم گرفتند
کَرّوبیان با روضه خوان ها دم گرفتند
آیات قرآن حضرت موسی بن جعفر ع
تسبیحِ ایمان حضرت موسی بن جعفر ع
آوای باران حضرت موسی بن جعفر ع
دردی و درمان حضرت موسی بن جعفر ع
لب تشنه ی عشق توام باران عطا کن
از دردمندان توام درمان عطا کن
بویِ دلانگیزِ بهارِ مَردُم ما
نورِ چراغِ شام تارِ مَردم ما
بودی همیشه در کنار مَردُم ما
خیلی گره خورده است کار مَردُم ما
گرچه گرفتاریم یا باب الحوائج
امّا تو را داریم یا باب الحوائج
خوشبخت چشمی که خودش را نیل کرده
آیاتِ اشک آلوده ای تنزیل کرده
پای بساطت سال را تحویل کرده
بیچاره آنکه روضه را تعطیل کرده
مشقِ بقای خضر،درسِ حوزه ی توست
آب شفای خلق،اشکِ روضه ی توست
جز ذکر "الله" لبت "بسمی" نداریم
شیرین تر از نام شما اسمی نداریم
با حرز تو از صدبلا قِسمی نداریم
ما ترس از بیماریِ جسمی نداریم
بیماری ما زندگی منهای روضه است
راه علاجِ ما دو قطره چای روضه است
چشم مرا تر کن زمان ربّناها
لطفاً نگاهم کن میان این گداها
پیچیده در هفت آسمان ها این صداها:
یا "فاطمه معصومه"ها و یا "رضا" ها
این خاک شد "ایرانِ" این خواهر_برادر
جانِ همه قربانِ این خواهر_بردار
دریای رحمت!ما به موجات خو گرفتیم
از هرکسی جز خاندانت رو گرفتیم
در اوج بیماری ز تو دارو گرفتیم
ما نسخه را از "ضامن آهو" گرفتیم
صحن رضا جانِ شما دارالشفا شد
پای ضریحش نُطقِ طفل لال وا شد
موسایِ طور غم عصایت را شکستند
با زجر تو قلب رضایت را شکستند
نامردها دست دعایت را شکستند
زیر لگدها ساق پایت را شکستند
چیزی برای تو به جز ماتم نمانده
نای مناجاتی برایت هم نمانده
شیعه هنوز از غُصّه ات تشویش دارد
داغ تو را در سینه بیش از پیش دارد
سِندیِ ملعون بد زبانش نیش دارد
روی لبش دشنام قوم و خویش دارد
با ذکر مادر درد پهلو می کشیدی
داغ حسن را کنج زندان می چشیدی
در این قفس بال و پری دیدم؟ندیدم
جز روضه چیز دیگری دیدم؟ندیدم
زیر عبایت پیکری دیدم؟ندیدم
جز استخوان لاغری دیدم؟ندیدم
داغ تو ما را کُشت ای فرزند زهرا
عَجِّل وفاتی خوانده ای مانند زهرا
با جوهر خون نامه ات توقیع گردید
اندوه تو در روضه ها توزیع گردید
آیه به آیه سوره ات تقطیع گردید
بر تختِپاره پیکرت تشییع گردید
با این همه..،تو بی کفن ماندی؟نماندی
آقا!بدون پیرهن ماندی؟نماندی
اصلاً تنت آماج تیغ و نیزه ها شد؟!
از پشت سر راس تو از پیکر جدا شد؟!
آنگونه دور خیمه هایت شر به پا شد؟!
ناموس تو راهیِ شامات بلا شد؟!
پس هیچ دردی مثل درد کربلا نیست
پس هیچ داغی داغ شاه سرجدا نیست
#بردیا_محمدی
#شهادت_امام_کاظم
@golchine_sher
می چرخد و رَد می شود ازصبح نشابور
پیداست دراین خلسه طلوع شب انگور
باچنگ ودف این پیرعجب زمزمه دارد
من این همه دلتنگم واو این همه مسرور
درحنجره اش نیست به جزصل علی عشق
درزمزمه اش نیست به جز حی علی نور
چشمم به رسولی ست سراسیمه برآن کوه
ازدست که خورشیدگل انداخته برطور؟
دنبال که این پیرچنین غرق غبارست؟
اقبال می آید مگرازجاده ی لاهور
بنگرچه سماعی ست درآن تیغ به کف ها
شیرین دهنان جامه درانند ازآن شور
آن شب شکنان راهمه اقبال به جام است
ازسکرغزل های که انداین همه مخمور؟
"ازخواب گران،خواب گران،خواب گران خیز!"
این تن تَتَنِ کیست تراویده به طنبور
دشمن پس دروازه ومردان همه درخواب
ناگاه نبستندچرا راه به تیمور؟
درسایه ی شمشیربه فردوس توان رفت
درسایه ی شمشیربه آن روضه ی مستور
ازاوبشنو فلسفه ی وحدت ازاین ساز
پرهیزکن ازکثرت وآن زخمه ی ناجور
درباد،ورق می زنم"اسرارخودی "را
"برگشته ام امشب به خود"ازجاده ی لاهور
#محمدحسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
#تقدیم_به_اقبال_لاهوری
@golchine_sher