eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
873 عکس
302 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
نرو که ابنِ مُلجم تیز کرده برای فرقِ تو شمشیرِ خود را @golchine_sher
علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را كه به ماسوا فكندي همه سايه‌ي هما را دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين به علي شناختم به خدا قسم خدا را به خدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند چو علي گرفته باشد سر چشمه‌ي بقا را مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را برو اي گداي مسكين در خانه‌ي علي زن كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را بجز از علي كه گويد به پسر كه قاتل من چو اسير تست اكنون به اسير كن مدارا بجز از علي كه آرد پسري ابوالعجائب كه علم كند به عالم شهداي كربلا را چو به دوست عهد بندد ز ميان پاكبازان چو علي كه ميتواند كه بسر برد وفا را نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحيرم چه نامم شه ملك لافتي را بدو چشم خون فشانم هله اي نسيم رحمت كه ز كوي او غباري به من آر توتيا را به اميد آن كه شايد برسد به خاك پايت چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را چو تويي قضاي گردان به دعاي مستمندان كه ز جان ما بگردان ره آفت قضا را چه زنم چوناي هردم ز نواي شوق او دم كه لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را همه شب در اين اميدم كه نسيم صبحگاهي به پيام آشنائي بنوازد و آشنا را ز نواي مرغ يا حق بشنو كه در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا @golchine_sher
ای خواجه چه جویی زِ شب قدر نشانی هر شب شبِ قدر است اگر قدر بدانی @golchine_sher
رفتی جهانم بعد تو درگیرِ تنهایی ست در آینه میبینم این تصویر تنهایی است رفتی ،عبور فصل ها بی تو غم انگیزند این حال ناکوکم فقط تعبیر تنهایی‌ست حتی اگر سهمم تمام آسمان باشد در آسمان هم این دلم زنجیرِ تنهایی ‌ست وقتی شهادت آرزویت بود، فهمیدم دنیا بدونِ بودنت تکثیر تنهایی ست گلگون شدن در صحن اوجِ عشق بازی بود اما برای من فقط تفسیر تنهایی ‌ست تا لحظه‌ی دیدار تو بر عهدمان هستم صبحی که پایان شبِ دلگیر تنهایی‌ست از زبان همسران شهید اصلانی و دارایی @golchine_sher
در پشت ابر گناهان ماه تو گردیده پنهان تاریکم از دست عصیان مِهر تو اما درخشان دورم کن از لکه لوث الغوث الغوث الغوث در شعله های گناهم می سوزم و بی پناهم فواره زد دود آهم شرمنده ام رو سیاهم جانم رسیده ست بر لب خَلّص من النار یا رب چون گُل مرا پروراندی در هر گلستان نشاندی خارم ولی باز خواندی از آستانت نراندی برگشته ام اشک آلود یا ملجا کل مطرود شیطان بریده امانم تیری ندارد کمانم جوشن بپوشان به جانم در پیش او ناتوانم شیطان شود باز سرکوب یا غالبا کل مغلوب داریم با اشک، فانوس در نیمه شبهای مخصوص هر کس که شد با تو مانوس از لطف تو نیست مایوس یا فارج الهمّ الهی یا کاشف الغمّ الهی جبار و قهار هستی صبّار و غفار هستی هر چند مختار هستی بگذر که ستار هستی ما را نکن از خودت دور یا ناصرا غیر منصور بد کرده ام بارالها دارم ولیکن تمنا جرم فراوان ما را جان حسینت ببخشا با کربلا می شوم خوب یا کاشف کل مکروب @golchine_sher
با کوه گناه، این سراپا تقصیر رو کرده به درگاه تو ای توبه پذیر از آتش دوزخ و گرفتاریها غیر از تو نجات بخش من کیست مجیر؟ @golchine_sher
اگر چه در غزلم غیرِ عشق چیزی نیست به عشقِ اوست که در شعر افت و خیزی نیست ببار حضرت باران که زیرِ چرخ کبود به دست و پای تو افتاده ام گریزی نیست صدای عشق به هر آشیانه میپیچد صدای آتش عشق است وخودستیزی نیست فدای نام بُلندت ،برای شیعه اگر خدا علی شود اغراق تند و تیزی نیست! قسم به لحظه ی قرآن به سر گذاشتنم علی علیست.علی گفتنم غریزی نیست! @golchine_sher
مصرع ناقص من کاش که کامل می شد شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست من که حیران تو حیران توام می دانم نه فقط من که در این دایره سرگردانم همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست «پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست» کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت: «ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه» راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید «ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوت ای که فتح ملکوت است برای تو هبوط نه فقط دست زمین از تو تو را می خواهد سالیانی ست که معراج خدا می خواهد- زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند دم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علی رقص شمشیر تو تفریح خدا بود علی وای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستی وای اگر پارچه ی زرد به سر می بستی در هوا تیغ دو دم نعره ی هو هو می زد نعره ی حیدریه «أینَ تَفرو» می زد بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار پا در این دایره بگذار عدم را بردار بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی یازده مرتبه در آینه تکرار شدی راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید «ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید @golchine_sher
می کند مست علی زمزمه ی نام تو ما را چه شرابی است در این واژه ی مردانه ؟ خدا را همه ی زندگیت آینه ی وحی خدا شد روشن از آینه ات کن دل زنگاری ما را مثل یک صاعقه از ظلمت تاریخ گذشتی کی به دنبال شعاع تو بگردیم و کجا را؟ کی توان یافت شبیه تو دگر مرد مروّت کی توان یافت شبیه تو دگر مرد مدارا؟ مُردم از خوف و رجایی که به شمشیر تو دارم بنمایان پس از این سوء قضا حُسن قضارا کاشکی بودم در شهر تو ویرانه نشینی می کشیدی به سرم دست معطر به دعا را کاش می شد که غزال دل سرگشته ی من هم کشته ی پنجه ی عشق تو شود شیرشکارا ! داغ ،از حسرت ِ انگشتر اویم که نشانده ست به دلم غبطه ی خوشبخت ترین مرد گدا را @golchine_sher
دردلم حسرت یک روضه درایوان نجف خلوتی،باشد.ومن باشم وسلطان نجف دلم امروزکمی پرسه زدن می خواهد غزلی درمن ومن توی خیابان نجف چقدرحس قشنگی ست درآن دم که فقط شعرباشدبه لب ونم نم باران نجف چه صفایی ست که هم صحبت ارباب،شوم مثل موری شوم او مثل سلیمان نجف چون یتیمی شده ام با غزلی ازسرعشق چشم هایم پی بابای یتیمان نجف دلم انگار گره خورده در این تنهایی به کمی گریه وقرآن وشبستان نجف کاش دستی به سرشانه ی من بگذارد قسمتم کاش کندقطعه ای از نان نجف @golchine_sher
ببین یارب گرفتارم به دادم می رسی یا نه؟! شب قدر است و بیدارم به دادم می رسی یا نه؟ خدایا از تو پنهان نیست هر آنچه کرده ام با خود تو می دانی گنهکارم به دادم می رسی یا نه؟! در این دنیا به غیر از تو کسی پشت و پناهم نیست امید از درگهت دارم به دادم می رسی یا نه؟! الهی تا سحرگاهان سر سجاده ی عشقت زدیده اشک می بارم به دادم می رسی یا نه؟! نمی دانم صدای من به جایی می رسد یا نه؟ نمی دانم تو ای یارم به دادم می رسی یا نه؟ ( سمن) @golchine_sher
واقعی‌تر باش! دنیـای خیـالی خوب نیست زنـدگی با واژه‌هـای احتـمالی خوب نیست واژه‌ ی خـونسرد را ، وارونـه معنـا کـرده‌ ای نگذر ازمن ساده!گاهی بیخیالۍخوب نیست گرچه می‌دانم که چندان بابِ طبعت نیستم  انتقـادِ سنگ از ظرفِ سفـالی، خوب نیست هرکه ازمن جُرعه‌ای نوشید عمری سُرفه کرد تازه می‌فهمم زیادی هم زلالی خوب نیست می‌روم شعـری بگویم، دیـر می‌آیم، ببخش میهمانی آمدن با دستِ خالی خوب نیست @golchine_sher