eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
824 عکس
283 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد گفتند عاشقِ که شدی؟ گریه‌ام گرفت میخواستم بخندم و حاشا کنم، نشد # سجاد سامانی @golchine_sher
با یاد چشم های تو خوب است خواب من از ابرها کناره بگیر آفتاب من  رو بر کدام قبله به چشم تو می رسم؟ چیزی بگو پیامبر بی کتاب من  چشم تو را کجای جهان جست و جو کنم؟ پایان بده به تاب و تب بی حساب من  دور از شمایل تو چنانم که روز و شب خندیده اند خلق به حال خراب من  از تشنگی هلاک شدم، ساقیا! بیا چیزی نمانده از قدح پر شراب من   @golchine_sher
به عکس‌های خودم خیره‌ام، کدام منم؟ زمانه خاطره‌های مرا کجا برده است؟ @golchine_sher
می شود  سخت ترین مساله آسان باشد پشتِ هر  کوچه ی بن بست خیابان باشد! می شود حال بدِ  ثانیه ها خوب شود شهر هم غرقِ  هماغوشی باران باشد گیرم این عشق که آتش زده بر زندگی ات بعد جان کندنِ تو شکل گلستان باشد! گیرم این دفعه که برگشت، بماند...نرود! گیرم از رفتنِ یکباره پشیمان باشد بعد شش ماه به ویرانه ی تو برگردد تا درین شعر پر از حادثه مهمان باشد فرض کن حسرتِ پاییز، تو را درک کند روز برگشتن او اول آبان باشد بگذر از این همه فرضیه، چرا که دل من مثل ریگی ست که در کفش تو پنهان باشد! @golchine_sher
چه حرف‌ها که درونم نگفته می‌ماند خوشا به حال شماها که شاعری بلدید... @golchine_sher
فریاد که جز اشکِ شب و آه سحرگاه اندر سفرِ عشق مرا همسفری نیست... @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
به روی دست آوردم دل غم پرور خود را صدف از سینه اش بیرون کشیده گوهر خود را دلم را ساده اندیشانه از پیکر در آوردم چنان اندیشه ای که اشعری انگشتر خود را من آن طفل پریشانم که در بازار تنهایی چنان سرگرم شد ، گم کرده حتی مادر خود را و روز حشر ، مانند مسلمانی که از غفلت به جمع انبیاء نشناخته پیغمبر خود را منم آن واعظی که سالها با نان دین خوردم شبیه موریانه پایه های منبر خود را به جای نافله با شعرهایم توبه میخوانم به اشک خویش میشویم تمام دفتر خود را سرم بر شانه ی مُهر است ، در آغوش سجاده و غسلِ اشکهایم میکنم پا تا سر خود را بر این سجاده ی تب دار از شرم پشیمانی میان سجده چون ققنوس سوزاندم پر خود را به این امید که جان می‌سپارم بین آغوشت کشاندم تا سحر این سجده های آخر خود را 💠 کانالِ اَشعارِ اَحْمَدِ ایراٰنی نَسَبْ در ایتا 💠 https://eitaa.com/ahmadiraninasab 💠 کانالِ اَشعارِ اَحْمَدِ ایراٰنی نَسَبْ در تلگرام 💠 https://t.me/ahmadiraninasab
ای دوست من سلام، صبحت زیبا ای معرفت و مرام، صبحت زیبا خورشید نگاه می کند با لبخند لبخند تو مستدام، صبحت زیبا @golchine_sher
پا به پا کردم و جان کَندَم و گفتم آخر دوستت دارم و گفتی: "نظرِ لطفِ شماست" @golchine_sher
خـدا برای دلِ مـن تـو را نـگه دارد... @golchine_sher
آنقدر دوستت دارم که خودم هم نمی‌دانم چقدر دوستت دارم! هر بار که می‌پرسی، چقدر؟ با خودم فکر می‌کنم؛ دریا چطور حساب موجهایش را نگه دارد؟! پاییز از کجا بداند هر بار چند برگ از دست میدهد؟! ابرها چه می‌دانند چند قطره باریده‌اند؟! خورشید مگر یادش مانده چند بار طلوع کرده است؟! و من، چطور بگویم که، چقدر دوستت دارم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آتشت شعله به سر تا سر دنیا انداخت شمع را حسرت دیدار تو از پا انداخت باورت با دل طوفانی پروانه چه کرد؟ طفل رابا سبدی ساده به دریا انداخت کاش سهمی به من از جنس یقینت برسد جلوه ات جان و دلم را به تمنا انداخت بغضِ این پنجره ها ، داغِ غمِ دوریِ تو باز بین من و این فاصله دعوا انداخت آه از آن که در این انجمنِ عشق و جنون نوبتِ چلچله را باز به فردا انداخت در مسیرِ گل و لبخند و غزل موسم کوچ عاقبت، همسفرِ غمزده را جا انداخت جایِ من بر دل این دشت ببار ای باران! ای که غم پروری ات رود به صحرا انداخت @golchine_sher
شاید روزی بی آنکه نامت را بدانم با هم از خیابانی گذشته‌ایم و بی‌آنکه بدانیم سایه‌هایمان همدیگر را در آغوش کشیده باشند... @golchine_sher
در شهر هی قدم زد و عابر زیاد شد ترس از رقیب بود که آخر زیاد شد این قدرهام نصف جهان جمعیت نداشت با کوچ او به شهر، مهاجر زیاد شد یک لحظه باد روسری‌اش را کنار زد از آن به بعد بود که شاعر زیاد شد هی در لباس کهنه اداهای تازه ریخت هی کار شاعران معاصر زیاد شد از بس که خوب چهره و عالم پسند بود بین زنان شهر، سر و سِر زیاد شد گفتند با زبان خوش از شهر ما برو ساک سفر که بست، مسافر زیاد شد @golchine_sher
دو فصل است تقویم دلتنگی ام خزانی که هست و بهاری که نیست @golchine_sher
تا تو مراد من دهی، کشته مرا فراق تو تا تو به داد من رسی، من به خدا رسیده ام.. @golchine_sher
چِقَدر خیر دیده‌ایم از محبّت حسین به روی شانه‌های ماست دست رحمت حسین زبانزدِ تمام عالم است مهربانی‌اش دل مرا که بُرده است این عطوفت حسین روایت است این که هر سحر فرشته می‌بَرد سلام صبحگاهی مرا به خدمت حسین شفیعِ روز محشر است، آجُرِ "حُسینیه" به این بهانه که در آن شده است صحبت حسین چه بهتر است، با وضو، میان روضه گریه کرد عبادت است گریه‌های بر مصیبت حسین رفیق! روضه خانه، سنگر ولایت علی است هزینه داده است شیعه پایِ هیئت حسین رضایت حسین باطناً رضایت خداست رضایت خداست باطناً رضایت حسین به یک نظر دلِ خراب را درست می‌کند خدا کند شویم شامل عنایت حسین نترس..، ظرفیت برای حُر شدن هنوز هست رسول ترک، حُر شده است با هدایت حسین گناهکار تا دو قطره اشک، حِین روضه ریخت خدا هم از گناه او گذشت بابت حسین "حسین" بانی قبولِ توبه‌های "آدم" است همین هزار و چند ساله نیست قِدمَت حسین به گرد و خاک معجر سه ساله دخترش قسم برای درد‌های ما دواست تربت حسین ** به حشر هم قدم که می‌نَهَد هنوز بی سر است قیامتی است لحظه‌ی ورود حضرتِ حسین @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاشکی همچو حبابی بر آب در نگاه تو رها می‌شدم از بود و نبود! @golchine_sher
حتی نشد به حیله به دست آورم تو را باید قبول کرد که روزی مقدّر است... @golchine_sher
از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را به وصالت نرسيديم و نديديم تو را روزیِ ما فقرا شربت وصل تو نبود زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را شايد ايام کهن‌سالي ما جلوه کني در جوانی که دويديم و نديديم تو را چه‌قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم چه‌قدَر شمع خريديم و نديديم تو را گاهي اندازه‌ي يک پرده فقط فاصله بود پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را سعي کرديم شبی خواب ببينيم تو را سحر از خواب پريديم و نديديم تو را مدتي در پي تو رند و نظرباز شديم همه را غير تو ديديم و نديديم تو را فکر کرديم که مشکل سر دلبستگي است از همه جز تو بُريديم و نديديم تو را لااقل کاش دم خيمه‌ی تو جان بدهيم تا بگوييم: رسيديم و نديديم تو را @golchine_sher
اگرچه زندگی بی درد و غم معنا نمی گیرد ولی شادی سراغ آدم تنها نمی گیرد به نام زندگی با مرگ می جنگیم و لبخندی برای دلخوشی هم در بغل ما را نمی گیرد چه بی رحمی تو ای دنیا دمار از ما در آوردی خدایی این همه اندوه در دل جا نمی گیرد چه آرام آمد و با نبض طوفان رفت موجی که خبر از حال زار ساحل دریا نمی گیرد گذار پوست می گویند می افتد به دباغی ته خطیم و این دیدار با تو پا نمی گیرد اگر دار مکافات است اینجایی که ما هستیم مچ بی معرفتها را چرا دنیا نمی گیرد!؟ کشیدم از ته دل آه و بالا رفته ای...! شاید خدا نادیده می گیرد که آه ما نمی گیرد @golchine_sher
کاش می شد حال خوب را لبخند زیبا را بعضی دوست داشتن ها را ، خشک کرد! لای کتاب گذاشت و نگه شان داشت... @golchine_sher
منی که زود رسیدم مباد دیر بمیرم جوانم و سر شوقم مخواه پیر بمیرم منی که سر به بیابان گذاشتم به هوایت مخواه بی تو به یک گوشه ی کویر بمیرم  به بی قراری رودم که عازم است به دریا به پای تو که رسیدم بگو بمیر، بمیرم مرا نه سخت که ننگ است مرگ گوشه ی بستر به صحنه آمده ام تا به تیغ و تیر بمیرم سری به نیزه ندا میدهد همیشه ی تاریخ که سر بلند بمیرم نه سر به زیر بمیرم  به پیش پای تو آخر چرا شهید نباشم منی که آمده ام تا که ناگزیر بمیرم تویی مسیر من ای عشق پس بیا و دعا کن در این مسیر بمانم در این مسیر بمیرم @golchine_sher
یك سینه حرف هست، ولی نقطه‌چین بس است خاتون دل و دماغ ندارم.... همین بس است  یك روز زخم خوردم یك عمر سوختم كو شوكران؟ كه زندگی اینچنین بس است عشق آمده‌ست عقل برو جای دیگری یك پادشاه حاكم یك سرزمین بس است مورم، سیاوشانه به آتش نكش مرا یك ذره آفتاب و كمی ذره‌بین بس است ظرف بلور! روی لبت خنده‌ای بپاش نذری ندیده را دو خط دارچین بس است ما را به تازیانه نوازش نكن عزیز كه سوز زخم كهنه‌ی افسار و زین بس است از این به بعد عزیز شما باش و شانه‌هات ما را برای گریه سر آستین بس است @golchine_sher
خسته ام،ميروم ازقلبِ تو با پاى خودم تا كـه تنهـا بشوم بـا غمِ دنيـاى خودم ليـلىِ قصـه نبـودى كـه شوم مجنونت تن سپردم به بيابان و به صحراۍخودم دلِ دريـايىِ طـوفـان زده ، ارزانىِ خـود می روم تـا كـه شوم قايقِ درياى خودم بعدِ تـو خاک از آيينـه ى دل می گيرم تا كـمى هم بنشينم بـه تماشاى خودم ما كـه رفتيم تو باش و همهٔ خاطره ها ميروم تا برسم بى تـو بـه فرداى خودم دل اگـر بعـدِ تـو لـرزيد، حرامش باشد پايبـنـدم بـه خدا، بر سرِ فتواى خـودم @golchine_sher
جز این‌‌جا هیچ‌‌ جا آرامشی در من نمی‌گیرد کبوترزاده جایی جز حرم مامن نمی‌گیرد تو دریایی و دریا با غباری گِل نخواهد شد تو آن عطری که هرگز بوی پیراهن نمی‌گیرد کنار خویش بنشانم، گدایت تکه‌نانش را زمانی که رفیقش هست از دشمن نمی‌گیرد مگر نه اینکه دوری دوستی می‌آوَرَد ای ماه!؟ دلم قرص است این دوری تو را از من نمی‌گیرد تو سرسنگین مشو با من که مدت‌هاست در عالَم سرِ تنهایی‌ام را کوه بر دامن نمی‌گیرد سری آورده‌ام تا پای تو پایین بیاندازم که دوشِ خسته‌ام این بار را گردن نمی‌گیرد تویی شمس‌الشموس و با وجودت چشم مولانا سراغ شمع را در خانه‌ی روشن نمی‌گیرد کنار پنجره‌فولاد هر بار امتحان کردم نَفَس پیش تو حتی لحظه‌ی مردن نمی‌گیرد @golchine_sher
🍒🍒🍒🍒سلام اعضای محترم کانال یکی از اعضای کانال با لوگوی کانال گلچین شعر اقدام به تاسیس کانال شعر به اسم گلچین شعر کرده و مطالب کانال رو کپی میکنه و شعرهای خودم رو بدون اسم تو کانال میزاره نمی دونم چرا متاسفانه ارتباط با ادمین هم نداره و اگه این پیام رو دید بدونه کار درستی انجام نداده و ما راضی نیستیم از طریق خدمات ایتا حتما پیگیری میشه🍒🍒🍒🍒