eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
854 عکس
296 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
نه پنجره ای را به خطا آزُردی نه بی پرده،حقِ کسی راخوردی ای حضرتِ آفتاب، پابستِ توایم با بنده نوازی دلِ ما را بُردی! @golchine_sher
چنان در خانهٔ آیینه محو دیدن خویشی که گر عالم شود زیر و زبر بیرون نمی‌آیی @golchine_sher
من از تبار خمینی، تبار خردادم شکوه پرچم عشقم، غرور فریادم طنین نیمه‌ی خرداد در سرم دارم پر از شکوه حضورم به نور دل دادم زنم که دامن من مرد را برَد معراج به آبِ دیده قسم‌ آبدیده فولادم به انتظار نشستم بیاید آن موعود منم که بنده‌ی عشقم زِ بند آزادم به آفتاب جماران به پیر راه قسم نرفته غیرت خورشید عشق از یادم مباد دل بکنم از قرار با دل تو مباد اینکه دهد خصم، زلف بر بادم دلم‌ اگر چه شکسته‌ست از زمانه ولی به غیر شوکت تو نیست قلب خردادم @golchine_sher
آیینه‌ایم، هرچه بگویی به ما تویی نامهربان سنگدل بی‌وفا تویی آن‌کس که نیست جز تو کسی در دلش، منم آن‌کس که برده است ز خاطر مرا تویی ای عشق! در صحیفە‌ی تقدیر من چرا هر قصه‌ای‌ست، راوی آن ماجرا تویی سنگم زدند خلق و تو انداختی گلی بیگانه‌ای میان هزار آشنا تویی خون گریه کن به حال من ای شیشە‌ی شراب! تنها حریف درد من این روزها تویی @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غزلی عرفانی از امام خمینی (ره) این غزل، اولین بار ۱۸ روز پس از رحلت ایشان در روزنامه‌ی کیهان و بعدها در دیوان امام منتشر گشت. دیوان شعر امام، در ۶ فصل غزلیات، رباعیات، قصاید، مسمّط، ترجیع‌بند و اشعار پراکنده تنظیم شد و اولین بار، توسط موسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، در سال ۱۳۷۲ و در ۴۳۸ صفحه انتشار یافت. من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم فارغ از خود شدم و کوس اَنَا الحَق بزدم همچو منصور، خریدارِ سرِ دار شدم غم دلدار فکنده است به جانم شَرَری که به جان آمدم و شهره‌ی بازار شدم درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم جامه‌ی زهد و ریا کَندم و بر تن کردم خرقه‌ی پیر خراباتی و هشیار شدم واعظ شهر که از پند خود آزارم داد از دَم رند می‌آلوده، مددکار شدم بگذارید که از بتکده یادی بکنم من که با دست بتِ میکده بیدار شدم @golchine_sher
در بند بود همت مردان روزگار قبل از تو ای طلیعه ی مردان با وقار سوز هوای سرد زمستان گرفته بود از باغ های ما ثمرهای بی شمار تو باغبان شدی که بهاران رسد ز راه منصور حق شدی به غزل های سر به دار نازل شده دوباره به شوق قیام تو والشمس و فجر و تین و علق هود و انفطار نمرود رفت هیبت فرعون شکسته شد دنیا رسید با تو به آغوش انتظار خرداد فصل کوچ شد بعد آن غروب آئینه ها شدند ز داغت پر از غبار تاریخ تو نوشت چنین بر دل زمان از ظلم خالی است تن سبز این دیار @golchine_sher
نشسته باز خیالت کنار من اما دلم برای خودت تنگ می شود،چه کنم؟! @golchine_sher
زنده یعنی هر کسی رفته است و یادش باقی است هر که بی خورشید، نور بامدادش باقی است خاطرات مردتبعیدی که دیر آزاد گشت کمترش از یاد رفته است و زیادش باقی است شاعری شد که تمام دفترش را سوختند با خودش می گفت زیر لب: مدادش باقی است مثل سربازی که برگشته است از یک جنگ سخت خسته و مجروح اما اعتقادش باقی است پیرمردی را که عمرش شد همه خرج نبرد توی چشمش به جوان ها اعتمادش باقی است سال ها رفته است و خوبان رفته اندو همچنان راه های رفته یعنی امتدادش باقی است @golchine_sher
چارده مهره‌ی شطرنج همه مات شدند چون دلم خواست تو سردار قشونم باشی @golchine_sher
به غارت رفت یا خون گشت یا محو تماشا شد خدا داند چه پیش آمد دل دیوانه ی ما را... @golchine_sher
بگذار بشنوند همه، این که ننگ نیست این زندگی بدون تو اصلا قشنگ نیست @golchine_sher