حالا که دلم غرق تمناست نرو
دیدی که دلم خسته و تنهاست نرو
از در بروی غصه به دل می آید
غم آمده مشغول تماشاست نرو
بی حوصلگی های پس از رفتن تو
نزدیک تر از سایه همینجاست نرو
یک لحظه جدایی ز تو یعنی مردن
از چشم ترم دلهره پیداست نرو
تو حال خوش من و غزلهای منی
پایان تو ، پایان غزلهاست نرو
#اسماعیل_حاج_علیان
@golchine_sher
منم و دفتر شعری که پر از اسرار است
شرح دلتنگی و دیوانگی ام بسیار است
شهر را ناله ی دلتنگی من پر کرده
ناله هایم همه از حسرت یک دیدار است
بند بند بدنم چشم شده ، اما حیف
بین چشمان من و دیده ی او دیوار است
عشق از دست دلم خون جگر خواهد خورد
دیده چون دیده ی نادیده من خونبار است
خبر از حال دل تنگ نداری شاید
روز هر عاشق دلتنگ چو شامی تار است
قصه از غصه ی بسیار نوشتم امروز
درک کن حال دلی را که چنین غمدار است
#اسماعیل_حاج_علیان
@golchine_sher