همین که میگُذری از مقابلم خوب است
چه خوب جانِ مرا میبری، ادامه بده ...
#الهه_سلطانی
@golchine_sher
پای دلتنگی من گر به خیابان برسد
کارِ این شهر به یکباره به پایان برسد
بسته راه نفسم را غمی از جنس سکوت
کارِ این بغض بعید است به باران برسد
خبر از دوست اگر نیست خوشا قاصد مرگ
پشت در منتظرم این برسد، آن برسد
به سر موی تو دل بستم و باور کردم
رسمِ دنیاست، پریشان به پریشان برسد
میشود معجزه ای آخرِ هر قصه ی خوش
کاش پایانَ غزل، درد به درمان برسد...
#الهه_سلطانی
@golchine_sher
همین که میگُذری از مقابلم خوب است
چه خوب جانِ مرا میبری، ادامه بده...
#الهه_سلطانی
@golchine_sher
همین که میگُذری از مقابلم خوب است
چه خوب جانِ مرا میبری، ادامه بده ...
#الهه_سلطانی
@golchine_sher
همین که میگُذری از مقابلم خوب است
چه خوب جانِ مرا میبری، ادامه بده ...
#الهه_سلطانی
@golchine_sher
آری خدا نخواست که مال کسی شوم
بر من حرام کرده حلال کسی شوم
شیری بلد نبود به چنگ آورد مرا
قسمت نشد خلاصه غزال کسی شوم
تنها نصیبم اینکه در این سرنوشت تلخ
تصویر مبهمی ته فال کسی شوم
میشد که آسمان بشود سرنوشت من
اصلا پرنده نه، پر و بال کسی شوم
یا یک گلوله نخ شدهبودم که عشق را
گردن بگیرم آخر و شال کسی شوم
با ذرهای از آب و گلم میشد آفرید
یک دانهی سیاه که خال کسی شوم
بر آب داد مُشت گِلی مانده از مرا
از ترسِ اینکه ظرفِ سفال کسی شوم
شاعر شدم که شعر بگویم برای عشق
باور نکن که عاشق لال کسی شوم
یا باید از سرابِ نگاهی شوم هلاک
یا غرق در نگاه زلال کسی شوم
تنها پناه خستگیام شانهی خداست
آری خودش نخواست وبال کسی شوم
#الهه_سلطانی
@golchine_sher
دلی شکسته و چشمی همیشه تر دارم
به جای داشتنت، داغ بر جگر دارم
قسم به مرگ، به مرگی که پیشِ روی من است
هزار خاطرهی خسته پُشت سر دارم
به هر صدای دری تازه میشود دردم
که زخمِ تازه ندارم، که تازهتر دارم
نسیم عطرِ تنت را به کوچهها آورد
هنوز پشت سرش چشمِ دربهدر دارم
غروب با همهی غصهاش تماشاییاست
چگونه بعدِ تو از جاده چشم بردارم؟
غمِ رهاییِ من از قفس دوچندان است
نه آسمانِ پریدن، نه بال و پر دارم
#الهه_سلطانی
@golchine_sher
یکباره آشیانۀ شب را خراب کرد
صبحی که التماس هوس را جواب کرد
هر نقشهای که در دل شب قد کشیده بود
خورشیدِ صبح آمد و نقشِ بر آب کرد
باد آنقدَر به گوشِ زمین از جوانه گفت
تا دشتِ مُرده را به شکفتن مجاب کرد
ما از تبار موج خروشان و سرکشیم
موجی که در سکوت کویر، انقلاب کرد
ما قطره قطره در پیِ دریا روانهایم
ما را زمانه، سیل خروشان خطاب کرد
در راه عشق، خنده به لب، بر جهان و جان،
باید که پشت پازد و پا در رکاب کرد
آری بهار ماند و زمستان روانه شد
سهم زمین شد آنچه خودش انتخاب کرد
نوبت به انتخاب من و تو رسیده است
باید به پاس خون شهیدان شتاب کرد
#الهه_سلطانی
#انقلاب_اسلامی
#انتخابات
@golchine_sher
دلی شکسته و چشمی همیشه تر دارم
به جای داشتنت، داغ بر جگر دارم
قسم به مرگ، به مرگی که پیشِ روی من است
هزار خاطرهی خسته پُشت سر دارم
به هر صدای دری تازه میشود دردم
که زخمِ تازه ندارم، که تازهتر دارم
نسیم عطرِ تنت را به کوچهها آورد
هنوز پشت سرش چشمِ دربهدر دارم
غروب با همهی غصهاش تماشاییاست
چگونه بعدِ تو از جاده چشم بردارم؟
غمِ رهاییِ من از قفس دوچندان است
نه آسمانِ پریدن، نه بال و پر دارم
#الهه_سلطانی
@golchine_sher
مرگ هرچند نوشته شده در تقدیرم
به جهان با نخی از موی سرت زنجیرم
من چه هستم؟ منِ بی نام و نشان، دور از تو؟
قابیام بر تنِ دیوار که بیتصویرم
قایقِ کاغذیام در دلِ گرداب اسیر
قطرهقطره به تو دل میدهم و میمیرم
برگِ خشکی که به سر شوق پریدن دارد
با نسیمِ نفسِ توست که پر میگیرم
دمِ من خندهی تو، بازدمم بوسهی تو
یعنی از زندگیِ بیتو پس از این سیرم
حسرتِ پنجره ماندهاست به دیوارِ دلم
دستی ای کاش برآید بدهد تغییرم
باغ زردم پیِ لبخند بهار افتاده
کاش از بارشِ تو سبز شود تقدیرم
#الهه_سلطانی
@golchine_sher
چنان پیداشدی در من، که من در خاطرم گم شد
غمم با دیدنِ لبخندِ زیبایت تبسّم شد
قرارم را نسیمی از نگاهت سخت برهم زد
دلِ دریاییام با ماهِ رویت پُرتلاطم شد
اگرچه از تبارِ باد بودم تا تو را دیدم
خیالم، خاطرم، خاکم اسیرِ بوی گندم شد
تمامِ عُمر در چشمِ سیاهت زُل زدم امّا
سیاهی قسمتِ من شد، نگاهت سهمِ مردم شد
قرار این بود: یک لحظه بمانم پیشِ تو، امّا
زمان در بینِ موهای تو مثلِ کودکی گم شد
#الهه_سلطانی
@golchine_sher
هر صُبح پروانه میشوم
به هوای بازشدنِ
چشـمهـایت...
#الهه_سلطانی
@golchine_sher
تو رفتهای و مانده دراین خانه سیاهی
برگرد که سختاست چنین چشمبهراهی
هر روز در آیینه به تکرار شکستم
از خود خبری دِه به من و آینه گاهی
سرتاسرِ این خانه پُر از بالوپرِ توست
برگرد به آغوشِ من ای کفترِ چاهی
یادت به دل و جان و تنم ریشه دوانده
تو جوهری و خاطرِ من کاغذِ کاهی
آشفتهام از قحطیِ بارانِ نگاهت
آشفتهتر از مزرعهی رو به تباهی
با عکسِ تو آرام گرفته دلِ تَنگم
تُنگ از سرِ اجبار شده چارهی ماهی
دلگیرتر از پنجرهها چشمبهراهم
لعنت به خیابان و شبِ نامتناهی...
#الهه_سلطانی
@golchine_sher