eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
814 عکس
280 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
ماهِ رحمت آمد و طومارِ ماتم بسته شد سفرهٔ بیچارگی و فقر؛ کم کم بسته‌ شد سربه راهم کرد ذکرِ «یاعلیُ یاعظیمْ» راهِ بیراهه سحرگاهان منظم بسته‌ شد بعدِ هر «ألعفو» با لبخند بخشیدی مرا لطفِ تو جاری شد آنقدری که زمزم بسته‌ شد هر نفَس تسبیح، خوابم هم عبادت شد حساب غرق در غفران شدم تا پلکهایم بسته‌ شد اشک میخواهم! نباید خرج نامحرم شود چشمهایم در محرّم زیرِِ پرچم بسته‌ شد چشم پوشاندم به عشقِ تو همینکه از حرام دم به دم راهِ ورودِ غم به قلبم بسته‌ شد لحظهٔ افطار، استغفار؛ دردم را گرفت رویِ زخم ِ معصیت با توبه؛ مرهم بسته شد خوب شد حال مناجاتم، به خاک افتاد نفْس در غل و زنجیرها ابلیس محکم بسته شد پاک شد از جُرم و عصیان نامهٔ اعمال من تا که با دستِ علی(ع) درب جهنم بسته شد خانه غرقِ دود بود و پیش چشم فاطمه(س) دستهایِ اولین مظلوم ِ عالم بسته شد! @golchine_sher
باز هم عاشق و دلخواهِ علی(ع) آمده ام نور میخواهم و در ماهِ علی(ع) آمده ام کوهی از معصیت آورده‌ام از راهِ نیاز تا مقرّب شوم از راهِ علی(ع) آمده ام تا اجابت بشود توبهٔ نیمه شبِ من در مناجاتِ سحرگاه ِ علی(ع) آمده ام طعنهٔ خلق زمینم زده و دنبالِ لطفِ بی منّتِ أللهِ علی(ع) آمده ام گرهِ کور بر این بندگی ام افتاده ست باز محتاج به مفتاحِ علی(ع) آمده ام قفلِ دیرینه به بازارِ کسادم خورده با غمی کهنه به درگاهِ علی(ع) آمده ام تا که قدرِ منِ غفلت زده را بشناسم شبِ قدر آمده؛ همراهِ علی(ع) آمده ام تشنهٔ معرفتم! ظرفِ وجودم خالیست به امیدِ نَمی از چاهِ علی(ع) آمده ام چاه...آن سنگِ صبوری که ترک خورد از آه اشک میریزم و با آهِ علی(ع) آمده ام بِعلیٍ(ع) بِعلیٍ(ع) بِعلیٍ(ع) العفو با دلِ خسته و آگاهِ علی(ع) آمده ام سحرِ نوزدهم فرقِ سرش سخت شکافت با همان سجدهٔ جانکاهِ علی(ع) آمده ام! @golchine_sher
ثمر نداشت! خزان میشد و بهار نداشت زمان؛ بدونِ علی(ع) غیرِ شام تار نداشت نداشت عالم اگر مَظْهَرَ العَجائب را کسی برای مباهات و افتخار نداشت جَنم اسیرِ هراسی همیشگی میشد علی(ع) نبود جهان تیغِ ذوالفقار نداشت بدونِ حیدر کرار؛ کارزار نبود کنارِ قلعهٔ خیبر «دری» قرار نداشت علی(ع) اگر نمی آمد نبود حالِ طواف بنای ِ کعبه چنین مُهرِ اعتبار نداشت بدونِ أشهدُ أنّ عَلي(ع) وَلي ٱلله اذان به مأذنه مضمونِ استوار نداشت نبود شاهدِ عینی برای عدلِ خدا بساطِ حق-طلبی هیچ اقتدار نداشت فقیر تا أبدُالدّهرْ لنگِ نان می ماند نداشت یارِ مددکار و «روزگار» نداشت اگر به خاک نمی کاشت بذرِ نخل، علی(ع) رطب هر آینه بازارِ کسب و کار نداشت اگر سقیفه نمی‌بود...عالم ِ باقی- -بهشت بود سراسر! عذابِ «نار» نداشت دلم گرفته برای سکوت و غربتِ او برای جاریِ اشکی که اختیار نداشت سرش شکست و رمق رفت از دو چشمانش میانِ سینه نفس هایِ ماندگار نداشت طبیبِ هر دو جهان را طبیب کرد جواب وَ انتظار به جز حالِ احتضار نداشت به غیرِ چند یتیمی که «شیر» آوردند از اهلِ کوفه به جز کینه انتظار نداشت شبیه فاطمه(س) در لحظه هایِ پایانی نگاهِ کامل و لبخندِ آشکار نداشت شبانه رفت و عجب تازه شد غم ِ مادر کسی شبیه حسن(ع) حالِ إنکسار نداشت! @golchine_sher
لحظه های آخر و احساسِ غربت میکنیم ای خدا داریم کم کم رفع زحمت میکنیم درگذر از ما اگر بزم تو را بر هم زدیم پیش ِ تو از حال و روزِ خود شکایت میکنیم معصیت کردیم و رفت از یادمان مهمانی ات میزبانی کردی! احساس ِ خجالت میکنیم یا غیاثَ المُستغیثین گفته و با التماس با همین دستان ِ خالی عرض حاجت میکنیم یا رفیقَ، سَیدي، مَن لا رفیقَ غیرِ تو سودِ بسیاری از این نوع ِ رفاقت میکنیم ما به ماهِ تو؛ به إعجازِ سحر دل بسته ایم بیشتر از قبل وقتی کسبِ رحمت میکنیم سفرهٔ افطارهای آخرین است و مدام با تو داریم از قبولِ توبه صحبت میکنیم راستی بخشیدی آخر یا نه؟! ما را ای کریم درگذر حالا که مستأصل صدایت میکنیم ما به شبهایِ مناجات ِ تو عادت کرده ایم بعد از این با گریه هر شب با تو خلوت میکنیم عهد می بندیم با تو زیرِ ایوان نجف بعد از این؛ جانِ علی(ع) بهتر عبادت میکنیم جانِ آقایی که میگفتند رو به زینبش(س) از حسینت(ع) هر چه میخواهیم غارت میکنیم سر به روی نیزه، انگشتر به دستِ ساربان در دل از این داغ؛ احساس ِ حرارت میکنیم! @golchine_sher
ای روزهای ختم ِ قرآنی خداحافظ لحظاتِ نابِ أدعیه خوانی خداحافظ ای ماهِ نجواهایِ عاشقانه در خلوت شب زنده داری هایِ طولانی خداحافظ ای سفرهٔ افطار! ای شوق ِ لکَ صُمتُ ای بهترین معنایِ مهمانی خداحافظ ای اشکِ جاری در مناجاتِ أبوحمزه ای چشم های خیس ِ بارانی خداحافظ ای جنّتِ جوشن کبیر ای ذکرِ خَلّصنا شبهای قدر ای حالِ عرفانی خداحافظ خوف و رجایِ دلنشینِ وقتِ استغفار ای حسّ بیتابی و حیرانی خداحافظ ای فرصتِ انفاق در پس-کوچهٔ اخلاص ای نان و خرماهایِ پنهانی خداحافظ ای روضهٔ فزتُ و ربّ العکبه در محراب ای فرقِ خونین! زخم ِ پیشانی خداحافظ میگفت شاید بی رمق حیدر شبِ آخر ای عمرِ سرتاسر پریشانی خداحافظ! @golchine_sher
آمد و عالی ترین قبله نمای کعبه شد آن امامی که قدمگاهش بنای کعبه شد بوسه بر پایِ علی بن أبيطالب(ع) زدن افتخارِ دلنشینی که برای کعبه شد از شبِ میلادِ حیدر تا به محشر، بارها خواندنِ "نادِ علی(ع)" مشکل گشایِ کعبه شد پیش از آغازِ خلقت، اولِ صبح ِ ازل حضرتِ مولایِ ما؛ عشقِ خدایِ کعبه شد خانهٔ امنِ الهی نیست جایِ دیگران دیگران نه! شخص ِ حیدر آشنایِ کعبه شد در خیالاتم شبی دیدم که جایِ سنگ و خشت رج به رج؛ دُرّ نجف سنگِ نمایِ کعبه شد تا که دیدم سرزده خورشید از جایِ شکاف از همانجا در دلم ایجاد شد شوقِ طواف خط به خط قرآن ندارد مَدخلی إلا علی(ع) لب نخواهد گفت با صوتِ جلی إلا علی(ع) لافتی إلا علی(ع)...فریاد میزد جبرئیل در جوانمردی نباشد اولی؛ إلا علی(ع) ای دلِ تاریک، ای گمراه ِ سرگردان بدان نیست در ظلمت. چراغ و مشعلی إلا علی(ع) تا که شد مغرورِ نورش؛ سورهٔ والشمس گفت: نیست ای آیینه! شمس ِ منجلی إلا علی(ع) مُهر باطل خورد بر پرونده اش آنکه به غیر- دستِ بیعت داد و گفت آری، بلي...إلا علی(ع) من مسلمانم! ببین مابینِ کتفم حک شده لا نبي إلا محمد(ص) لا ولي إلا علی(ع) این عبارت میدرخشد بر جبینِ متّقین مادرم زهراست(س)، بابایم أمیرالمؤمنین(ع) آمد آقایِ تمام ِ عاشقانِ با شرف نذرِ مولا ریسه بندان کن دلت را با شعف شد فقط حیدر به إذنِ الله؛ خیرُ الأوصیا کوریِ چشم ِ خلیفه هایِ پست و ناخلف وای بر حال اذانِ بی علی(ع)...فریاد از- عمرِ آن گلدسته که؛ بی حبّ حیدر شد تلف آمد و فوراً به راه افتاد باران در کویر ریخت دریا، سیلِ مروارید در دستِ صدف در حرم، حور و ملَک یکریز می‌ریزند گل ایستاده خادم از عرش ِ معلّی صف به صف بر ضریحش خوشهٔ انگورها کِل میکشند من که میمیرم برایش کنجِ ایوانِ نجف در میان خیلِ خاطرخواه هایِ بیشمار تیرِ چشمش میگرفت ایکاش قلبم را هدف با خودش خیرِ کثیر آورده این خیراالبشَر روز میلاد أبَاالزینَب(س) شده روزِ پدر! @golchine_sher
تبی افتاده پی در پی به جانِ مسجد کوفه امان از ناله هایِ بی امانِ مسجد کوفه دلِ گلدسته دارد لحظه لحظه میشود آشوب غم انگیز است از امشب اذانِ مسجد کوفه أمیرالمؤمنین می ایستد جانانه در محراب زمان می ایستد در آستانِ مسجد کوفه نماز صبح، دارد در وجودش سخت دلشوره کنارِ رکعت دوم میانِ مسجد کوفه علی(ع) با جان و دل ذکرِ رکوع آخر خود را قرائت کرد و بند آمد زبانِ مسجد کوفه تنِ محراب لرزید و به خون آغشته شد قبله مسافر شد امام ِ مهربانِ مسجد کوفه نمازش را شکست آن تیغِ لاکردار در سجده به شدّت داد ذاتش را نشانِ مسجد کوفه امان از زانوانِ ناتوانِ حیدر کرار امان از اشک هایِ آسمانِ مسجد کوفه به جایِ نغمهٔ "مولایَ یامولایْ" می پیچد نوایِ "وا علیا" در نهانِ مسجد کوفه به ارکانِ هدایت خورد در ماهِ خدا ضربت به این علت خدا شد روضه خوانِ مسجد کوفه! @golchine_sher
کوثر برای ساقی‌اش آیینه گردانی کند باشد کنارش تا سحر یکسر غزل‌خوانی کند لبریز دریای ادب جامی لبالب مستحب ساقی تب پرواز را پروانه درمانی کند امشب گره وا می‌شود از عقده‌ی این سال‌ها مشکل‌گشایی از غم و از چین پیشانی کند بعد از غروب زخمی‌ات غربت نشین فاطمه بگذار دنیا تا ابد احساس ویرانی کند هنگامه‌ی غُرب حسن آتش زده بر انجمن هر لخته از خون دلش هنگامه در جانی کند محمل به محمل در پی‌ات چشم یتیمان عرب رو از کدامین برج دل آن ماه پنهانی کند دلتنگ می‌میرد نفس در تُنگ هل من ناصرش با حنجر زهرائیش زینب پریشانی کند داغ گُل مهتاب را، آن میخ و دقّ الباب را دلواپسی آب را یک‌باره بارانی کند با صبغة الله وِلا تا شام از کرب و بلا هفتادودو منصور را بر نیزه قربانی کند گفتند چه سنخیّتی با مسجد و آل علی مانده فقط از این میان ملجم مسلمانی کند سیری ندارد سیرت مردان دنیادار را تنها قناعت شیعه با آن مرد میدانی کند نقشِ نگین انبیاء، خضر نبی دیگر کجا پیدا میانِ کوچه‌ها یاقوتِ رُمّانی کند برقافِ سیمرغ یقین، حُبِّ امیرالمؤمنین بگذار تا فتح المبین، پیوسته خوش‌خوانی کند آری «نُریدُ اَنَّ مُن» با طرفه‌العینی شود اذن ظهور یار را امضاء قرآنی کند @golchine_sher
سکوت تلخ نخلستان، حکایت از چه دارد هان؟ مبادا کرده‌ای ای چاه امشب ماه را پنهان؟ نیفتاده چرا عکسِ گلِ مهتاب در قلبت؟ چه کردی با دلِ تنگ و غریبی‌های بی‌پایان؟ چه آسان می‌دهی از دست، ای دنیا بهارت را! عجب داغ  است بازارِ فروشِ یوسف کنعان! ندانستند قدرِ چشم‌های آشنایت را نمی‌گنجد بزرگی تو در فهم غریبستان چراغان می‌کند امشب خدا باغ بهشتش را گمانم می‌رسد امشب برای فاطمه مهمان @golchine_sher
دوباره اومدم چونکه یه عمره شده بنده نوازی کار و بارِت میشینی با دل و جون پایِ حرفام دوسِت دارم! سبک میشم کنارِت دلم خیلی گرفته، بسکه ذهنم همش درگیره و محتاجِ نوره خبر داری! میدونم! آره، اما بذار واست بگم حالم چجوره دلم رو خیلیا خیلی شکستن چه شبها سوختم تا صبح توو تب تک و تنها با گریه مثل هر سال به آغوشت پناه آوردم امشب خدایا از زمونه خیلی خسته م دلم خونه! ندارم حس و حالی میدونم که نمیذاری بمونه شب بیست و یکم دستام، خالی شب قدره، شدم حالا که مهمون بگو بخشیدمت! پیش خودم باش گذشتی از گناهام با یه توبه بدونم بیشتر قدرِ تو رو کاش شب قدره، به قدرِ چند جرعه میشه قسمت بشه رزق شهادت؟! واسه من که حسین(ع) آقامه والله... به قران! اُفت داره مرگِ راحت خودت میدونی که دارم شب قدر به این نیت فقط "جوشن" میخونم میترسم آخه از مردن خدایا شهیدم کن! میخوام زنده بمونم تو رو جونِ همون آقا که دیگه تویِ بستر داره از دست میره یتیما پشتِ در میگن با گریه: دیگه شیر از گلوش پایین نمیره چقد سختی کشید و خسته جون داد بمیرم! رفت با فرقِ شکسته خبر پیچیده توو کوفه، که حیدر- تموم کرده! دیگه چشماش و بسته دلم آتیش گرفت از اینکه باید بسوزن بچه ها از غم توو خونه که تشییع علی(ع) هم خیلی آروم شبیه فاطمه(س) باشه شبونه به دورِ بستر خالی دوباره نشستن بچه ها با چشم گریون حسن(ع) شاید به زینب(س) گفته باشه دو چندان شد غم ِ بی مادریمون ندارن میلِ به افطار، دیگه دلم داره عجب حالِ وخیمی کناره سفره میخونم با گریه یتیمی درد بی درمون یتیمی! @golchine_sher
تاریکم و با نور جلی می آید آن وعدهٔ روزِ ازلی می آید دور و برِ من کاش که خلوت باشد آن لحظهٔ آخر که علی(ع) می آید! @golchine_sher
مرگم فرا رسیده و باید بایستم محکوم به اطاعتِ فرمانِ "ایستم" من یک گناهکارِ زمینگیرم ای خدا من جز شکست خوردهٔ بیچاره کیستم؟! حالا که غیرِ زحمتِ دائم نداشتم راضی به رحمتی که مدام است؛ نیستم گفتند میرسد دم ِ جان دادنم علی(ع) عمری فقط به شوقِ همین لحظه زیستم در فکرِ کفْنِ و دفنِ خودم بارها غروب کنج حرم نشستم و نم نم گریستم حالا که آخرِ همهٔ گریه ها؛ خوشی ست غیر از امیدواری و جز عشق؛ چیستم؟! در قید و بندِ بندِ کفن نیست پیکرم چونکه علی(ع) رسیده و باید بایستم! @golchine_sher