eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
846 عکس
294 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
از عاشقانه ها غم غربت به من رسید ته مانده ی شراب محبت به من رسید تقدیر ،جان به لب شد و اقبال ،خون جگر تا دور زد پیاله و نوبت به من رسید تنها غمی که خورده و رنجی که بُرده ام از خورد و بُردِ سفره قسمت به من رسید زحمت به من رسید همیشه به راحتی بر عکسِ راحتی که به زحمت به من رسید از جستجوی عافیت انگار عاقبت این یک دو حرفِ واژه ی آفت به من رسید از لطف بی دریغ رفیقان مشفق است تیری که از کمان ملامت به من رسید! با این همه به دیده منّت نهاده ام هر حکم کز خزانه حکمت به من رسید @golchine_sher
ای جان ! چه لذّتی داشت اَلّاکلنگ بازی در باغ آرزوها با آب و رنگ بازی پر بود از زلالی دنیای بی خیالی از کینه بود خالی حتی تفنگ بازی آسودگی چه آسان ،سرزندگی چه ارزان یک تکّه چوب تفریح ، یک تکّه سنگ بازی با قهر کودکی گاه بازی خراب می شد با آشتیش ناگاه می شد قشنگ ،بازی دل خسته ام از این شهر،شهرِ فریبکاری دلگیرم از رفیقان اهل زرنگ بازی غافل تر از دلم نیست در دام نارفیقان آهو که می کند در، دشت پلنگ بازی @golchine_sher
دارد هنوز باغ تو صدها بهار گل نشکفته است یک گلت از صدهزار گل فعلاً لبت به عشوه گری غنچه بسته است کو تا شود شکفته بر این شاخسار گل حسرت، کشید شعله در آغوش خالی ام تا دیدم آرمیده در آغوش خار گل گلها نمی برند دل از من بیا و باز با رنگ و طعم بوسه برایم بیار گل امروز گل بیاور و لبخند و آشتی فردا چه سود بر سر سنگ مزار گل @golchine_sher
خوشم هنوز از آن شب که ای نگار به رقص_ در آمدیّ و در آمد شب قرار به رقص پرنده مثل من آواز عشق سر می داد شکوفه مثل تو بر روی شاخسار به رقص ... ستاره ها همه در چشم های من خیره چنان که خیره مرا چشم بی قرار به رقص زجلوه ی تو عجیب است چشمه بنشیند که آمده ست چنین کوه با وقار به رقص به این شکفتگی ای گل چرا نمی رقصی؟ که لاله آمده با قلب داغدار به رقص اگر چه باب دلت نیست روزگار، بخند اگر چه رو به زوال است این بهار، برقص به رغمِ غم که تو را دلشکسته می خواهد بیا و آینگی کن شکسته وار برقص! @golchine_sher
تا به شادی پُر کند عطرت مشام کوچه را " کوچه ی صاحب زمان " کردیم نام کوچه را در قدم های تو ای موعود ! زینت داده اند ریسه های اشک شوق ما تمام کوچه را چشم، خاطر خواه تو دل ، محوِ روی ماه تو نرگسستان کرده ای دیوار و بام کوچه را حضرت خورشید! بر جان های سرد ما بتاب مهربان من! جوابی ده سلامِ کوچه را وارهان این شهر را از طعنه ی ناپختگان یوسفا! تعبیر کن رویای خامِ کوچه را ذوالفقاری تیز کن بر ذوالجناحی زین گذار قامتی بر بند ای قائم ! قیام کوچه را کوچه ی ما را نگه دار از گزند ناکسان از تو می خواهند این مردم دوام کوچه را @golchine_sher
تو نیستی و درخت از شکوفه آکنده ست بهار بوی تو را در هوا پراکنده ست نسیم، دست نوازش کشیده بر سر گل ببین که گوشه لبهای باغ پر خنده ست بیا ندیده بخر نازِ یاسِ باغچه را نپرس قیمت این دلبرانگی چند ست؟ بخند! چهچهه ی عاشقانه ای سر کن (بسا کسا که به روز تو آرزومند ست) گذشته هر چه که بوده ست رفته است از یاد امیدواری دلهای ما به آینده ست بهشتِ دیگری اردیبهشت گشت و شما هنوز در دی و اسفند پایتان بند ست! ببین چقدر هوا صاف ، ٱسمان آبی ست چقدر آینه ی آفتاب رخشنده ست شکوفه هست خدا هست مهربانی هست دلم به لقمه ای از نان و عشق خرسند ست @golchine_sher
بر خلاف انتظارم با دل من بد شدی من برایت دسته گل بودم تو دستِ رد شدی داشتم عادت به نوشت ، ناگهان نیشم زدی عادتم را ای عسل بانو ! خلاف آمد شدی گفته بودم می رسم آغوش دریا می شوی آمدی در پیش پای آبشارم سد شدی فکر می کردم که چون "ساکن "شوی تسکین دل مثل "مَد"بر روی آلآم دلم مُمتد شدی تا که فهمیدی دلم آهنگ تهران کرده است راه خود را کج نمودی راهی مشهد شدی! از همان اول تو را از من خدا می خواست دور عاقبت از من همان دوری که می باید شدی @golchine_sher
ای روشنی چشم و چراغ دل من ای خاطره ی تو عطر باغ دل من ایکاش که با خودش تو را می آورد این عید که آمد به سراغ دل من @golchine_sher
کردم با عشق گفتگویی که نگو آگه شدم از سر ّ مگویی که نگو این کافر بی نماز را عشق تو کرد یک مومن دائم الوضویی که نگو @golchine_sher
دُرست اینکه منم بنده و تو اللهی ولی زدست تودلگیر می شوم گاهی مرا به سنگ و سفال جهان مکوب اینقدر که خود ز عاقبت کار خلق آگاهی! چنین که همسفرم کرده ای هزار ابلیس چگونه راه به جایی برم ز گمراهی؟ چقدر "باید" و "بردار" بار من کردی! شنیده ای بکشد بار کوه را کاهی؟ تمام عمر من و درد عشق و رنج فراق چه درد دامنه داری چه رنج جانکاهی! بیا و از سر ما این کلاه را بردار نخواستیم لباس خلیفة اللهی پری فرشتگی و یک طویله حیوانی! جناب آدم! از این بیشتر چه می خواهی؟! @golchine_sher
دوباره می شود آن حسّ و حال برگردد اگر که چرخ زمان بیست سال برگردد نشسته بر رخ آبی که رفته گَرد ملال به فرض اینکه به جوی زلال برگردد پرنده ای دگر از گلشن تو دور افتاد مگر به یاری بال خیال برگردد نمی رسم به جوابی درست اگر صدبار به ذهن مبهم من این سوال برگردد چگونه می شود این شام های تکراری به صبح حادثه خیز وصال برگردد چه خوب می شد از این دود و آهن و سیمان بشر دوباره به عصر سفال برگردد @golchine_sher
گفتند: بی نصیب شده ست آدم از بهشت گفتم که سیب سرخ چه کم دارد از بهشت؟ حوّای من مهم غم عشق است لاجرم این بود تحفه ای که من آوردم از بهشت با زخم دل بساز که بال فرشتگان می آورد برای دلت مرهم از بهشت بنشین! لبی بخند برایم غزل بخوان! بگذار پر شود همه عالم از بهشت بی شک تویی بهشت من و در تمام عمر غافل نبوده است دلم یک دم از بهشت امروز در برابرم از لطف و قهر تو هم از جهنم آینه دارم هم از بهشت فردا مباد! بی تو که فردا بدون تو بیزارم از جهنم و بیزارم از بهشت @golchine_sher