حرفی نزن چیزی نگو باید برایم گریه کرد
باید برای مردن افسانه هایم گریه کرد
عکسم درون آینه دارد چه زجری میکشد
بعد از شکستم آینه در زیر پایم گریه کرد
ثابت نشد من مجرمم یا چشمهای وحشی ات
قاضی برای دادن حکم خطایم گریه کرد
دکتر نشسته پشت میز و نسخه را خط میزند
او هم که عاشق بوده از بهر شفایم گریه کرد
مادر که میداند دلم عمری خرابت میشود
دیشب به جای خواندن قران به جایم گریه کرد
گفتم فراموشش کنم اما پدر ناباور و...
وقتی که میگفتم به تو بی اعتنایم گریه کرد
حرفی برای آسمان گفتم که طوفانی نشد
اما برای مدتی از ناسزایم گریه کرد
گفتم به خود حرفی نزن باید تماشایش کنم
عکسش به آغوشم کشید و پابه پایم گریه کرد
#حسین_آهنی
@golchine_sher
فرصتی نیست به جز فرصت آخر که منم
شب دراز است و جهان خواب و قلندر که منم
قلب تو قله ی قاف است و زُمرُّد بدنی
ماجراجوی کهن در پی گوهر که منم
توی این کوچه کسی منتظر آمدن است
در به در می زنم انگشت به هر در که منم
خسته ای، خسته از این درد نباید بشوم
سینه ای نیست جز این لایق خنجر که منم
هی ورق می زنی و پلک... کجا می گردی؟
آن غزل مرد تب آلوده ی دفتر که منم
فارغ از جنگ در این سینه تو آسوده بمان
کیسه ی خاک پر از طاقت سنگر که منم
می رسد صبح و تو با آینه ات می گویی
بین آن خاطره ها از همه بهتر که منم
#حسین_آهنی
@golchine_sher
حرفی نزن چیزی نگو باید برایم گریه کرد
باید برای مردن افسانههایم گریه کرد
عکسم درون آینه دارد چه زجری میکشد
بعد از شکستم آینه در زیر پایم گریه کرد
ثابت نشد من مجرمم یا چشمهای وحشیات
قاضی برای دادن حکم خطایم گریه کرد
دکتر نشسته پشت میز و نسخه را خط میزند
او هم که عاشق بوده از بهر شفایم گریه کرد
مادر که میداند دلم عمری خرابت میشود
دیشب به جای خواندن قران به جایم گریه کرد
گفتم فراموشش کنم اما پدر ناباور و...
وقتی که میگفتم به تو بیاعتنایم گریه کرد
حرفی برای آسمان گفتم که طوفانی نشد
اما برای مدتی از ناسزایم گریه کرد
گفتم به خود حرفی نزن باید تماشایش کنم
عکسش به آغوشم کشید و پابهپایم گریه کرد
#حسین_آهنی
@golchine_sher