چون کوه گریه می کنم و رود می شود
عشقی که در مرام تو مردود می شود
این یک حقیقت است که دنیا برای من
تنها به چشم های تو محدود می شود
اینجا تمام فلسفه ” هست ” های هست
کم کم دچار سفسطه ی ” بود ” می شود
سیگار عمر من چه غریبانه روزها
در پنجه های لذت تو دود می شود
وقتی هدف تویی همه ی جاده های شهر
با سنگ های فاصله مسدود می شود
با قصد صید بر لب دریاچه می روی
فورا به پایت آب، گل آلود می شود
#رامین_عرب_نژاد
@golchine_sher
دستهایت روسری را از وسط تا میکند
این مثلث در مربع سخت غوغا میکند
مثل یک منشور در برخورد با نور سفید
روسری، رویِ سرِ تو رنگ پیدا میکند
سبز، قرمز، سرمهای، فرقی ندارد رنگها
صورت تو، روسریها را چه زیبا میکند
میشود هر تار مو یک ” شب ” ولی یک روسری
این همه شب را چطوری در دلش جا میکند؟
باد میریزد به دورت حسرتِ تلخ مرا
باد روزی روسری را از سرت وا میکند
#رامین_عرب_نژاد
@golchine_sher